@asheghanehaye_fatima
من می دانستم که نومیدی هست، اما نمیدانستم یعنی چه. من هم مثل همه خیال میکردم که نومیدی بیماری روح است. اما نه، بدن زجر میکشد.
پوست تنم، سینه ام، دست و پایم درد میکند. سرم خالی است و دلم به هم میخورد. و از همه بدتر این طعمی است که در دهنم است. نه خون است، نه مرگ و نه تب، اما همه ی اینها با هم. کافی است که زبانم را تکان بدهم تا دنیا سیاه بشود و از همه ی موجودات نفرت کنم.
چه سخت است، چه تلخ است انسان بودن!
📚 #کالیگولا
✍ #آلبر_کامو
من می دانستم که نومیدی هست، اما نمیدانستم یعنی چه. من هم مثل همه خیال میکردم که نومیدی بیماری روح است. اما نه، بدن زجر میکشد.
پوست تنم، سینه ام، دست و پایم درد میکند. سرم خالی است و دلم به هم میخورد. و از همه بدتر این طعمی است که در دهنم است. نه خون است، نه مرگ و نه تب، اما همه ی اینها با هم. کافی است که زبانم را تکان بدهم تا دنیا سیاه بشود و از همه ی موجودات نفرت کنم.
چه سخت است، چه تلخ است انسان بودن!
📚 #کالیگولا
✍ #آلبر_کامو
@asheghanehaye_fatima
.
من میدانستم نومیدی هست، اما نمیدانستم یعنی چه.
من هم مثل همه خیال میکردم که نومیدی بیماری روح است.
اما نه، بدن زجر میکشد. پوست تنم درد میکند، سینهام، دست و پایم.
سرم خالی است و دلم به هم میخورد.
و از همه بدتر این طعمی است که در ذهنم است.
نه خون است، نه مرگ، نه تب، اما همۀ اینها با هم.
کافی است زبانم را تکان بدهم تا دنیا سیاه بشود و از همۀ موجودات نفرت کنم.
چه سخت است،
چه سخت است انسان بودن!
#کالیگولا
#آلبر_كامو
.
من میدانستم نومیدی هست، اما نمیدانستم یعنی چه.
من هم مثل همه خیال میکردم که نومیدی بیماری روح است.
اما نه، بدن زجر میکشد. پوست تنم درد میکند، سینهام، دست و پایم.
سرم خالی است و دلم به هم میخورد.
و از همه بدتر این طعمی است که در ذهنم است.
نه خون است، نه مرگ، نه تب، اما همۀ اینها با هم.
کافی است زبانم را تکان بدهم تا دنیا سیاه بشود و از همۀ موجودات نفرت کنم.
چه سخت است،
چه سخت است انسان بودن!
#کالیگولا
#آلبر_كامو
@asheghanehaye_fatima
کالیگولا: مگر تو به خدایان اعتقاد داری، اسکیپیون؟
اسکیپیون: نه.
کالیگولا: نمیفهمم، پس چه اصراری داری که جای پای کفر را پیدا کنی؟
اسکیپیون: ممکن است من منکر چیزی باشم، ولی لزومی نمیبینم که آن را به لجن بکشم یا حق اعتقاد به آن را از دیگران سلب کنم.
#کالیگولا
#آلبر_کامو
کالیگولا: مگر تو به خدایان اعتقاد داری، اسکیپیون؟
اسکیپیون: نه.
کالیگولا: نمیفهمم، پس چه اصراری داری که جای پای کفر را پیدا کنی؟
اسکیپیون: ممکن است من منکر چیزی باشم، ولی لزومی نمیبینم که آن را به لجن بکشم یا حق اعتقاد به آن را از دیگران سلب کنم.
#کالیگولا
#آلبر_کامو
مردم گمان میکنند که اگر کسی رنج میبرد برای این است که مثلاً معشوقش یک روزه مرده است. و حال آنکه رنج حقیقی او جدیتر از این است؛ رنج میبرد چون میبیند غصه هم دوام ندارد. حتی درد هم بیمعنی است!
ولی امروز حس میکنم که از سالهای گذشته هم آزادترم، چون از یادها و امیدهای واهی رها شدهام...
من میدانم که هیچ چیز دوام ندارد!
#کالیگولا
#آلبر_کامو
@asheghanehaye_fatima
ولی امروز حس میکنم که از سالهای گذشته هم آزادترم، چون از یادها و امیدهای واهی رها شدهام...
من میدانم که هیچ چیز دوام ندارد!
#کالیگولا
#آلبر_کامو
@asheghanehaye_fatima
من میدانستم نومیدی هست، اما نمیدانستم یعنی چه.
من هم مثل همه خیال میکردم که نومیدی بیماری روح است.
اما نه، بدن زجر میکشد. پوست تنم درد میکند، سینهام، دست و پایم. سرم خالی است و دلم به هم میخورد. و از همه بدتر این طعمی است که در ذهنم است. نه خون است، نه مرگ، نه تب، اما همۀ اینها با هم. کافی است زبانم را تکان بدهم تا دنیا سیاه بشود و از همۀ موجودات نفرت کنم. چه سخت است، چه سخت است انسان بودن!
#کالیگولا
#آلبر_كامو
@asheghanehaye_fatima
من هم مثل همه خیال میکردم که نومیدی بیماری روح است.
اما نه، بدن زجر میکشد. پوست تنم درد میکند، سینهام، دست و پایم. سرم خالی است و دلم به هم میخورد. و از همه بدتر این طعمی است که در ذهنم است. نه خون است، نه مرگ، نه تب، اما همۀ اینها با هم. کافی است زبانم را تکان بدهم تا دنیا سیاه بشود و از همۀ موجودات نفرت کنم. چه سخت است، چه سخت است انسان بودن!
#کالیگولا
#آلبر_كامو
@asheghanehaye_fatima