@asheghanehaye_fatima
روز می آغازد
با طلوع بید
رو ی سبز آب
در سکوت باغ
ساعت تپش چه تند می دود،
لحظه ی شلخته
گیج می زند
رخوت سپید رختخواب ها
لذت حرارت تن پتو
شب دوباره در تنم تنیده است
من پر از خیال بوسه های تو
...
پنجره دو پلک خسته ی مرا
پنجره طلوع دیگر مرا
باز وعده داده است
من خودم شنیده ام
نبض صندلی چه کُند می زند
نبض انتظار...
لحظه ی شلخته گیج می زند
با سلام آب
موعد پریدن از خیال تو
صبح من
دوباره بی تو می وزد ....
#مریم_حشمت_پور
روز می آغازد
با طلوع بید
رو ی سبز آب
در سکوت باغ
ساعت تپش چه تند می دود،
لحظه ی شلخته
گیج می زند
رخوت سپید رختخواب ها
لذت حرارت تن پتو
شب دوباره در تنم تنیده است
من پر از خیال بوسه های تو
...
پنجره دو پلک خسته ی مرا
پنجره طلوع دیگر مرا
باز وعده داده است
من خودم شنیده ام
نبض صندلی چه کُند می زند
نبض انتظار...
لحظه ی شلخته گیج می زند
با سلام آب
موعد پریدن از خیال تو
صبح من
دوباره بی تو می وزد ....
#مریم_حشمت_پور
دوستت دارم به دل پنهانی و بی ادعا
سیب سرخ دیگران را آرزو کردن خطاست
#مریم_حشمت_پور
@Asheghanehaye_fatima
سیب سرخ دیگران را آرزو کردن خطاست
#مریم_حشمت_پور
@Asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
به پیامبری دستانت ایمان دارم
و به شرک تنم
آنگاه که تو را در خود
پنهانی عاشقم
و تو به رستگاری این مشرک دل بسته ای
و امید را در
رگهای بی تابش تزریق می کنی
این جنین هزار ساله
این عجوز عشق
ناکام از تولد
مغز استخوان می مکد
و تا ریشه گاه دویده است .
خواب می روم در گلوی خویش
تا
پلک خرگوشی شبی نیآشوبد؛
تا هوای کسی لگد نشود ...
#مریم_حشمت_پور
به پیامبری دستانت ایمان دارم
و به شرک تنم
آنگاه که تو را در خود
پنهانی عاشقم
و تو به رستگاری این مشرک دل بسته ای
و امید را در
رگهای بی تابش تزریق می کنی
این جنین هزار ساله
این عجوز عشق
ناکام از تولد
مغز استخوان می مکد
و تا ریشه گاه دویده است .
خواب می روم در گلوی خویش
تا
پلک خرگوشی شبی نیآشوبد؛
تا هوای کسی لگد نشود ...
#مریم_حشمت_پور
@asheghanehaye_fatima
زمین را
به دوش گرفته خواهم برد
تا ستاره ی شفا
نه در این گنداب راه شیری
که تا چند اثر
به ابتلا از تنفس آب های سرخ
مسموم است
با این طلسم آتش گرفته و
نطفه های ناقص باران
برای مداوای این همه
در کنار بندری از شرجی
لنگر داده ام
به امید موافقت بادها...
#مریم_حشمت_پور
زمین را
به دوش گرفته خواهم برد
تا ستاره ی شفا
نه در این گنداب راه شیری
که تا چند اثر
به ابتلا از تنفس آب های سرخ
مسموم است
با این طلسم آتش گرفته و
نطفه های ناقص باران
برای مداوای این همه
در کنار بندری از شرجی
لنگر داده ام
به امید موافقت بادها...
#مریم_حشمت_پور
@asheghanehaye_fatima
در دسته بندی ساعت هات
سهم
چند دقیقه ی عاشقانه ای هستم
که عمق زخم سالها بی کسی را
با ضماد " بودنش "
پر می کند.
در تکرار روزهام
انتظار فربه ای روی
دستان تکیده ام
که قد می کشد
به خیال رسیدنی...
من و
خیال و خدا و خیل این احساس
در بسته های کوچک
دهه به دهه
در مقصد تو
به هر پایانه می گشتیم
از کور راه های ناهموار
تا به هموار کویرهای داغ
روی موج لحظه هام...
در ازدحام هر مقصد
مسافری می جستم
که رد پای نداشته اش
برگونه های ابر
بر پیشانی باغ
در آستانه های مقدس ....
همه جای این کهنه عمارت
پیدا بود
حال که از خواب نیمروز
پریدم و
به خواب دائمی تو افتادم
جنون بیدار من باش...!
تا به همراهی کارون
به شاهرگ دریا سری بزنیم
بلکه
نبض افتاده ی باران را
بگیریم....
ببریم
به حوض آبی به لاله عباسی
به فرش مادر بزرگ
جانی بباریم
از این
طرحواره های کودکی
بیرون نمی شوم
مگر به زنگ تماس عاشقانه هات
که پلی بسته
بر
جهان خواب و بیدارم...
#آغوش_دوم_از_دوری_چندم
#مریم_حشمت_پور
#آبان_97
در دسته بندی ساعت هات
سهم
چند دقیقه ی عاشقانه ای هستم
که عمق زخم سالها بی کسی را
با ضماد " بودنش "
پر می کند.
در تکرار روزهام
انتظار فربه ای روی
دستان تکیده ام
که قد می کشد
به خیال رسیدنی...
من و
خیال و خدا و خیل این احساس
در بسته های کوچک
دهه به دهه
در مقصد تو
به هر پایانه می گشتیم
از کور راه های ناهموار
تا به هموار کویرهای داغ
روی موج لحظه هام...
در ازدحام هر مقصد
مسافری می جستم
که رد پای نداشته اش
برگونه های ابر
بر پیشانی باغ
در آستانه های مقدس ....
همه جای این کهنه عمارت
پیدا بود
حال که از خواب نیمروز
پریدم و
به خواب دائمی تو افتادم
جنون بیدار من باش...!
تا به همراهی کارون
به شاهرگ دریا سری بزنیم
بلکه
نبض افتاده ی باران را
بگیریم....
ببریم
به حوض آبی به لاله عباسی
به فرش مادر بزرگ
جانی بباریم
از این
طرحواره های کودکی
بیرون نمی شوم
مگر به زنگ تماس عاشقانه هات
که پلی بسته
بر
جهان خواب و بیدارم...
#آغوش_دوم_از_دوری_چندم
#مریم_حشمت_پور
#آبان_97