عاشقانه های فاطیما
817 subscribers
21.2K photos
6.49K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
_گفت : به خودت یه فرصت دوباره بده، وارد یه رابطه شو
_گفتم : هر رابطه ای یه وقتی تموم میشه، چرا باید شروعش کرد؟
_گفت : یه شیشه عطرم بالاخره یه روز تموم میشه، چرا باید خریدش؟ مهم نیست کی قراره عطرت تموم بشه، مهم اینه که روزای زیادی رو برات قشنگ میکنه...
.
.
#بابک_زمانی
مجموعه #لطفا_یکی_مرا_از_مرگ_نجات_بدهد


@asheghanehaye_fatima
January 20, 2019
March 24, 2019
#استوری

.
گفت : میدونی بدتر از دلتنگی چیه؟
گفتم :نه، چیه؟
گفت : اینه که برگرده و
اوضاع از اینی که هست، خراب تر بشه ...

#بابک_زمانی
#لطفا_یکی_مرا_از_مرگ_نجات_بدهد
فرهنگسرای میردشتی

@asheghanehaye_fatima
May 25, 2019
May 25, 2019
.
بالاخره روزی قرصی درست می شود، که با خوردنش، هر چیز را که بخواهی فراموش میکنی.
مثلا نام کسی که میخواهی فراموش کنی را رویش می نویسی و یک لیوان آب رویش میخوری.
قرص دیگری هم درست می شود، که تاریخ ها را رویش می نویسی، مثل تاریخ تولدش، قورتش می دهی، و یک لیوان آب هم رویش.
قرص دیگری هم هست که مکان ها را رویش می نویسی،
روی قرص دیگر، حرف های مشترکتان را می نویسی،
روی آن یکی اسم چیزهای مورد علاقه اش
روی قرص دیگر، رنگ لباس هایش، رنگ شالش، رنگ لاکش
چه می دانم
روی آن یکی هم برنامه هایی که قرار بود در آینده با هم داشته باشید را می نویسی،
و احتمالا قرصی هم باشد
که روی آن، نام فرزندان احتمالی تان را مینویسی، همان هایی که هرگز به دنیا نیامدند، اما اسم شان دنیایی برای تو و او ساخته بود.
روی این هم یک لیوان آب میخوری. به همین سادگی.
می دانم بالاخره قرصی اختراع می شود که کارمان را ساده می کند، هر چه بخواهیم را فراموش میکنیم، فقط کافی ست نام آن چیز را رویش بنویسی، و بعد فراموشی ...
پس منتظر آن روز می مانم.
فقط یک چیز است که مرا می ترساند،
اختراع آن قرص کار زیادی ندارد
بالاخره روزی یکی آنرا می سازد،
فقط به من بگو
بوی عطرت را چگونه بر آن بنویسم؟
نگاهت را به چه اسمی بنویسم؟
خنده هایت را با کدام الفبا؟
صدایت را با کدام حروف؟
بغض ات را با کدام کلمه؟
به من بگو
به من بگو
پیش از آنکه قرص آخر را بخورم که رویش نام خود را نوشته ام...
.
.
#بابک_زمانی
از کتاب #لطفا_یکی_مرا_از_مرگ_نجات_بدهد

@asheghanehaye_fatima
July 14, 2019
August 15, 2019
_گفتم : تو دیگه چرا سیگار میکشی؟
_گفت : میخوام فراموشش کنم.
خودت چرا نمی کشی؟
_گفتم : میخوام به یادش نیفتم...


#بابک_زمانی
#لطفا_یکی_مرا_از_مرگ_نجات_بدهد
(صد روایت کوتاه برای نمردن)

@asheghanehaye_fatima
October 7, 2019
January 7, 2020
February 22, 2020
.
_گفتم : میگن بیرون بهار اومده
_گفت : باور نکن
_گفتم : چی چیو باور نکن؟! نیگا!
خودت درو وا کن ببین.
_گفت : باور نکن
_گفتم : چته تو؟ یه چیزیت میشه ها!
از پنجره نیگا کن! ببین؛ انگاری سبز پاشیدن رو درختا!
_گفت : باور نکن
_گفتم : نه خیر، اینجوری نمیشه
تقویمو وا کن یه نیگا بنداز شاید سر عقل بیای
_گفت : دیدم، باور نکن
_گفتم : پس کی بهار میاد؟
_گفت : بهار به تقویم و این زرق و برقا نیس که
_گفتم : خیلی ببخشیدا، پس به چیه؟
ول کن این حرفا رو
پاشو، پاشو لباستو عوض کن
یه صفایی بده سر و صورتتو
_گفت : هیچوقت اومدنِ چیزی که قراره بره رو باور نکن
.
از پنجره کوچه رو نگا کردم
دیدم داره برف میباره
.
.
#بابک_زمانی
#لطفا_یکی_مرا_از_مرگ_نجات_بدهد


