عاشقانه های فاطیما
818 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima




گاهی خانه تکانی
جعبه ای خاک آلود را باز می کند
از سال های دور
دست خطی
عکسی را نشانت می دهد
خاطره ای کهنه
از کسی که زمانی فکر می کردی
زندگی بدون او ممکن نیست
و امروز باید چشمهایت را ببندی
تا برای دور ریختنش با گرد و خاک ها
از خودت خجالت نکشی
و گاهی
یادگاری کوچک
از کسی
که گریه امانت نمی دهد
فکر کنی
این همه سال بی او چطور زنده مانده ای؟؟




#فلورا_تاجیکی
@asheghanehaye_fatima



از خواب های من که پریدی
درخت شدم
و یک روز عاشقانه
تبر را صدا زدم
حالاچوب لباسی غمگینی هستم
که شب تا صبح
لباس هایت را بغل می کند
و صبح تا شب
به انتظارت گوشه‌ی  اتاق می ایستد
و تو هیچ وقت نمی فهمی
این چوب لباسی غمگین  می توانست پرنده باشد
گلدان باشد 
یا #زنی که عصرها
توی فنجان گل سرخی
برایت چای دارچین بریزد




#فلورا_تاجیکی
@asheghanehaye_fatima



«بگو دوستت دارم
وبرای همیشه
ازاین خانه برو
این روزها
عجیب
دلم دروغ های بزرگ می خواهد»

"Say, i love you
And then leave this house
For ever
These days
Strangely
My heart wishes big lies".





#فلورا_تاجیکی
ترجمه: پرویزحسینی
@asheghanehaye_fatima

کاش برف ببارد
آن قدرکه
تمام شهر را بپوشاند
نه ما از خانه بیرون برویم
نه کسی
بتواند به خانه مان بیاید
برف
سال هاو سالها بارید
بر موهایم
نام مرا از یاد بردی
حالا
مرا زمستان صدا می زنی
از من می خواهی بروم
تا بهار بیاید

#فلورا_تاجیکی
🍀🍀
@asheghanehaye_fatima

خیلی وقت است فهمیده ام
زمین دارد وارونه می چرخد
حتی جای فصل ها
عوض شده
جای آدم ها
انگار داریم به غارها برمی گردیم
به عریانی
به جنگ
به وحشی گری

کاش زمین تندتر بچرخد
دوباره یخ بزند
دود شود
و خدا فکر خلقت آدم را
برای همیشه فراموش کند

#فلورا_تاجیکی
🍀🍀
@asheghanehaye_fatima


باید حواسم به باد باشد
  که روسری ام را برندارد
به آفتاب
  که گونه هایم را سرخ نکند
به باران 
که لباس هایم را به تنم نچسباند
باید حواسم به چشمهایم باشد 
به چشم کسی نیفتد
به لبهایم که لبخند نزند
به زنگ صدایم
به راه رفتنم
من خسته ام

لطفا دور مرا حصار بکشید



📖 #از_آن_همه_زن
#فلورا_تاجیکی
@asheghanehaye_fatima




لزوم فلسفه در رختخواب جاری بود
و عشق خواب عجیبی که دوست داری بود
و عشق خواب عجیبی که -دوستت دارم
هوای خانه ی ابری ما بهاری بود

پرندگان جوان فکر بال و پر بودند
درختهای جوانتر شکسته تر بودند

مرا به خاطر یک مشت بال و پر حتی
برای خاطر دلتنگی تبر حتی
به خواب تلخ درختان بی ثمر حتی
مرا به کشمکش باد دربدر حتی

مرا به جنگ خدایان تازه تر بردند
برای درک جهانی پر از خطر بردند

خطر صدای بلندی شبیه آژیر است
خطر نوشتن نامه میان زنجیر است
خطر کشیدن عکس تو روی دیوار و
خطر.....که عشق دوباره برای تو دیر است

نفس نکش که هوای اتاق آلوده ست
نفس کشیدن تو اتفاق بیهود ه ست

به برج های بلند وطن نگاه نکن
به نام سرخ و پر از خون زن نگاه نکن
ببند چشم و سرت را بدزد از طوفان
به پاره پاره ی این پیرهن نگاه نکن

مرا به چاه بیانداز و.. چاه خالی بود
ویوسفی که عزیز تو شد خیالی بود


تمام شهر پر از قصه و حکایت ماست
تمام قصه پر از روزهای بی فرداست
کسی زبان سکوت مرا نمی فهمد
-سکوت کن که سکوت تو آخر دنیاست

