عاشقانه های فاطیما
783 subscribers
21K photos
6.4K videos
276 files
2.93K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima



می‌ دانم ...
تن هایمان
آزرده از خسته بودن است

می‌ دانم
زیرِ پوستِ این خانه
نبضِ کوچ
چه بی‌ تابانه می‌‌زند

می‌ دانم
قدم هایش
آغشته است به غبارِ جاده

با این حال دوست داشتم مثلِ باد بپیچم به پایش
تنها به احتمالِ زمین خوردنش

به احتمالِ اینکه دستش را که می‌‌گیرم
یک بارِ دیگر
نگاهش درگیرِ نگاهِ عاشقِ من شود

به احتمالِ اینکه
شاید هنوز آخرین لحظه را نباخته باشم ...

#نیکی_فيروزكوهی
@asheghanehaye_fatima




چگونه باد در گیسوانش برقصد
زنی‌ که آواز نمی‌‌خواند
چگونه دامن پر چینِ سرخش را بپوشد
و سر خوشانه کنارِ حضورِ عاشقِ خود قدم بزند
زنی‌ که از پشتِ دیوار صدایش می‌‌کنی‌
تا سایه ات خم شود بر نازکِ دلش؟

چگونه در اضطرابِ مسمومِ دیوار ها
نمی‌ میرد
زنی‌ که پنجره‌اش را رو به باغ
رو به آبی آسمان
رو به عطرِ خوشِ بهار بسته اند؟
پشت به آینه می‌‌کنی‌ و نمی‌‌بینی‌
یک لبخند
چگونه زندگی‌ را از لبی ربوده است

#نیکی‌_فيروزكوهی
📚پرنده اي كه از بام شما پريد
دستم را بگیری و زیرگوشم زمزمه کنی
پشتِ خوابهای ناآرامِ تو
چیزی بیش از نگرانی‌هایِ زنانه نیست
دستت را بگیرم و زیر گوشت زمزمه کنم
پشتِ نگرانی‌هایِ زنانه ی من
مردی ایستاده
که دیوانه وار دوستش دارم ... .

هنوز هم معتقدم که مردان از مریخ می‌آیند
و زنان از ونوس

#نیکی‌_فيروزكوهی

@asheghanehaye_fatima
دلم گرفت
حمید حامی
نشست و گریست
مردِ تنها
بی‌ حضورِ شانه‌های محبوبش

نشست و نوشت
زنی‌ تنهاتر
بی‌ حضورِ خودش
بی‌ حضورِ معشوقش
بی‌ حضورِ شانه‌هایی‌ برای محبوبش

#نیکی_فيروزكوهی
#حمید_حامی
دلم گرفت

@asheghanehaye_fatima
Baroon-(SONG95.IR)
Eilya Monfared
مثل زنی‌ برهنه
کوچه‌هایِ بی‌ تو را پرسه می‌‌زنم
اینجا هوا بارانی است
و کسی‌ مثل تو
کنار من ... نیست

#نیکی_فيروزكوهی


@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
همه اینها را گفتم تا بدانید باید به دو چیز با احتیاط نزدیک شوید، دنياي دیوانگان و دلهای آدمها ....

