@asheghanehaye_fatima
این روزها مستم از هوای بودنت...
داشتنت و
دوست داشتنت...
عجیب به من می آیند..
حالا که آمده ای..
حالا که بهانه عاشقانه شعرهایم شده ای
حالا که خنده هایت سهم چشمان من شده...
عاشقانه تر بمان..
عاشقانه تر بخند..
آنقدر عاشقانه بمان
تا خورشید برای دیدن کنار همان بودنمان بی تابی کند
تو بمان ...من قول می دهم
آنقدر دوستت داشته باشم
که دنیا هر روز
دلتنگ تماشای عاشقانه هایمان شود...
دستانم را محکم تر بگیر...
با نگاهت مرا به آغوش بکش
بگذار هرکه ما را دید هوس عاشقی کند..
عمیق تر نگاهم کن..
با همان نگاه سکر آورت..
آنقدر عمیق که چیزی
جز خوشبختی..
جز عشق...
هوس ماندن کنارمان را نکند...
اصلا این شعر و واژه ها را رهایشان کن..
مرا چه به شعر و شاعری..
کمی جلوتر بیا..
دلم لک زده برای بوسیدنت!
پ ن:
بودنت گرچه به اندازه یک ماه نبود
من به اندازه قرنی به کنارت بودم
#ماه_من💞
#حسین_شفیع_زاده
این روزها مستم از هوای بودنت...
داشتنت و
دوست داشتنت...
عجیب به من می آیند..
حالا که آمده ای..
حالا که بهانه عاشقانه شعرهایم شده ای
حالا که خنده هایت سهم چشمان من شده...
عاشقانه تر بمان..
عاشقانه تر بخند..
آنقدر عاشقانه بمان
تا خورشید برای دیدن کنار همان بودنمان بی تابی کند
تو بمان ...من قول می دهم
آنقدر دوستت داشته باشم
که دنیا هر روز
دلتنگ تماشای عاشقانه هایمان شود...
دستانم را محکم تر بگیر...
با نگاهت مرا به آغوش بکش
بگذار هرکه ما را دید هوس عاشقی کند..
عمیق تر نگاهم کن..
با همان نگاه سکر آورت..
آنقدر عمیق که چیزی
جز خوشبختی..
جز عشق...
هوس ماندن کنارمان را نکند...
اصلا این شعر و واژه ها را رهایشان کن..
مرا چه به شعر و شاعری..
کمی جلوتر بیا..
دلم لک زده برای بوسیدنت!
پ ن:
بودنت گرچه به اندازه یک ماه نبود
من به اندازه قرنی به کنارت بودم
#ماه_من💞
#حسین_شفیع_زاده
@asheghanehaye_fatima
تو، شخصی ترین دارایی منی
که با وجودم در آمیخته ای
و تبدیل به تکه ای از من شده ای،
تو شخصی ترین دارایی منی
مانند بغضی که سالها در گلویم مانده
بدون اینکه هیچ کس از آن با خبر باشد،
تو استعداد گریه ای در من
که حتی در لحظه هایی که می خندم
می توانی آرام آرام از چشمهایم سرازیر شوی و ساعتها بی وقفه بباری،
تو یک دوست داشتن ممتدی
دوست داشتنی بی منطق
که با دوری نسبت مستقیم دارد،
تو فراموش نمی شوی
خاموش نمی شوی
و لحظه به لحظه در من طغیان می کنی.
.
#جاوید_جوان
#ماه_من💞
تو، شخصی ترین دارایی منی
که با وجودم در آمیخته ای
و تبدیل به تکه ای از من شده ای،
تو شخصی ترین دارایی منی
مانند بغضی که سالها در گلویم مانده
بدون اینکه هیچ کس از آن با خبر باشد،
تو استعداد گریه ای در من
که حتی در لحظه هایی که می خندم
می توانی آرام آرام از چشمهایم سرازیر شوی و ساعتها بی وقفه بباری،
تو یک دوست داشتن ممتدی
دوست داشتنی بی منطق
که با دوری نسبت مستقیم دارد،
تو فراموش نمی شوی
خاموش نمی شوی
و لحظه به لحظه در من طغیان می کنی.
