@asheghanehaye_fatima
■قصیدهی زنان
زنان از کدامین بهشت بیرون پریدند
و سراب را برروی خوابهای پر رهگذار
فروریختند؟
آبهای آسمان را فراری میدهیم
به سوی سیاهی شبانگاه.
خورشید مسین را قطرهقطره
بر صحرای پریدهرنگ فرومیباریم
سپس با انگشتانِ بر چانه نهاده
شک میکنیم
که آیا کدامین رؤیا بر بیداری دخترکان چیره خواهد شد؟
قلب را به بارش شوقی شرمناک
و شرابی سرشار وامیداریم
عمر را و صبر جمیل را
از زمان، تقاضا میکنیم.
و از جادهها
وطنی میخواهیم
که هراس همگان را دور کند.
کدامین باد، بادبانها را میرباید؟
طوفان را با خشمهای پرّان درمیآمیزیم
و از هر جنسی، جفتی کنار هم مینهیم
تا مهریهی دوشیزهی گریزان باشد
شهرزاد در شب دیدار، کدامین ماه را به گردن آویخته بود؟
گفتیم نزدیک شو
گفتیم پرندگان شعلهور میشوند
و اندام افراخته، برگ و بر میدهد
گفتیم آبی نیلگون، اشارات محاق را میخواند
و جنگل سدر، جعبههای خالی میرویاند
گفتیم...
هلال را برای عید مهیا کردیم
و دستها را برای حنا
و عروسی را برای سرزمینها.
میان گندم و بعید، دوستی را رقم زدیم
زخم را با نمک غسل دادیم
و خمیر روح را به جنیان بخشیدیم
و صبحهنگام، ریسمان شامگاه را پاره کردیم.
زیباروی، از کدامین خواب آغاز میشود؟
#فوزیه_أبو_خالد | عربستانسعودی، ۱۹۵۶ |
برگردان: #سودابه_مهیجی
■قصیدهی زنان
زنان از کدامین بهشت بیرون پریدند
و سراب را برروی خوابهای پر رهگذار
فروریختند؟
آبهای آسمان را فراری میدهیم
به سوی سیاهی شبانگاه.
خورشید مسین را قطرهقطره
بر صحرای پریدهرنگ فرومیباریم
سپس با انگشتانِ بر چانه نهاده
شک میکنیم
که آیا کدامین رؤیا بر بیداری دخترکان چیره خواهد شد؟
قلب را به بارش شوقی شرمناک
و شرابی سرشار وامیداریم
عمر را و صبر جمیل را
از زمان، تقاضا میکنیم.
و از جادهها
وطنی میخواهیم
که هراس همگان را دور کند.
کدامین باد، بادبانها را میرباید؟
طوفان را با خشمهای پرّان درمیآمیزیم
و از هر جنسی، جفتی کنار هم مینهیم
تا مهریهی دوشیزهی گریزان باشد
شهرزاد در شب دیدار، کدامین ماه را به گردن آویخته بود؟
گفتیم نزدیک شو
گفتیم پرندگان شعلهور میشوند
و اندام افراخته، برگ و بر میدهد
گفتیم آبی نیلگون، اشارات محاق را میخواند
و جنگل سدر، جعبههای خالی میرویاند
گفتیم...
هلال را برای عید مهیا کردیم
و دستها را برای حنا
و عروسی را برای سرزمینها.
میان گندم و بعید، دوستی را رقم زدیم
زخم را با نمک غسل دادیم
و خمیر روح را به جنیان بخشیدیم
و صبحهنگام، ریسمان شامگاه را پاره کردیم.
زیباروی، از کدامین خواب آغاز میشود؟
#فوزیه_أبو_خالد | عربستانسعودی، ۱۹۵۶ |
برگردان: #سودابه_مهیجی