عاشقانه های فاطیما
819 subscribers
21.2K photos
6.51K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima


تو نیستی، در خواب هایم بودنت جاریست
این زندگی لعنتی بی وقفه تکراریست

لعنت به چشم باز و خورشیدی که می تابد
لعنت به اینکه آخر هر خواب، بیداریست

لعنت به من وقتی که می خواهم تورا از دور
لعنت به نور و نور و نور و نور و نور و نور!

لعنت به کم می آورم، بعد از نمی آیی
لعنت به صورت های خیلی خوب و رویایی

لعنت به اینکه آخر هر خواب بیداریست
لعنت به عطری که میان خانه ام جاریست

لعنت به هر صبحی که از تو می پرد خوابم
لعنت به هر شب که تنم درگیر بیماریست

لعنت به هر لحظه که ساعت تیک تاکش را...
لعنت به جلاد زمان، این زخم ها کاریست

لعنت به نورِ بی امانِ چشم های تو
لعنت به هر زل می زنم شب ها به ماه نو

لعنت که هی پر می کنم فنجان دوم را
که خط قرمز می کشم بعد تو مردم را

که نیستم، که توی هرگز هم نخواهم بود
که بخت من سر منشاءِ چشم سیاهم بود

#پوریا_پدرام_نیا
@asheghanehaye_fatima



باید شروع کرد، به پایان رسید و بعد
گم شد میان خاطره هایی قشنگ تر
از روزهای ابری این شهر لعنتی
کوچید سمت آب و هوایی قشنگ تر

بیمار آن نگاهِ کمی دلبرانه ام!
تو قبله ی سکوت منی و ترانه ام
یا سر بلند می کنم از این همیشه کفر
یا سجده می کنم به خدایی قشنگ تر

درگیر انقلاب و بر اندازیِ منی
هی می بری اگر وسطِ بازی منی
"تو" یک ضمیر گم شده در ماضی منی
"من" می رود به خاطر "ما"یی قشنگ تر

چشمت شراب بود و دلم مست می گریست
در را دوباره روی خودش بست... می گریست!
دیوانه از میان قفس پر کشیده... نیست!
دل بسته است چون که به جایی قشنگ تر

(این شعر اعتراف به پایان گرفتن است
توی سکوت مردن و هی جان گرفتن است
یا چکه های اول باران گرفتن است...)
از عاشقی نبوده بلایی قشنگ تر!

#پوریا_پدرام_نیا
@asheghanehaye_fatima



تو نیستی، در خواب هایم بودنت جاریست
این زندگی لعنتی بی وقفه تکراریست

لعنت به چشم باز و خورشیدی که می تابد
لعنت به اینکه آخر هر خواب، بیداریست

لعنت به من وقتی که می خواهم تورا از دور
لعنت به نور و نور و نور و نور و نور و نور!

لعنت به کم می آورم، بعد از نمی آیی
لعنت به صورت های خیلی خوب و رویایی

لعنت به اینکه آخر هر خواب بیداریست
لعنت به عطری که میان خانه ام جاریست

لعنت به هر صبحی که از تو می پرد خوابم
لعنت به هر شب که تنم درگیر بیماریست

لعنت به هر لحظه که ساعت تیک تاکش را...
لعنت به جلاد زمان، این زخم ها کاریست

لعنت به نورِ بی امانِ چشم های تو
لعنت به هر زل می زنم شب ها به ماه نو

لعنت که هی پر می کنم فنجان دوم را
که خط قرمز می کشم بعد تو مردم را

که نیستم، که توی هرگز هم نخواهم بود
که بخت من سر منشاءِ چشم سیاهم بود



#پوریا_پدرام_نیا
@asheghanehaye_fatima




«سیگار روشن کن که مغزم تیر می خواهد
کابوس های قابل ِ تغییر می خواهد
موهات را در من بپیچ و زیر و رویم کن
دیوانه ام! دیوانگی زنجیر می خواهد»

دیوانه ام یعنی کسی که روبروی توست
یک عمر مرگ خویش را هی آرزو کرده
پیراهنی جز بی کسی بر جسم زردش نیست
پیراهنی که بارها آن را رفو کرده

پیراهنی جز بی کسی بر جسم زردم نیست
باور نخواهی کرد تو، عمقِ غمینَم را
از آسمانِ هر شبم پاییز می بارد
یک فوج برگِ خیس پر کرده زمینم را

هر کس شبیه یک شهاب از آسمان من
خواهد گذشت و آرزویی بر زبانم نیست
شیرین ترین لب های دنیا پیش رویم هست
اما بجز گس مزّه ای توی دهانم نیست

باران بشو شاید نبینی اشک هایی را
که بی سبب از چشم های من سرازیر است
چیزی نمانده، آخرِ این قصه تکراریست
تو می رسی بالا سرم، اما کمی دیر است

سیگار روشن کن کمی روشن شود دنیا
پیش نگاهی که سراسر درد و بیزاریست
لعنت به تو، لعنت به من، لعنت به این رویا
لعنت به اینکه آخرِ هر خواب بیداریست

