.
هوا گرم است
و "شانی" های قرمز رسیده اند.
صورتم را هنوز سرخ نگه داشته ام
جای سیلی های پدر نیست
که خالی شود!
برای پُر کردن جای خالی ات اما
سرخِ تازه ای پیدا کرده ام.
"شانی" های قرمز رسیدهاند
تُنگ های خالیِ پشت پنجره
شیار نور را
به سمت استکان هایِ کوچکِ روی میز
هدایت می کند
و این
عین رستگاری ست.
خون
روی پوست اتاق جریان گرفته است
چیزی که در گلویِ بطری ها ست
گونه هایِ سرخِ تو را تداعی میکند.
دوستت دارم
و دوست داشتن همیشه به سرخی
آغشته است.
تو انگشتان ظریفی داشتی
که حبه کردن انگورها را زیبا می کرد
برداشتن استکان را زیبا می کرد
و انگشترت،
که گوشه ی میز را
دوست نداشت.
می توانستم بهار
با گرده ها پراکنده شوم
فرض کنم قزل آلایم،
با خال های درشت و سرخ
و سیلان پیدا کنم در رودها
می توانستم خون شهیدی باشم
به شمایل شقایق هایِ اردیبهشت ...
می توانستم ولی باور کن
انگورهایِ "شانی"
کم از معجزه نیست
و تاکستان
جای امنی برای نزول آیه های رستگاری ست.
چه کار کنم که باز پیدایت شود؟
چه کار کنم تنهایی، زایلم نکند؟
و صدای گریه های باغبان را نشنوم؟
می شنوی
که چون پیامبران مغموم
زیبایی ات را لب میزند ...؟
می شنوی عزیزم ؟
_ ما خون دل خوردیم تا "شانی"ها
سرخ تر شوند،
تنهایی ولی غالب بود
به سیاهی انگورها
خُرده نگیرید _
برشی از کار بلند
#پیامبر_تاکستان
شانی : نوعی انگور قرمز است که به سیاهی می گراید.
@asheghanehaye_fatima
هوا گرم است
و "شانی" های قرمز رسیده اند.
صورتم را هنوز سرخ نگه داشته ام
جای سیلی های پدر نیست
که خالی شود!
برای پُر کردن جای خالی ات اما
سرخِ تازه ای پیدا کرده ام.
"شانی" های قرمز رسیدهاند
تُنگ های خالیِ پشت پنجره
شیار نور را
به سمت استکان هایِ کوچکِ روی میز
هدایت می کند
و این
عین رستگاری ست.
خون
روی پوست اتاق جریان گرفته است
چیزی که در گلویِ بطری ها ست
گونه هایِ سرخِ تو را تداعی میکند.
دوستت دارم
و دوست داشتن همیشه به سرخی
آغشته است.
تو انگشتان ظریفی داشتی
که حبه کردن انگورها را زیبا می کرد
برداشتن استکان را زیبا می کرد
و انگشترت،
که گوشه ی میز را
دوست نداشت.
می توانستم بهار
با گرده ها پراکنده شوم
فرض کنم قزل آلایم،
با خال های درشت و سرخ
و سیلان پیدا کنم در رودها
می توانستم خون شهیدی باشم
به شمایل شقایق هایِ اردیبهشت ...
می توانستم ولی باور کن
انگورهایِ "شانی"
کم از معجزه نیست
و تاکستان
جای امنی برای نزول آیه های رستگاری ست.
چه کار کنم که باز پیدایت شود؟
چه کار کنم تنهایی، زایلم نکند؟
و صدای گریه های باغبان را نشنوم؟
می شنوی
که چون پیامبران مغموم
زیبایی ات را لب میزند ...؟
می شنوی عزیزم ؟
_ ما خون دل خوردیم تا "شانی"ها
سرخ تر شوند،
تنهایی ولی غالب بود
به سیاهی انگورها
خُرده نگیرید _
برشی از کار بلند
#پیامبر_تاکستان
شانی : نوعی انگور قرمز است که به سیاهی می گراید.
@asheghanehaye_fatima