@asheghanehaye_fatima
می شود امشب به دنیایت مرا مهمان کنی؟
شعرتاریک مرا با مهر خود تابان کنی؟
می شود این چشم های ابری و پردرد را
با نگاه آبی ات همسایه ی باران کنی؟
کاش امشب خلوت آیینه را با دست خود
رنگ زیبایی ببخشی؛ زخم را پنهان کنی
من پر از شمعم؛ پر از پروانگی های عمیق
باید امشب گل بیارایی و دست افشان کنی
سرد سردم برف می بارد به روی شعر من
کاش این کولاک شب را ظهر تابستان کنی
کاش می ماندی و تا وقتی برآید آفتاب
مثل آدم با تن حوایی ام عصیان کنی
شب شده پیراهن من؛ ماه؛ تنها دکمه اش
تا به دست مهربانت صبح را عریان کنی...
#ویدا_وکیلی
می شود امشب به دنیایت مرا مهمان کنی؟
شعرتاریک مرا با مهر خود تابان کنی؟
می شود این چشم های ابری و پردرد را
با نگاه آبی ات همسایه ی باران کنی؟
کاش امشب خلوت آیینه را با دست خود
رنگ زیبایی ببخشی؛ زخم را پنهان کنی
من پر از شمعم؛ پر از پروانگی های عمیق
باید امشب گل بیارایی و دست افشان کنی
سرد سردم برف می بارد به روی شعر من
کاش این کولاک شب را ظهر تابستان کنی
کاش می ماندی و تا وقتی برآید آفتاب
مثل آدم با تن حوایی ام عصیان کنی
شب شده پیراهن من؛ ماه؛ تنها دکمه اش
تا به دست مهربانت صبح را عریان کنی...
#ویدا_وکیلی
@asheghanehaye_fatima
کسی که خنده های بی دلیلت
را نفهمد
گریه های عمیقت را
هرگز نخواهد فهمید...
عشق ؛
ترجمه ی چشم های عاشق ،
میانِ گریه و لبخند است ...
#ویدا_وکیلی
کسی که خنده های بی دلیلت
را نفهمد
گریه های عمیقت را
هرگز نخواهد فهمید...
عشق ؛
ترجمه ی چشم های عاشق ،
میانِ گریه و لبخند است ...
#ویدا_وکیلی
Forwarded from دستیار
.
دست به موهایم که می کشی ؛
هر تار آن ؛
برشاخه ی انگشتانت ؛
گل سرخی می شود...
نگاهم که می کنی ؛
چشم هایم ؛
ترانه می خواند...
میان شعرهایم که
قدم می زنی ؛
تمام سالنامه ها
عاشق می شوند...
بودنت از من
جهانی می سازد
که هر روزش
بوسه و گل سرخ و
ولنتاین است...
مرا با همان دوچرخه ی
کهنه و رنگ ورورفته ات ؛
بردار و ببر !
دنیا منتظر است دوباره کسی
توی گوش سنگینش
جیغ بزند ؛
دوستت دارم را...
#ویدا_وکیلی
@Asheghanehaye_fatima
دست به موهایم که می کشی ؛
هر تار آن ؛
برشاخه ی انگشتانت ؛
گل سرخی می شود...
نگاهم که می کنی ؛
چشم هایم ؛
ترانه می خواند...
میان شعرهایم که
قدم می زنی ؛
تمام سالنامه ها
عاشق می شوند...
بودنت از من
جهانی می سازد
که هر روزش
بوسه و گل سرخ و
ولنتاین است...
مرا با همان دوچرخه ی
کهنه و رنگ ورورفته ات ؛
بردار و ببر !
دنیا منتظر است دوباره کسی
توی گوش سنگینش
جیغ بزند ؛
دوستت دارم را...
#ویدا_وکیلی
@Asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
#شبت_بخیر غمی که جهان من بودی!
اگر چه دور، ولی آسمان من بودی
چراغ کوچهی شعرم دوباره خاموش است
تو ماهِ روشنِ طبعِ روانِ من بودی
صدای گم شدنت در غروب میپیچید
صدای لِه شدنِ استخوان من بودی
سکوت مبهم من، روحِ دردواره ی من
تمام امنیتِ جسم و جانِ من بودی
تو نیمهای که مرا مثل عشق، کامل کرد
تو بوسهگاهِ بهشتِ نهانِ من بودی
نماند فرصتِ دیدار و شب زِ نیمه گذشت
#شبت_بخیر غمی که جهان من بودی...
#ویدا_وکیلی
#شبت_بخیر غمی که جهان من بودی!
اگر چه دور، ولی آسمان من بودی
چراغ کوچهی شعرم دوباره خاموش است
تو ماهِ روشنِ طبعِ روانِ من بودی
صدای گم شدنت در غروب میپیچید
صدای لِه شدنِ استخوان من بودی
سکوت مبهم من، روحِ دردواره ی من
تمام امنیتِ جسم و جانِ من بودی
تو نیمهای که مرا مثل عشق، کامل کرد
تو بوسهگاهِ بهشتِ نهانِ من بودی
نماند فرصتِ دیدار و شب زِ نیمه گذشت
#شبت_بخیر غمی که جهان من بودی...
#ویدا_وکیلی