عاشقانه های فاطیما
809 subscribers
21.2K photos
6.47K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima
🎀


باز
بوته های علف مست کرده اند
سرشان را به هم می کوبند

هر وقت بوی تو نزدیک می شود
داستان ما همین است

#محمد_شمس_لنگرودی
.
.
می سوزم و عطر یادهای تو را می دهم
عطر بال پرنده ای تازه سال
که به اشتیاق قوس قزح پر گرفت
و به خانۀ خود برنگشت.
یادهای تو دریاست
و من نهنگ گمشده ای
که در پی قویی
در جویی غرق شد!
یادهای تو بارانی سرکش است
که به اشتیاق دهانم مست می کند
و سر
به شیشۀ آسمان می کوبد،
صبحی ژاله بار است
که می بارد بر من
بیدارم می کند
و آفتاب
چشم گشوده به من
صبح به خیر می گوید.

@asheghanehaye_fatima

#محمد_شمس_لنگرودی
@asheghanehaye_fatima


26 آبان، زادروز #محمد_شمس_لنگرودی



ساعت
دوازده و بیست و پنج دقیقه ی نیمروز
بیست و ششم آبان.

آفریدگارا
بگذار
دهان تو را ببوسم
غبار ستاره ها را از پلک فرشتگانت بروبم
كف خانه ات را
با دمب بریده ی شیطان جارو كنم
متولد شدم
در مرز نازک نیستی
سگ های شما
از دهان فرشتگان دورو نجاتم دادند.

پروردگارا
نه درخت گیلاس،نه شراب به
از سر اشتباهی
آتش را
به نطفه های فرشته ای آمیختی
و مرا آفریدی.

اما تو به من نفس بخشیدی عشق من!
دهانم را تو گشودی
و بال مرا كه نازک و پرپری بود
تو به پولادی از حریر
مبدل كردی.

سپاسگزارم خدای من
خنده را
برای دهان او
او را
به خاطر من
و مرا
به نیت گم شدن آفریدی.



#محمد_شمس_لنگرودی
@asheghanehaye_fatima


سپاسگزارم خدای من
خنده را
برای دهان او
او را
به خاطر من
و مرا
به نیت گم شدن آفریدی.



#محمد_شمس_لنگرودی
@asheghanehaye_fatima

..

چنين كه به هم آغشتيم
تو كجا خواهي بود
وقتي كه نباشم.


#محمد_شمس_لنگرودی
@asheghanehaye_fatima


می خواهم ببوسمت
اگر این شعر های شعله ورم دهانی بگذارند
می خواهم دستت را بگیرم
اگر که دست دهد این دست این قلم
دستی بگذارند
اینان به نوشتن از تو چنان معتادند
که مجسمه ها به سنگ
و سربازان
به خیالات پیروزی...

 
#محمد_شمس_لنگرودی
کتاب:
#حکایت_دریاست_زندگی
@asheghanehaye_fatima



با شبی که در گذر است
با شبی که در چشمهایت در گذر است
مرا به خوابی دیگرگونه بیداری بخش
چرا که من حقیقت هستی را
در حضور تو جسته‌ام
و در کنار تو صبحی‌ست
که رنج شبان را
از یاد می‌برد...
بگذار صبحم را به نام تو بیاغازم
تا پریشانی دوشینم
از یاد برده شود



#محمد_شمس_لنگرودی
@asheghanehaye_fatima



برای ستايش تو
همين كلمات روزمره كافی است
همين كه كجا می‌روی، دلتنگم ...
برای ستايش تو
همين گُل و سنگريزه كافی است
تا از تو بُتی بسازم.




#محمد_شمس_لنگرودی
از کتاب #پنجاه_و_سه_ترانه_عاشقانه
@asheghanehaye_fatima


به سرش زده باد
نگاهش کنید!
چگونه میان درخت‌ها می‌دود و
سرش را به پنجره‌ها می‌کوبد
به سرش زده باد
دستش را
به دهان گنجشک‌ها گذاشته
نمی‌گذارد سخنی بگویند
آب حوضچه را به هم می‌ریزد
فرصت نمی‌دهد که گلویش را ماه تر کند


به سرش زده این برهنۀ گرما زده...
گفته بودم طوری بیایی که بوی تو را باد نشنود!

دیوانه شده این پسر
پیرهنت را به دهان گرفته کجا می‌برد!


#محمد_شمس_لنگرودی
@asheghanehaye_fatima



زنده باد بال خدا
که فرو می افتد 
و درست روی شانۀ من می نشیند،
زنده باد!

زنده باد آفتاب سحر
که سرش را می چرخاند، پیدایت می کند
و تلالو اولش را برای تو پست می کند،
زنده باد!
 
زنده باد دفتر مشق من
که بین این همه کاغذ 
فقط برای تو شعر جذب می کند،
زنده باد!

زنده باد سنگ های خیابان
که بین این همه کفش
فقط از کفش تو عکس می گیرند
و برای عارفان برهنه پای روز جزا می فرستند.