نوشته اند که دیوانه ای رها شده است
به درد بدتری از عشق مبتلا شده است





#فلورا_تاجیکی
@asheghanehaye_fatima



برای مردی که نیست
گفتن از چیزهایی که هست
چه فایده ای دارد

رنگ موی تازه
شعرهای نیمه کاره
طعم عالی شام
و پرنده ای که امروز
جفتش از قفس پریده است-

حتی همین پرنده هم می داند
برای کسی که نیست
آواز خواندن سودی ندارد



#فلورا_تاجیکی
@asheghanehaye_fatima




از آن همه زن
که دوستت داشتند
یکی من بودم ودیگران عاشقت بودند

از آن همه زن
که دوستت داشتند
یکی من بودم
و آن هابه آغوشی مردانه فکر می کردند

یکی من بودم
و آن ها ازفکر بچه هایی
با نام خانوادگی تو در شناسنامه هاشان
لبخند می زدند

برف آزادی را پوشانده
برف
انقلاب را

امام حسین را
و شهدا زیر برف پیدا نیست

از آن همه زن
تنها من مانده ام
که با قاب عکس کهنه ات
همه ی زمستان
خودم را گرم کرده ام




#فلورا_تاجیکی
@asheghanehaye_fatima





لزوم فلسفه در رختخواب جاری بود
و عشق خواب عجیبی که دوست داری بود
و عشق خواب عجیبی که -دوستت دارم
هوای خانه ی ابری ما بهاری بود

پرندگان جوان فکر بال و پر بودند
درختهای جوانتر شکسته تر بودند

مرا به خاطر یک مشت بال و پر حتی
برای خاطر دلتنگی تبر حتی
به خواب تلخ درختان بی ثمر حتی
مرا به کشمکش باد دربدر حتی

مرا به جنگ خدایان تازه تر بردند
برای درک جهانی پر از خطر بردند

خطر صدای بلندی شبیه آژیر است
خطر نوشتن نامه میان زنجیر است
خطر کشیدن عکس تو روی دیوار و
خطر.....که عشق دوباره برای تو دیر است

نفس نکش که هوای اتاق آلوده ست
نفس کشیدن تو اتفاق بیهود ه ست

به برج های بلند وطن نگاه نکن
به نام سرخ و پر از خون زن نگاه نکن
ببند چشم و سرت را بدزد از طوفان
به پاره پاره ی این پیرهن نگاه نکن

مرا به چاه بیانداز و.. چاه خالی بود
ویوسفی که عزیز تو شد خیالی بود


تمام شهر پر از قصه و حکایت ماست
تمام قصه پر از روزهای بی فرداست
کسی زبان سکوت مرا نمی فهمد
-سکوت کن که سکوت تو آخر دنیاست

نوشته اند که دیوانه ای رها شده است
به درد بدتری از عشق مبتلا شده است




#فلورا_تاجیکی
@asheghanehaye_fatima



بعد از تو
افراد زیادی
دلم را لرزانده اند
رهگذری
با چشمهای شبیه تو
گلفروشی
که بوی عطر تو را می داد
پزشکی
که دقیقا مثل تو
اسم کوچکم را صدا زد
و پرستاری
که هرروز
شبیه تو
قرص هایم ر
در دهانم می گذارد




#فلورا_تاجیکی
@asheghanehaye_fatima



شراب قرمز؟؟

-نمی خوریم
سیگار هم نمی کشیم
که کنج کافه ها
چشم در چشم هم بدوزیم
و با خاطرات مشترکی که نداریم
گریه کنیم
اما
گاهی
دلخوش باش
به همین چای ساده ی بعد از ظهر
با زنی که فقط می تواند
به جای قند
با شکلات
یا
بوسه های دزدکی
برایت تنوع ایجاد کند


#فلورا_تاجیکی
@asheghanehaye_fatima




هراس داشتم
از آن دوشکوفه ی شیری رنگ
هراس داشتم
و استتارِ شکفتن
فجیع ترین دغدغه ی روزهایم بود
و آن نردبان شکسته
که مرا به کشف سرزمین های گرمسیری می برد
پله پله در خواب هایم داغ
به انزوایی عمیق می افتم
به دردهای نامشکوف
نقب نمی زنم
به ستر عورت بی پرده های بی رویا
دستهای بی مایه
سالها بر شاخه های نورس تار تنیده اند
آه ای تارهای صوتی خاموش !
مرا پس بگیرید از هراس های ناتمام

