دوستت دارم های اَت ؛
جانم را به آتش می کشد
و در اُوجِ خفقانی دلواپس اسیر
که بی وقفه ببارم !
سرشکِ عَجز و دودلیِ تنهایی ام را...
#مهناز_توماج(آوات)
@asheghanehaye_fatima
جانم را به آتش می کشد
و در اُوجِ خفقانی دلواپس اسیر
که بی وقفه ببارم !
سرشکِ عَجز و دودلیِ تنهایی ام را...
#مهناز_توماج(آوات)
@asheghanehaye_fatima
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
اینگونه که می اندیشم ؛
تو را در تَوهمی بِکر می یابم ...
در کمینِ آغازهایِ نیامده و فانی
و قد کشیدنهای هرز و بی معنی ،
اینگونه که می اندیشم !!
سهمم از تو ...
حسرتی می شود ،
محکوم به واژگونی ...
در تیرگیِ آغوشی سرد و خالی ..
#مهناز_توماج(آوات)
@asheghanehaye_fatima
تو را در تَوهمی بِکر می یابم ...
در کمینِ آغازهایِ نیامده و فانی
و قد کشیدنهای هرز و بی معنی ،
اینگونه که می اندیشم !!
سهمم از تو ...
حسرتی می شود ،
محکوم به واژگونی ...
در تیرگیِ آغوشی سرد و خالی ..
#مهناز_توماج(آوات)
@asheghanehaye_fatima
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
پنجره های صریحِ آفتاب زده رو به ایوان باز اَند ؛
یاکریم های سقف نَغز می خوانند..
اطلسی ها به ظرافت بیدار..
و من در این بین،
با غزلخوانیِ لحنِ خوش آوازه ی صبح ...
سر به آغوشِ تو می سایم باز..
#مهناز_توماج(آوات)
@asheghanehaye_fatima
یاکریم های سقف نَغز می خوانند..
اطلسی ها به ظرافت بیدار..
و من در این بین،
با غزلخوانیِ لحنِ خوش آوازه ی صبح ...
سر به آغوشِ تو می سایم باز..
#مهناز_توماج(آوات)
@asheghanehaye_fatima
موج می زند تلاطم نبودنت ،
در لحـظه های آغشته به احتیاج ...
و من چه بی تابم و ناتوان
در صحّتِ صبحی پُر نیاز...
#مهناز_توماج(آوات)
@asheghanehaye_fatima
در لحـظه های آغشته به احتیاج ...
و من چه بی تابم و ناتوان
در صحّتِ صبحی پُر نیاز...
#مهناز_توماج(آوات)
@asheghanehaye_fatima
@Asheghanehaye_fatima
روییده ای از آفاق سینه ام
چون گیاه خودرویی یاغی
پیچیده ای به کالبدِ کالِ همیشه تشنه اَم
که عصاره ی جانم را در می کِشی ...
که بی رحمانه می کُشی،
و من چه بی اندازه دلخوش به این مُردنم ...
ای رخنه کرده در کُهولت تَنم ...
#مهناز_توماج
روییده ای از آفاق سینه ام
چون گیاه خودرویی یاغی
پیچیده ای به کالبدِ کالِ همیشه تشنه اَم
که عصاره ی جانم را در می کِشی ...
که بی رحمانه می کُشی،
و من چه بی اندازه دلخوش به این مُردنم ...
ای رخنه کرده در کُهولت تَنم ...
#مهناز_توماج
@asheghanehaye_fatima
بهار دستان توست ؛
در تلاقی باران و ناودان
آنگاه که در لمسِ
هزاران قطره اش
یکی تو نیستی ....
#مهناز_توماج(آوات)
بهار دستان توست ؛
در تلاقی باران و ناودان
آنگاه که در لمسِ
هزاران قطره اش
یکی تو نیستی ....
#مهناز_توماج(آوات)
@asheghanehaye_fatima
باید حرف زد ؛
جسور و بی پروا بی ترس
از ممنوعه های چِرکین عُرف پسند...
که شاید فرداهای در راه را،
مجبور به خاموشی باشیم...
که پیر شویم ،که دلهایمان در
گُسستن دستهایمان از هم بپوسَد ...
و چشمهایمان کم سوتر،
در تشخیصِ شباهت…......
#مهناز_توماج
باید حرف زد ؛
جسور و بی پروا بی ترس
از ممنوعه های چِرکین عُرف پسند...
که شاید فرداهای در راه را،
مجبور به خاموشی باشیم...
که پیر شویم ،که دلهایمان در
گُسستن دستهایمان از هم بپوسَد ...
و چشمهایمان کم سوتر،
در تشخیصِ شباهت…......
#مهناز_توماج
@asheghanehaye_fatima
بر من بتاب
ای آرام یافته ی خورشید
در بی تابی رسوای من ..
بر من بتاب ،
تا باری دیگر
در چیناچین سایه ی روشن آفتاب
روزنه ای باشم رنگارنگ
در فرا رویِ هر نوازش زیـــبا .
بر من بتاب....
#مهناز_توماج(آوات)
...🚶...
بر من بتاب
ای آرام یافته ی خورشید
در بی تابی رسوای من ..
بر من بتاب ،
تا باری دیگر
در چیناچین سایه ی روشن آفتاب
روزنه ای باشم رنگارنگ
در فرا رویِ هر نوازش زیـــبا .
بر من بتاب....
#مهناز_توماج(آوات)
...🚶...
@asheghanehaye_fatima
می ایستم ..
و در من عبادتگاه قطور نیایش
به جولان خیز برمی دارد،
و من چون لکه ای بی وزن
در مطلق چهار دیواری اَم ..
به شرک بَرّاق تقدیری هزار رنگ
ایمان می آورم.
#مهناز_توماج(آوات)
می ایستم ..
و در من عبادتگاه قطور نیایش
به جولان خیز برمی دارد،
و من چون لکه ای بی وزن
در مطلق چهار دیواری اَم ..
به شرک بَرّاق تقدیری هزار رنگ
ایمان می آورم.
#مهناز_توماج(آوات)
@asheghanehaye_fatima
هَرَس می شوند ؛
در پسِ آینه های بی خواب ..
چشمان آماسیده
از بغض های کوتاه مانده!
و دلزدگیِ از نبودِن های بی تسکین
که در تداعیِ معانیِ محزون داغدارنَد
#مهناز_توماج(آوات)
هَرَس می شوند ؛
در پسِ آینه های بی خواب ..
چشمان آماسیده
از بغض های کوتاه مانده!
و دلزدگیِ از نبودِن های بی تسکین
که در تداعیِ معانیِ محزون داغدارنَد
#مهناز_توماج(آوات)