زنده باد عشق تو محبوبم زنده باد
که خیالم را آن قدر دور می برد
که برای حیات این مردم
معنایی پیدا کند.

آی زندگی، دیدی چه سرت آوردیم.

 #محمد_شمس_لنگرودی
@asheghanehaye_fatima



می سوزم و عطر یادهای تو را می دهم
عطر بال پرنده ای تازه سال
که به اشتیاق قوس قزح پر گرفت
و به خانۀ خود برنگشت.

یادهای تو دریاست
و من نهنگ گمشده ای
که در پی قویی
در جویی غرق شد!

یادهای تو بارانی سرکش است
که به اشتیاق دهانم مست می کند
و سر
به شیشۀ آسمان می کوبد،

صبحی ژاله بار است
که می بارد بر من
بیدارم می کند
و آفتاب
چشم گشوده به من
صبح به خیر می گوید.


#محمد_شمس_لنگرودی
کتاب:
#حکایت_دریاست_زندگی
مجموعه:
#ملاح_خیابان_ها
@asheghanehaye_fatima


زنده باد بال خدا
که فرو می افتد 
و درست روی شانۀ من می نشیند،
زنده باد!

زنده باد آفتاب سحر
که سرش را می چرخاند، پیدایت می کند
و تلالو اولش را برای تو پست می کند،
زنده باد!
 
زنده باد دفتر مشق من
که بین این همه کاغذ 
فقط برای تو شعر جذب می کند،
زنده باد!

زنده باد سنگ های خیابان
که بین این همه کفش
فقط از کفش تو عکس می گیرند
و برای عارفان برهنه پای روز جزا می فرستند.

زنده باد عشق تو محبوبم زنده باد
که خیالم را آن قدر دور می برد
که برای حیات این مردم
معنایی پیدا کند.

آی زندگی، دیدی چه سرت آوردیم.

 #محمد_شمس_لنگرودی
@asheghanehaye_fatima



الفبا برای سخن گفتن نیست
برای نوشتن نام توست
اعداد
پیش از تولد تو به صف ایستاده اند
تا راز زادروز تو را بدانند
دست های من
برای جست و جوی تو پیدا شدند
دهانم
کشف دهان توست.
ای کاشف آتش
در آسمان دلم توده برفی است
که به خنده های تو دل بسته است.

#محمد_شمس_لنگرودی
@asheghanehaye_fatima


می گویم باز شو
چون‌کف دستی، صبح ستمگر باز شو!
و نشانم بده
او را نیاورده باز به خانه ی من آمدی!


#محمد_شمس_لنگرودی
دلگرمی های تو
بال های منند!
چیزی بگو
گاهی چنانم بی تو
که عبور سایه ای از کنارم
نگرانم می‌کند...

#محمد_شمس_لنگرودی


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



زنده باد بال خدا
که فرو می‌افتد 
و درست روی شانۀ من می‌نشیند،
زنده باد!

زنده باد آفتاب سحر
که سرش را می‌چرخاند، پیدایت می‌کند
و تلالو اولش را برای تو پست می‌کند،
زنده باد!
 
زنده باد دفتر مشق من
که بین این همه کاغذ 
فقط برای تو شعر جذب می‌کند،
زنده باد!

زنده باد سنگ‌های خیابان
که بین این همه کفش
فقط از کفش تو عکس می‌گیرند
و برای عارفان برهنه پای روز جزا می‌فرستند.

زنده باد عشق تو محبوبم زنده باد
که خیالم را آن قدر دور می‌برد
که برای حیات این مردم
معنایی پیدا کند.

آی زندگی، دیدی چه سرت آوردیم.

 #محمد_شمس_لنگرودی
@asheghanehaye_fatima




اگر گنجشکی تازه‌بالی،
در شعر کوچک من لانه کن..
اگر آفتابی تازه‌زادی و راه را نمی‌شناسی،
در آسمان خانۀ من پرسه زن...
اگر توفانی و دریاهایت کوچکند،
در بستر من شعله‌ور شو

ای بادپا
که دسته‌کلید دریاها در دست توست
صندوق قدیمی‌را باز کن
و نقشۀ ملاحان گمشده را به من ده
ببین چگونه مرواریدها تکثیر می‌شوند
بر آتش مژگان من.

#محمد_شمس_لنگرودی
#شمس_لنگرودی
@asheghanehaye_fatima



حکایت💫ِ بارانِ بی امان است
این گونه که من
دوستت می‌دارم ...
 
شوریده وار و پریشان باریدن
بر خزه ها و خیزاب‌ها
به بی‌راهه و راه‌ها تاختن
بی‌تاب، بی‌قرار
دریایی جستن
و به سنگچین باغ بسته دری سر نهادن
و تو را به یاد آوردن

حکایت بارانی بی‌قرار است
این گونه که من دوستت می‌دارم ...



#محمد_شمس_لنگرودی
#شمس_لنگرودی