بپیچان مرا
مهره مهره درد بالا بیاورم
بچرخانم از سر بی دردی بیاویزم به استکان های کمرباریک
مست بودم و زخم دهان باز کرده مرا می بلعید
مست بودم و از تکاپوی دستانت بر تنم نمی ترسیدم
مست بودم و دست برده بودم به کشف دیوانگی دو رود
که شوریدگی شیرابه های تنم را به دشت بریزم
بکوب
بر طبل های خاک گرفته
و بگذار این قبیله ی خفته بداند
من از رخوت آب ها
خودم را به دامان آتش انداخته ام




#فلورا_تاجیکی
@asheghanehaye_fatima🌸

عشق
هیچ وقت اندازه ی تنم نشد
مثل یک جفت کفش پاشنه بلند قرمز
که پنج سالگی ام را از اتاق خواب
به خیابان می برد
مثل پیراهن سپید عروسی
که به زور سوزن و سنجاق هم
مرا به زندگی وصل نکرد

مثل دنیا
که برای تنهایی هایم کوچک بود
و این همه گردباد ریخته در کویر
مرا سالها فقط دور خودم گرداند
دور خودم
دور خودم


#فلورا_تاجیکی
@asheghanehaye_fatima


و من
نیمی زنم نیمی باد
که هر شب
تمامِ کوچه‌های شهر را
به در و دیوار می‌زنم:
پریشان
تب‌دار...

و من
نیمی زنم نیمی باران
که سال‌هاست
ناگفته‌های‌ام را باریده‌ام:
بر شانه‌های ناصبورِ تاریخ...

نیمی زنم نیمی کوه
که دردها تبر شده‌اند
تندیسی بسازند
از من
شبیهِ من...

و من
نیمی زنم
نیمی زن
که پشتِ روسریِ هزارساله‌ام
هر شب
با گریه
خوابِ پرنده شدن می‌بینم...

#فلورا_تاجیکی
شراب قرمز؟؟
-نمی خوریم
سیگار هم نمی کشیم
که کنج کافه ها
چشم در چشم هم بدوزیم
و با خاطرات مشترکی که نداریم
گریه کنیم
اما
گاهی
دلخوش باش
به همین چای ساده ی بعد از ظهر
با زنی که فقط می تواند
به جای قند
با شکلات
یا
بوسه های دزدکی
برایت تنوع ایجاد کند


#فلورا_تاجیکی


@asheghanehaye_fatima
و من
نیمی زنم نیمی باد
که هر شب
تمامِ کوچه‌های شهر را
به در و دیوار می‌زنم:
پریشان
تب‌دار

و من
نیمی زنم نیمی باران
که سال‌هاست
ناگفته‌های‌ام را باریده‌ام:
بر شانه‌های ناصبورِ تاریخ

نیمی زنم نیمی کوه
که دردها تبر شده‌اند
تندیسی بسازند
از من
شبیهِ من

و من
نیمی زنم
نیمی زن
که پشتِ روسریِ هزارساله‌ام
هر شب
با گریه
خوابِ پرنده شدن می‌بینم


#فلورا_تاجیکی



@asheghanehaye_fatima
دیوارها، مرزها، ارتش های جهان،
این همه پیامبر، کتاب های آسمانی،
حتی بهشت و جهنم،
برای این است
که ما دوست داشتن را
نمی فهمیم.

#فلورا_تاجیکی


@asheghanehaye_fatima
.

دیوارها، مرزها،
ارتش های جهان،
این همه پیامبر،
کتاب های آسمانی،
حتی بهشت و جهنم،

     برای این است
                    که ما
                       "دوست داشتن" را
                                      نمی فهمیم...


#فلورا_تاجیکی

@asheghanehaye_fatima
و من
نیمی زنم نیمی باد
که هر شب
تمامِ کوچه‌های شهر را
به در و دیوار می‌زنم:
پریشان
تب‌دار...

و من
نیمی زنم نیمی باران
که سال‌هاست
ناگفته‌های‌ام را باریده‌ام:
بر شانه‌های ناصبورِ تاریخ...

نیمی زنم نیمی کوه
که دردها تبر شده‌اند
تندیسی بسازند
از من
شبیهِ من...

و من
نیمی زنم
نیمی زن
که پشتِ روسریِ هزارساله‌ام
هر شب
با گریه
خوابِ پرنده شدن می‌بینم...

#فلورا_تاجیکی


@asheghanehaye_fatima