@asheghanehaye_fatima
چه خوب شد
که به دنیا آمدی
تنها بودم در خیابانی شلوغ
دستم همیشه در جیبم
و سرم پایین بود.
پرنده ای بودم
گرسنه و تنها
صورتم را می چسباندم
به شیشه های خانه ی مردم
به رویای کال شان، نوک می زدم
تو که آمدی
پرده را کنار زدی
و الفبا را بر لبان من چیدی
لبخندت
اجاق را گرم نگه می داشت
و عطر برنج
گنجشکان را از شاخه های برهنه به آشیان من آورد.
چه خوب شد که به دنیا آمدی
تا خیابان ها، خالی شوند
از عابران معطل
و از کلاغانی
که جای لک لک ها را
بر دودکش خانه ها تنگ کرده بودند.
#شیرین_خسروی
#نه_مثل_ماهی_ها
چه خوب شد
که به دنیا آمدی
تنها بودم در خیابانی شلوغ
دستم همیشه در جیبم
و سرم پایین بود.
پرنده ای بودم
گرسنه و تنها
صورتم را می چسباندم
به شیشه های خانه ی مردم
به رویای کال شان، نوک می زدم
تو که آمدی
پرده را کنار زدی
و الفبا را بر لبان من چیدی
لبخندت
اجاق را گرم نگه می داشت
و عطر برنج
گنجشکان را از شاخه های برهنه به آشیان من آورد.
چه خوب شد که به دنیا آمدی
تا خیابان ها، خالی شوند
از عابران معطل
و از کلاغانی
که جای لک لک ها را
بر دودکش خانه ها تنگ کرده بودند.
#شیرین_خسروی
#نه_مثل_ماهی_ها
@asheghanehaye_fatima
نقشه را برداشته ام
با این حال
همیشه جا گذاشته ام
بوسه ای بر لبانم، برقی در نگاهم
فرشته ای با دو بال شکسته
و جفتم را
که مثل عقابی به عقربه ها خیره می شد.
پیرهنم را پاره می کنم
بادبانی می دوزم
در قایقی
به وسعت یک رودخانه
پارو می زنم!
پارو می زنم!
📖 #نه_مثل_ماهی_ها
#شیرین_خسروی
_
نقشه را برداشته ام
با این حال
همیشه جا گذاشته ام
بوسه ای بر لبانم، برقی در نگاهم
فرشته ای با دو بال شکسته
و جفتم را
که مثل عقابی به عقربه ها خیره می شد.
پیرهنم را پاره می کنم
بادبانی می دوزم
در قایقی
به وسعت یک رودخانه
پارو می زنم!
پارو می زنم!
📖 #نه_مثل_ماهی_ها
#شیرین_خسروی
_