@asheghanehaye_fatima
گفت "اینا چیه میخونی و مینویسی... محبوبم، عزیزم، جانم..."
گفتم "مرتضی...! اینارو بهش میگن شعر... تو چه میفهمی آخه..."
سرشو تکون داد و گفت "حالا واسه کی می نویسی؟!" گفتم "یار دیگه... یاااااااار"
گفت "من یه بیت بلدم فقط، اونو همیشه واسه "سُمی" میخونم..." گفتم " چی هست حالا!"
گفت " اون هست که میگه 《من از عهد آدم تو را دوست دارم. از آغاز عالم تو را دوست دارم》"
بعد با یه قیافه ی حق به جانب برگشت سمت من و گفت " مگه قیصر شعرم میگفت... ولی نه! اون فامیلیش امین پور نبود"
پشتی رو پرت کردم سمتش... خندید... داد زد... "سمی...بیا که قیصرتو کشتن..."
تو دلم گفتم خوبه که بقیه ی شعرو بلد نیست... اونجاش هست که میگه...《به اندازهی غم تو را دوست دارم...》
#مرتضی_دلم_برات_تنگ_شده_یکاری_کن_بیام_پیشت_دادا
گفت "اینا چیه میخونی و مینویسی... محبوبم، عزیزم، جانم..."
گفتم "مرتضی...! اینارو بهش میگن شعر... تو چه میفهمی آخه..."
سرشو تکون داد و گفت "حالا واسه کی می نویسی؟!" گفتم "یار دیگه... یاااااااار"
گفت "من یه بیت بلدم فقط، اونو همیشه واسه "سُمی" میخونم..." گفتم " چی هست حالا!"
گفت " اون هست که میگه 《من از عهد آدم تو را دوست دارم. از آغاز عالم تو را دوست دارم》"
بعد با یه قیافه ی حق به جانب برگشت سمت من و گفت " مگه قیصر شعرم میگفت... ولی نه! اون فامیلیش امین پور نبود"
پشتی رو پرت کردم سمتش... خندید... داد زد... "سمی...بیا که قیصرتو کشتن..."
تو دلم گفتم خوبه که بقیه ی شعرو بلد نیست... اونجاش هست که میگه...《به اندازهی غم تو را دوست دارم...》
#مرتضی_دلم_برات_تنگ_شده_یکاری_کن_بیام_پیشت_دادا