.
#جاوید_جوان
#ماه_من💞
@asheghanehaye_fatima
تمامِ سازهايِ دنيا برايِ دل من مي نوازند
مثلِ تمامِ ياسهايِ دنيا که به خاطرِ من گل ميکنند
مثلِ تمام اشعارِ عاشقانه که سروده ميشوند
مثلِ بهار که به عشق من ميآيد
مثلِ زمستان که به التماسِ من ميرود
مثل شب بو ها
که عطرشان با شب ميآيد
با شب و مهتاب ، برايِ من
همين بهار
يک شبِ مهتاب
مردمانِ زيادي سازهايشان را بر ميدارند
زيباترين آهنگها را مينوازند
تا من عاشقانهترين شعرم را برايت بخوانم
تا تو مستِ عطرِ شب بو ها
تا تو عاشق يک دسته گلِ ياس شوي
و تو خواهي ديد
که تمامِ دنيا بيدار مانده است
تا به آغوشم بيايي
و من ديوانه وار بگويم
#دوستت_دارم
#ماه_من💞
#نیکی_فیروزکوهی
تمامِ سازهايِ دنيا برايِ دل من مي نوازند
مثلِ تمامِ ياسهايِ دنيا که به خاطرِ من گل ميکنند
مثلِ تمام اشعارِ عاشقانه که سروده ميشوند
مثلِ بهار که به عشق من ميآيد
مثلِ زمستان که به التماسِ من ميرود
مثل شب بو ها
که عطرشان با شب ميآيد
با شب و مهتاب ، برايِ من
همين بهار
يک شبِ مهتاب
مردمانِ زيادي سازهايشان را بر ميدارند
زيباترين آهنگها را مينوازند
تا من عاشقانهترين شعرم را برايت بخوانم
تا تو مستِ عطرِ شب بو ها
تا تو عاشق يک دسته گلِ ياس شوي
و تو خواهي ديد
که تمامِ دنيا بيدار مانده است
تا به آغوشم بيايي
و من ديوانه وار بگويم
#دوستت_دارم
#ماه_من💞
#نیکی_فیروزکوهی
@asheghanehaye_fatima
پشت در مرگ پا به پا می کرد
جاده از فاجعه خبر می داد
عصر یک چند شنبه ی غمگین
اتفاق از #تو ناگهان افتاد
عصر یک چند شنبه ی غمگین
پای مردی به ماجرا وا شد
پا به پایش #قدم زدی، رفتی
بی تو من تا همیشه تنها شد
بی تو شب تا همیشه اش شب ماند
چادری شد که بر سرم افتاد
#عشق مثل پرنده ای زخمی
روی دستم تلف شد و جان داد
هر چه از من پس از تو باقی ماند
غرق در خلسه و #توهم شد
دست و پا زد میان مرگ و مرگ
ناگهان پشت ناگهان گم شد
خسته از این همه شب و کابوس
مرده ای نیمه شب به راه افتاد
زل زدم رو به #آسمان آن قدر
تا که چشمم به چشم ماه افتاد
در دل شب صدای من پیچید
اين منم #ماه من! پلنگی که...
پیش چشمت به خاک و خون غلتید
تو ولی مثل تکه سنگی که...
ناگهان دست تیره ی ابری
بی صدا از شبم تو را دزدید
خنده را روی #صورتم تف کرد
شعرها را به دفترم پاشید
خنده در خنده از دلت رفتم
گریه در گریه در دلم ماندی
خانه ات پر شد از گل و بوسه
شعر های مرا که #سوزاندی
بوسه روی لبت نشست و گل
پخش شد روی نقشه ی قالی
ناگهان توی #آیینه دیدم
یک مترسک شدم پر از خالی
در تنم یک #صلیب چوبی بود
روی هر شانه ام کلاغی که...