#نیکی_فيروزكوهی
📕راس ساعت هیچ/نشر ایجاز


@asheghanehaye_fatima
شما خیلی راحت می توانید من را با یک دیوانه تمام عیار اشتباه بگیرید. چرا که گرچه عصیان آنچنان با دم و بازدم من عجین شده که اگر لحظه ای آرام بمانم جای نگرانی دارد، با اینحال حس می کنم قایقِ ریشه هایم جایی در آب انبارهای قدیمی زادگاه پدرم یا در پستوی خانه مادربزرگ، جایی که بوی لحاف های پنبه و نفتالین و پارچه های ابریشمی و بادیه های مس، آدم را مست می کند، به گِل نشسته است. از من بوی آدمی تراوش می شود که دارد از دست می رود. آدمی که می داند آرام و تدریجی، خودش را از دست می دهد. شما خیلی راحت می توانید به من نزدیک شوید. احتمالا مثل خیلی ها در اولین دیدار هایتان مشتاق کشف آدمِ پشت افکارِ عجیب و غریب من می شوید. بارها و بارها با خودتان فکر می کنید در قلب چنین آدمی چه می گذرد. بارها و بارها از من می پرسید در قلب آدمی مثل تو چه می گذرد. اما خیلی زود، پیش از آنکه حتی خودتان بفهمید ، دیگر برایتان جالب نیستم. سرد می شوید. آرام آٰرام پا پس می کشید. جوری رفتار می کنید انگار همان آدم همیشه اید، انگار همان آدم همیشه ام. تنها من می دانم که کجا و چگونه پیش چشمهای کنجکاو شما جان سپرده ام. مرگ من روزی اتفاق می افتد که پی می برید در مغز من عنکبوتی ماده تار تنیده و با چشمهای وق زده از پشت مردمک های همرنگ مردمکهای چشم مادرم، دنیا را یا سیاه می بیند،یا سفید. جانور مستبدی که اساسا درکی از میانه روی یا حد متوسط ندارد. خودش برای شما یا هست یا نیست، شما برایش یا هستید یا نیستید. و زمانی که پی می برید در سینه ام زنی صادق ترین هدایت ها را در آغوش گرفته و در سوگ کورترین بوف ها می گرید و پی می برید که من آدمِ ماندن و خو گرفتن نیستم، که در آرزوی وارستگی، هر چه رنگ و بویی از دلبستگی دارد را قربانی کرده ام، آدمی که در گریز از هر گونه تعلقی، خود را متعلق به دنیای بی وزنی و سکوت مطلق و آرامشی در جریان می داند. یا روزی که پی می برید من اساسا به چیزی بنام عشق، آنگونه که امروزه رایج است، اعتقاد ندارم. که من جز همخوابگی، هر حس دیگری که غریزه در آن نقشی هر چند کوچک داشته باشد را قبول ندارم.... همان روز است که حضور آدمی مثل من در مردمک های چشم شما به خصوص اگر همرنگ مردمکهای چشم مادرتان باشد، رنگ می بازد. همه اینها را گفتم که بدانید من مادرزاد چنین پریشان حال و دوگانه با شما و بیگانه با خودم نبوده ام. بازی آدمهای روزگارم چنین شکل غریبی را از من ترسیم کرده است. همه اینها را گفتم تا بدانید باید به دو چیز با احتیاط نزدیک شوید، دنياي دیوانگان و دلهای آدمها ....

#نیکی_فيروزكوهی
📕راس ساعت هیچ/نشر ایجاز



@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مثل زنی‌ برهنه
کوچه‌هایِ بی‌ تو را پرسه می‌‌زنم
اینجا هوا بارانی است
و کسی‌ مثل تو
کنار من ... نیست

#نیکی_فيروزكوهی


@asheghanehaye_fatima
.

باید به دو چیز با احتیاط نزدیک شوید، دنيای دیوانگان و دلهای آدمها ....

#نیکی_فيروزكوهی
📕راس ساعت هیچ/نشر ایجاز
@asheghanehaye_fatima
لبش را بر گردنم گذاشت
يك بوسه بود؟
دو بوسه؟
يا هزاران هزار؟

من در حال پرواز بودم
در خيال آفتاب
در خيال يك تابستان داغ
در رويای يك نيمكت چوبی و در هوای تاريك روشن يك باغ

در آن لحظه هاى شيرين
نه او بود
نه من بودم
نه ترس گناه بود
نه فكر فردا
تنها آغوشي بود پر شور
پر تمنا
بي هراس
بي پروا

تك بوسه هايي بود
بر گردنم
بر گونه ام
بر لبانم
و هزاران هزار بوسه
بر روحِ بي تابم

#نیکی_فيروزكوهی



@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
لبش را بر گردنم گذاشت
يك بوسه بود؟
دو بوسه؟
يا هزاران هزار؟

من در حال پرواز بودم
در خيال آفتاب
در خيال يك تابستان داغ
در رويای يك نيمكت چوبی و در هوای تاريك روشن يك باغ

در آن لحظه هاى شيرين
نه او بود
نه من بودم
نه ترس گناه بود
نه فكر فردا
تنها آغوشي بود پر شور
پر تمنا
بي هراس
بي پروا

تك بوسه هايي بود
بر گردنم
بر گونه ام
بر لبانم
و هزاران هزار بوسه
بر روحِ بي تابم

#نیکی_فيروزكوهی

@asheghanehaye_fatima
دستم را بگیر
و به من بگو
چگونه در گرگ‌ و میش و این
روزگار پر بالا و پایین
همیشه خاکستری
هنوز می‌‌ توانم بخندم ...




#نیکی_فيروزكوهی


@asheghanehaye_fatima