@asheghanehaye_fatima
March 20, 2020
April 12, 2020
_گفت : اینا که هی بالا پایین میکنن؛ میرن اون بالابالاها توو آسمون و میان پایین، اینا اسمشون چیه؟
.
_گفتم : پرنده ن
.
_گفت : نه! اینا که هی بی قرارن، هی بال بال میزنن، دلشون انگار تنگِ یکیه، اینا اسمشون چیه؟
.
_گفتم : پرنده ن
.
_گفت : اینا که روزی صد دفه با دریا خدافظی میکنن و قسم میخورن که برنگردن، اینا که با چشِ گریون دریا رو میبوسن، میرن توو آسمون، بعد دلشون طاقت نمیاره و دوباره برمیگردن سمت دریا، اینا اسمشون چیه؟
.
_گفتم : پرنده ن
.
_گفت : اینا که به هیشکی اعتماد ندارن، اینا که از دست هیشکی دونه نمیخورن، از همه میترسن؛
اینا که انگار یکی قالشون گذاشته،
اینا که هی لب اسکله می شینن،
زل میزنن اون دور دورا،
هی منتظرِ یکی أن که بیاد
اون یکی هم هی نمیاد،
اینا که انگار هی یکی رو صدا می زنن
بعد اون یکی هی نمیشنفه صداشونو،
اینا ینی پرنده ن؟
.
_گفتم : آره، پرنده ن
.
_گفت : هه! من این همه سال فک میکردم اسمم مَمَدِ ، نگو منم پرنده م!


#بابک_زمانی
#لطفا_یکی_مرا_از_مرگ_نجات_بدهد
#نشر_میردشتی


@asheghanehaye_fatima
May 20, 2020
September 22, 2020
February 20, 2021
.
_گفتم : میگن بیرون بهار اومده
_گفت : باور نکن
_گفتم : چی چیو باور نکن؟! نیگا!
خودت درو وا کن ببین.
_گفت : باور نکن
_گفتم : چته تو؟ یه چیزیت میشه ها!
از پنجره نیگا کن! ببین؛ انگاری سبز پاشیدن رو درختا!
_گفت : باور نکن
_گفتم : نه خیر، اینجوری نمیشه
تقویمو وا کن یه نیگا بنداز شاید سر عقل بیای
_گفت : دیدم، باور نکن
_گفتم : پس کی بهار میاد؟
_گفت : بهار به تقویم و این زرق و برقا نیس که
_گفتم : خیلی ببخشیدا، پس به چیه؟
ول کن این حرفا رو
پاشو، پاشو لباستو عوض کن
یه صفایی بده سر و صورتتو
_گفت : هیچوقت اومدنِ چیزی که قراره بره رو باور نکن
.
از پنجره کوچه رو نگا کردم
دیدم داره برف میباره
.
.
#بابک_زمانی
#لطفا_یکی_مرا_از_مرگ_نجات_بدهد
#نشر_میردشتی
.
@asheghanehaye_fatima
March 19, 2021
channl@theaban
tanzpardazi 43
▪️

پادکست طنزپردازی اپیزود 43 با توجه به
موضوع، یک مهمان خردسالی داره به نام سام :

- بهترین دوستت چه شکلی هست ؟
+ خب، دختره موهاش بلنده، ولی
نمی‌دونم چه شکلی هست !!
- چرا نمی‌دونی مگه نگاهش نکردی ؟
+ چرا اما دُرُست نمی‌تونم توضیح بدم ..
ولی بیشتر موقع‌ها می‌خنده .
وقتی می‌خنده خوشگل‌تره

#لطفا_کودک_باشید


@asheghanehaye_fatima
December 28, 2021
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
_گفتم : میگن بیرون بهار اومده
_گفت : باور نکن
_گفتم : چی چیو باور نکن؟! نیگا!
خودت درو وا کن ببین.
_گفت : باور نکن
_گفتم : چته تو؟ یه چیزیت میشه ها!
از پنجره نیگا کن! ببین؛ انگاری سبز پاشیدن رو درختا!
_گفت : باور نکن
_گفتم : نه خیر، اینجوری نمیشه
تقویمو وا کن یه نیگا بنداز شاید سر عقل بیای
_گفت : دیدم، باور نکن
_گفتم : پس کی بهار میاد؟
_گفت : بهار به تقویم و این زرق و برقا نیس که
_گفتم : خیلی ببخشیدا، پس به چیه؟
ول کن این حرفا رو
پاشو، پاشو لباستو عوض کن
یه صفایی بده سر و صورتتو
_گفت : هیچوقت اومدنِ چیزی که قراره بره رو باور نکن
.
از پنجره کوچه رو نگا کردم
دیدم داره برف میباره
.
.
#بابک_زمانی
#لطفا_یکی_مرا_از_مرگ_نجات_بدهد
#نشر_میردشتی
@asheghanehaye_fatima
March 20, 2022
.
_گفتم : میگن بیرون بهار اومده
_گفت : باور نکن
_گفتم : چی چیو باور نکن؟! نیگا!
خودت درو وا کن ببین.
_گفت : باور نکن
_گفتم : چته تو؟ یه چیزیت میشه ها!
از پنجره نیگا کن! ببین؛ انگاری سبز پاشیدن رو درختا!
_گفت : باور نکن
_گفتم : نه خیر، اینجوری نمیشه
تقویمو وا کن یه نیگا بنداز شاید سر عقل بیای
_گفت : دیدم، باور نکن
_گفتم : پس کی بهار میاد؟
_گفت : بهار به تقویم و این زرق و برقا نیس که
_گفتم : خیلی ببخشیدا، پس به چیه؟
ول کن این حرفا رو
پاشو، پاشو لباستو عوض کن
یه صفایی بده سر و صورتتو
_گفت : هیچوقت اومدنِ چیزی که قراره بره رو باور نکن
.
از پنجره کوچه رو نگا کردم
دیدم داره برف میباره
.
.
#بابک_زمانی
#لطفا_یکی_مرا_از_مرگ_نجات_بدهد

@asheghanehaye_fatima
March 19, 2023