@asheghanehaye_fatima
خانه بن بست خنده داری بود
خوردن از در به چاردیواری
پیله کردن به رختخواب خودت
وسط روزهای بیکاری
بی تفاوت شدن پس از گریه
توی هق هق که دستمال شوی
نتوانی که خوب تر باشی
وسط خنده ضد حال شوی
بشوی مبل در خودت بروی
گوشه ای از اتاق را هر روز
بنشینی درون حافظه ات
آخرین چل کلاغ را هر روز
عشق را با تو دود می کردم
هوست در تنم معلق بود
تو نمی خواستی بفهمی که...
دهن شعرهای من لق بود!
وسط خواب تخت می افتم
کوچه ها خواب ترس های من اند
شکل بیداری خودم هستم
شعرهایی که لابه لای من اند
خانه بن بست خنده دار من است
قفس عشق های دو زاری
هی بخواهی که عاشقش بشوی
هی بخواهی که دست برداری
پشت دستی که خورد بر دهنم
انتظاری که در کشیدن ماند
زخم ها را یکی یکی بکنی
یک نفر در منم مرا می خواند :
گریه کن گریه در تمام تنم
بی تو در حال منفجر شدنم
دوست دارم که عاشقت بشوم
دوست دارم که از تو دل بکنم
من نمی فهمم و فقط هیچم
بر تو با دردهات می پیچم
به تهوع، به زندگی، به درک !
مست این قرص های دلپیچه ام
خانه را قبر کنده ای در من
خانه را قفل می کنم رویت
هی تکان می دهی مرا که نمیر
لعنتی لعنتی نرو... لعنت..!
#پریا_تفنگساز
خانه بن بست خنده داری بود
خوردن از در به چاردیواری
پیله کردن به رختخواب خودت
وسط روزهای بیکاری
بی تفاوت شدن پس از گریه
توی هق هق که دستمال شوی
نتوانی که خوب تر باشی
وسط خنده ضد حال شوی
بشوی مبل در خودت بروی
گوشه ای از اتاق را هر روز
بنشینی درون حافظه ات
آخرین چل کلاغ را هر روز
عشق را با تو دود می کردم
هوست در تنم معلق بود
تو نمی خواستی بفهمی که...
دهن شعرهای من لق بود!
وسط خواب تخت می افتم
کوچه ها خواب ترس های من اند
شکل بیداری خودم هستم
شعرهایی که لابه لای من اند
خانه بن بست خنده دار من است
قفس عشق های دو زاری
هی بخواهی که عاشقش بشوی
هی بخواهی که دست برداری
پشت دستی که خورد بر دهنم
انتظاری که در کشیدن ماند
زخم ها را یکی یکی بکنی
یک نفر در منم مرا می خواند :
گریه کن گریه در تمام تنم
بی تو در حال منفجر شدنم
دوست دارم که عاشقت بشوم
دوست دارم که از تو دل بکنم
من نمی فهمم و فقط هیچم
بر تو با دردهات می پیچم
به تهوع، به زندگی، به درک !
مست این قرص های دلپیچه ام
خانه را قبر کنده ای در من
خانه را قفل می کنم رویت
هی تکان می دهی مرا که نمیر
لعنتی لعنتی نرو... لعنت..!
#پریا_تفنگساز