@asheghanehaye_fatima
■زیبایی
ای مردم ، من زیبایام، چون رؤیایی مرمرین
و سینهام که همه از سختی آن مینالند
الهامبخش شاعر است و به او عشقی
همیشهگی و گنگ بهسان ماده ارزانی میکند.
همانند پروانهیی مرموز در سینهی آسمان جایگزیدهام
دلام چون برف سرد و پیکرم چون پر قو سپید است
از حرکت که زیبایی مرا برهم میزند، بیزارم
هرگز نه میگریم و نه میخندم.
شعرا، در برابر من،
که غرور خود را از مجسمههای کهن به عاریت گرفتهام،
روزهایی سخت سپری میکنند.
زیرا برای افسون این دلباختهگان
دو آیینه دارم که هر چیز در آنها زیبا بهنظر میرسد
این دو، دیدهگان من... دیدهگان درشت مناند
که در آنها نوری ابدی میدرخشد.
#شارل_بودلر | فرانسه، ۱۸۶۷-۱۸۲۱ | Charles Baudelaire |
برگردان: #مرتضا_شمس
■زیبایی
ای مردم ، من زیبایام، چون رؤیایی مرمرین
و سینهام که همه از سختی آن مینالند
الهامبخش شاعر است و به او عشقی
همیشهگی و گنگ بهسان ماده ارزانی میکند.
همانند پروانهیی مرموز در سینهی آسمان جایگزیدهام
دلام چون برف سرد و پیکرم چون پر قو سپید است
از حرکت که زیبایی مرا برهم میزند، بیزارم
هرگز نه میگریم و نه میخندم.
شعرا، در برابر من،
که غرور خود را از مجسمههای کهن به عاریت گرفتهام،
روزهایی سخت سپری میکنند.
زیرا برای افسون این دلباختهگان
دو آیینه دارم که هر چیز در آنها زیبا بهنظر میرسد
این دو، دیدهگان من... دیدهگان درشت مناند
که در آنها نوری ابدی میدرخشد.
#شارل_بودلر | فرانسه، ۱۸۶۷-۱۸۲۱ | Charles Baudelaire |
برگردان: #مرتضا_شمس
@asheghanehaye_fatima
بر روی قلب من بیا،
ای روح ستمگر و بیرحم
ای ببر محبوب، ای دیو بیاعتنا
میخواهم
انگشتان لرزانم را درون یالهای سنگیات فرو برم
میخواهم سر دردآلودم را
در دامن عطرآگین تو بگذارم و
رطوبت عشق مردهام را
چون گل پژمردهای ببویم.
میخواهم بخوابم، میخواهم در خوابی
راحت چون آرامش مرگ غرق شوم.
میخواهم بر پیکر زیبا و صاف و
مسیرنگ تو بیآنکه دندان فرو کنم، بوسه گسترانم
هقهق گریههای مرا
تنها غرقاب بستر تو میبلعد و معدوم میکند
نسیان پرقدرت درون دهان تو جای گرفته و لِتِه در بوسههای تو جاری است.
از این پس، ای لذت زندگانی من،
چون برگزیدهای بیگناه که محکوم رنج و عذاب است،
سر اطاعت بر پای سرنوشت خواهم سود،
تا شور و حرارت آن آتش اندوهام را تیزتر کند.
نپانتس* و شوکران را در انتهای زیبای گلویات
که هرگز دلی را به دام نیفکنده،
خواهم مکید تا
بغض و کینهام را به دست فراموشی سپارم.
#شارل_بودلر | فرانسه، ۱۸۶۷-۱۸۲۱ | Charles Baudelaire |
برگردان: #مرتضا_شمس
★نپانتس: نوعی گیاه گرمسیری و گوشتخوار
بر روی قلب من بیا،
ای روح ستمگر و بیرحم
ای ببر محبوب، ای دیو بیاعتنا
میخواهم
انگشتان لرزانم را درون یالهای سنگیات فرو برم
میخواهم سر دردآلودم را
در دامن عطرآگین تو بگذارم و
رطوبت عشق مردهام را
چون گل پژمردهای ببویم.
میخواهم بخوابم، میخواهم در خوابی
راحت چون آرامش مرگ غرق شوم.
میخواهم بر پیکر زیبا و صاف و
مسیرنگ تو بیآنکه دندان فرو کنم، بوسه گسترانم
هقهق گریههای مرا
تنها غرقاب بستر تو میبلعد و معدوم میکند
نسیان پرقدرت درون دهان تو جای گرفته و لِتِه در بوسههای تو جاری است.
از این پس، ای لذت زندگانی من،
چون برگزیدهای بیگناه که محکوم رنج و عذاب است،
سر اطاعت بر پای سرنوشت خواهم سود،
تا شور و حرارت آن آتش اندوهام را تیزتر کند.
نپانتس* و شوکران را در انتهای زیبای گلویات
که هرگز دلی را به دام نیفکنده،
خواهم مکید تا
بغض و کینهام را به دست فراموشی سپارم.
#شارل_بودلر | فرانسه، ۱۸۶۷-۱۸۲۱ | Charles Baudelaire |
برگردان: #مرتضا_شمس
★نپانتس: نوعی گیاه گرمسیری و گوشتخوار