کابوس یا رویا، نمی دانم! نمی دانم!
هر شب تویی و آخرش خورشیدِ بی وجدان
تعبیر های ابن سیرین را نمی فهمم
سیگار روشن می کنم هر دفعه در پایان

آن سوی این شب ها تویی، من خوب می دانم!
از ماهی ات یک حوضِ خیلی تنگ مالِ من
زیباییِ بی منطق و بی مرز مالِ تو
یک آسمانِ آبیِ کم رنگ مالِ من

سیگار روشن کن که قلبم تیر، بهمن، دی
هر ماه را با دردِ بی رحمت به سر کرده
تیزیّ چاقوی من و هر تک درختِ سبز
"ای کاش تنهایی نره، ای کاش برگرده"...

#پوریا_پدرام_نیا
@asheghanehaye_fatima




خطرِ مرگ بود و تنهایی
می درخشید هاله ای قرمز
یک نفر گریه می کند... "برگرد!"
بغض فریاد می شود... "هرگز"

آسمان بی هوا فقط بارید
که من از هر چه ابر ترسیدم
دودِ سیگار توی عکس افتاد
به خودم بی دلیل خندیدم

نامه ای از خودم رسید به من
که به تو احتیاج مبرم داشت
قصه ای عاشقانه بودم که
سطرهایش فقط تورا کم داشت

اولش عاشقِ وجودم بود
بعدش از من وجود را کم کرد
مثل سیگارِ نصفه ی دستش
نفسم را گرفت و پرتَم کرد

لبِ ساحل، کنارِ عاشقِ نو
دودِ سیگارِ توی عکس شدم
خنجری رفت سمت سینه ی من
بین بود و نبود مکث شدم

پک زد آرام و ناز تر خندید
فکرِ من را دوباره تر، کم کرد
تا که معتاد شد لبم به لبش
سرفه ای زد، دوباره ترکم کرد

گریه کردم برای موهایش
دامنِ شب هنوز چین می خورد
بغض فریاد زد... نمی خواهم...
رفت... جوری که هی زمین می خورد

از صداهای در سرم ترسید
رفت تا آدمِ جدیدِ خودش
تف به آن رفتنی که در سر داشت
تف به "هرگز نمی رسیدِ" خودش

خطر مرگ بود و تنهایی
بعد تو تا ابد کنارم بود
آن غروبی که تو به شب رفتی
آخرین جمعه ی بهارم بود.



#پوریا_پدرام_نیا
@asheghanehaye_fatima



تو نیستی، در خواب هایم بودنت جاریست
این زندگی لعنتی بی وقفه تکراریست

لعنت به چشم باز و خورشیدی که می تابد
لعنت به اینکه آخر هر خواب، بیداریست

لعنت به من وقتی که می خواهم تورا از دور
لعنت به نور و نور و نور و نور و نور و نور

لعنت به کم می آورم، بعد از نمی آیی
لعنت به صورت های خیلی خوب و رویایی

لعنت به اینکه آخر هر خواب بیداریست
لعنت به عطری که میان خانه ام جاریست

لعنت به هر صبحی که از تو می پرد خوابم
لعنت به هر شب که تنم درگیر بیماریست

لعنت به هر لحظه که ساعت تیک تاکش را...
لعنت به جلاد زمان، این زخم ها کاریست

لعنت به نورِ بی امانِ چشم های تو
لعنت به هر زل می زنم شب ها به ماه نو

لعنت که هی پر می کنم فنجان دوم را
که خط قرمز می کشم بعد تو مردم را

که نیستم، که توی هرگز هم نخواهم بود
که بخت من سر منشاءِ چشم سیاهم بود.


#پوریا_پدرام_نیا
در من سکوتِ نیمه شبی نعره می زند
با اشک های مردِ به ظاهر همیشه مست
دارد غروب جمعه به پایان نمی رسد
مانند چشم های کسی که همیشه هست

در من تمام حجم جنون درد می کند
مانند زخم های تنِ سالخورده ام
خورشید چیست؟ چیز قشنگی که سالهاست
بعد از تو و غروب تو از یاد برده ام

احساس می کنم که تو احساس می کنی
این عشق را که حل شده در تار و پود من
زل می زنم به قاب تو، امّید می شوم
لبخندِ ناز کم بزنی در نبود من

پاییز، کاغذ و قلم و سرفه های خشک
آه از تو و تمام غزل های در تنت
آه از تویی که دود شدی در مسیر باد
نگذاشتی که گریه کنم وقت رفتنت

تو شعر خالصی که مرا مسخ می کند
امّیدِ یک دو بیت برایت غزل شدن
امّیدِ یک دقیقه کنارت نشستن و
در چشم های غمزده ات باز حل شدن

لعنت به دور بودنِ زیبات، خوبِ من
این قصه تا همیشه قشنگ است، خواندنیست
امّید خنده های تو یک عمر را بس است
زیبایی ات اگر چه همیشه نماندنیست....


#پوریا_پدرام_نیا




@asheghanehaye_fatima