@asheghanehaye_fatima
چگونه می شود آن شب شود فراموشم؟
شبی که برف تنت در حیاط اغوشم،
نشست و چای لبانت چنان مرا دم کرد
که سالهاست پس از رفتن تو می جوشم
شبی که فاصله صلح تن به تن با تو
بجز حریر لباست نبود و تن پوشم
همان شبی که نفس در نفس گره میخورد
و دار قالی مویت رسید تا دوشم
اگر چه رفتی و من در کویر تنهایی
به یاد مستی آن شب سراب می نوشم
هنوز هم که هنوز است خواب میبینم
نشسته برف تنت در حیاط اغوشم...
#مجید_آژ
چگونه می شود آن شب شود فراموشم؟
شبی که برف تنت در حیاط اغوشم،
نشست و چای لبانت چنان مرا دم کرد
که سالهاست پس از رفتن تو می جوشم
شبی که فاصله صلح تن به تن با تو
بجز حریر لباست نبود و تن پوشم
همان شبی که نفس در نفس گره میخورد
و دار قالی مویت رسید تا دوشم
اگر چه رفتی و من در کویر تنهایی
به یاد مستی آن شب سراب می نوشم
هنوز هم که هنوز است خواب میبینم
نشسته برف تنت در حیاط اغوشم...
#مجید_آژ
@asheghanehaye_fatima
چگونه میشود آن شب شود فراموشم؟
شبی که برف تنت در حیاط آغوشم،
نشست و چای لبانت چنان مرا دم کرد
که سالهاست پس از رفتن تو میجوشم
شبی که فاصله صلح تن به تن با تو
بجز حریر لباست نبود و تنپوشم
همان شبی که نفس در نفس گره میخورد
و دار قالی مویت رسید تا دوشم
اگر چه رفتی و من در کویر تنهایی
به یاد مستی آن شب سراب مینوشم
هنوز هم که هنوز است خواب میبینم
نشسته برف تنت در حیاط آغوشم...
#مجید_آژ
چگونه میشود آن شب شود فراموشم؟
شبی که برف تنت در حیاط آغوشم،
نشست و چای لبانت چنان مرا دم کرد
که سالهاست پس از رفتن تو میجوشم
شبی که فاصله صلح تن به تن با تو
بجز حریر لباست نبود و تنپوشم
همان شبی که نفس در نفس گره میخورد
و دار قالی مویت رسید تا دوشم
اگر چه رفتی و من در کویر تنهایی
به یاد مستی آن شب سراب مینوشم
هنوز هم که هنوز است خواب میبینم
نشسته برف تنت در حیاط آغوشم...
#مجید_آژ
@asheghanehaye_fatima
یک قدم پیش، یک قدم به عقب،
حالِ من وقتِ دیدنت این است
حال سربازِ بینوایی که
رو به هر سمت و سو کُنَد، "مین" است!
#مجید_آژ
یک قدم پیش، یک قدم به عقب،
حالِ من وقتِ دیدنت این است
حال سربازِ بینوایی که
رو به هر سمت و سو کُنَد، "مین" است!
#مجید_آژ
@asheghanehaye_fatima
مترسکانه نشاندی مرا بخاک سیاه
سفید بخت شوی ای عروسک خودخواه
من و تو از دو جهان، از دو کهکشان، دو زمین
دو روز همسفر هم شدیم در یک راه
تو رفته رفته عزیز و عزیزتر شدی و
من از بلندی عزت رها شدم در چاه
دل کبوتری و بخت پر کلاغی من
درخت پر ثمر و دست چیدنم کوتاه
خیال بود رسیدن به تو ولی شیرین
محال بود ولی غیر ممکنی دلخواه
کجای این شب پر غصه آفتاب شدی
چراغ مرده شب پرسههای بی همراه
سیاهچال مخوفیست هر شبم بی تو
سری بزن به من ای نور از دریچه ماه
#مجید_آژ
مترسکانه نشاندی مرا بخاک سیاه
سفید بخت شوی ای عروسک خودخواه
من و تو از دو جهان، از دو کهکشان، دو زمین
دو روز همسفر هم شدیم در یک راه
تو رفته رفته عزیز و عزیزتر شدی و
من از بلندی عزت رها شدم در چاه
دل کبوتری و بخت پر کلاغی من
درخت پر ثمر و دست چیدنم کوتاه
خیال بود رسیدن به تو ولی شیرین
محال بود ولی غیر ممکنی دلخواه
کجای این شب پر غصه آفتاب شدی
چراغ مرده شب پرسههای بی همراه
سیاهچال مخوفیست هر شبم بی تو
سری بزن به من ای نور از دریچه ماه
#مجید_آژ
اهل سیگار نیستماما
بگذار این مسافر خسته
نخ پیراهن تورا گاهی
بعد از چای، از سر هوس بکشد!
#مجید_آژ
@asheghanehaye_fatima
بگذار این مسافر خسته
نخ پیراهن تورا گاهی
بعد از چای، از سر هوس بکشد!
#مجید_آژ
@asheghanehaye_fatima