چشم هایم به ناکجا خیره
خالی از شور و اشتیاقی که...
پا به پای پیاده رو می رفت
مثل هر دفعه با سری پایین
از کنارم قدم زنان رد شد
سایه ی یک مترسک #غمگین
▄
خواستم توی باورت مثل
مرد رویایی ات قوی باشم
خواستم شاعرت شوم رفتی
تا بدون تو #منزوی باشم
ساده از ماجرای من رفتی
خم به ابروي خود نياوردي
#گریه کردم که منتظر هستم
#خنده ات گفت بر نمی گردی
بی خیال تمام آدمها
بغض خود را گرفته ام در مشت
منتظر باش بشنوی یک روز
#شاعری_در_کرج_خودش_را_کشت...
#محمد_قره_باغی
پشت در مرگ پا به پا می کرد
جاده از فاجعه خبر می داد
عصر یک چند شنبه ی غمگین
اتفاق از #تو ناگهان افتاد
عصر یک چند شنبه ی غمگین
پای مردی به ماجرا وا شد
پا به پایش #قدم زدی، رفتی
بی تو من تا همیشه تنها شد
بی تو شب تا همیشه اش شب ماند
چادری شد که بر سرم افتاد
#عشق مثل پرنده ای زخمی
روی دستم تلف شد و جان داد
هر چه از من پس از تو باقی ماند
غرق در خلسه و #توهم شد
دست و پا زد میان مرگ و مرگ
ناگهان پشت ناگهان گم شد
خسته از این همه شب و کابوس
مرده ای نیمه شب به راه افتاد
زل زدم رو به #آسمان آن قدر
تا که چشمم به چشم ماه افتاد
در دل شب صدای من پیچید
اين منم #ماه من! پلنگی که...
پیش چشمت به خاک و خون غلتید
تو ولی مثل تکه سنگی که...
ناگهان دست تیره ی ابری
بی صدا از شبم تو را دزدید
خنده را روی #صورتم تف کرد
شعرها را به دفترم پاشید
خنده در خنده از دلت رفتم
گریه در گریه در دلم ماندی
خانه ات پر شد از گل و بوسه
شعر های مرا که #سوزاندی
بوسه روی لبت نشست و گل
پخش شد روی نقشه ی قالی
ناگهان توی #آیینه دیدم
یک مترسک شدم پر از خالی
در تنم یک #صلیب چوبی بود
روی هر شانه ام کلاغی که...
چشم هایم به ناکجا خیره
خالی از شور و اشتیاقی که...
پا به پای پیاده رو می رفت
مثل هر دفعه با سری پایین
از کنارم قدم زنان رد شد
سایه ی یک مترسک #غمگین
▄
خواستم توی باورت مثل
مرد رویایی ات قوی باشم
خواستم شاعرت شوم رفتی
تا بدون تو #منزوی باشم
ساده از ماجرای من رفتی
خم به ابروي خود نياوردي
#گریه کردم که منتظر هستم
#خنده ات گفت بر نمی گردی
بی خیال تمام آدمها
بغض خود را گرفته ام در مشت
منتظر باش بشنوی یک روز
#شاعری_در_کرج_خودش_را_کشت...
#محمد_قره_باغی
Mahe Man
Leila Forouhar (@na_fir)
#ماه_من
#لیلا_فروهر
ماهمن غصه نخور
زندگی خوب داره و زشت
خداروچه دیدی شاید
فردامون باشه بهشت...
@asheghanehaye_fatima
#لیلا_فروهر
ماهمن غصه نخور
زندگی خوب داره و زشت
خداروچه دیدی شاید
فردامون باشه بهشت...
@asheghanehaye_fatima