من به مردی وفا نمودم و او
پشت پا زد به عشق و امیدم
هر چه دادم به او حلالش باد
غیر از آن دل که مفت بخشیدم
#فروغ_فرخراد
@asheghanehaye_Fatima
پشت پا زد به عشق و امیدم
هر چه دادم به او حلالش باد
غیر از آن دل که مفت بخشیدم
#فروغ_فرخراد
@asheghanehaye_Fatima
@asheghanehaye_fatima
معشوق من
با آن تن برهنهی بیشرم
بر ساقهای نیرومندش
چون مرگ ایستاد
خطهای بیقرار مورب
اندامهای عاصی او را
در طرح استوارش
دنبال میکنند
معشوق من
گویی ز نسلهای فراموش گشته است
گویی که تاتاری
در انتهای چشمانش
پیوسته در کمین سواریست
گویی که بربری
در برق پر طراوت دندانهایش
مجذوب خون گرم شکاریست
معشوق من
همچون طبیعت
مفهوم ناگزیر صریحی دارد
او با شکست من
قانون صادقانه قدرت را
تأیید میکند
او وحشیانه آزادست
مانند یک غریزه سالم
در عمق یک جزیره نامسکون
او پاک میکند
با پارههای خیمه مجنون
از کفش خود، غبار خیابان را
معشوق من
همچون خداوندی، در معبد نپال
گویی از ابتدای وجودش
بیگانه بوده است
او
مردیست از قرون گذشته
یادآور اصالت زیبائی
او در فضای خود
چون بوی کودکی
پیوسته خاطرات معصومی را
بیدار میکند
او مثل یک سرود خوش عامیانه است
سرشار از خشونت و عریانی
او با خلوص دوست میدارد
ذرّات زندگی را
ذرّات خاک را
غمهای آدمی را
غمهای پاک را
او با خلوص دوست میدارد
یک کوچه باغ دهکده را
یک درخت را
یک ظرف بستنی را
یک بند رخت را
معشوق من انسان سادهایست
انسان سادهای که من او را
در سرزمین شوم عجایب
چون آخرین نشانه یک مذهب شگفت
در لابلای بوتههایم
پنهان نمودهام...
#فروغ_فرخراد
معشوق من
از دفتر تولدی دیگر
معشوق من
با آن تن برهنهی بیشرم
بر ساقهای نیرومندش
چون مرگ ایستاد
خطهای بیقرار مورب
اندامهای عاصی او را
در طرح استوارش
دنبال میکنند
معشوق من
گویی ز نسلهای فراموش گشته است
گویی که تاتاری
در انتهای چشمانش
پیوسته در کمین سواریست
گویی که بربری
در برق پر طراوت دندانهایش
مجذوب خون گرم شکاریست
معشوق من
همچون طبیعت
مفهوم ناگزیر صریحی دارد
او با شکست من
قانون صادقانه قدرت را
تأیید میکند
او وحشیانه آزادست
مانند یک غریزه سالم
در عمق یک جزیره نامسکون
او پاک میکند
با پارههای خیمه مجنون
از کفش خود، غبار خیابان را
معشوق من
همچون خداوندی، در معبد نپال
گویی از ابتدای وجودش
بیگانه بوده است
او
مردیست از قرون گذشته
یادآور اصالت زیبائی
او در فضای خود
چون بوی کودکی
پیوسته خاطرات معصومی را
بیدار میکند
او مثل یک سرود خوش عامیانه است
سرشار از خشونت و عریانی
او با خلوص دوست میدارد
ذرّات زندگی را
ذرّات خاک را
غمهای آدمی را
غمهای پاک را
او با خلوص دوست میدارد
یک کوچه باغ دهکده را
یک درخت را
یک ظرف بستنی را
یک بند رخت را
معشوق من انسان سادهایست
انسان سادهای که من او را
در سرزمین شوم عجایب
چون آخرین نشانه یک مذهب شگفت
در لابلای بوتههایم
پنهان نمودهام...
#فروغ_فرخراد
معشوق من
از دفتر تولدی دیگر
@asheghanehaye_fatima
تا نهان سازم از تو بار دگر
راز این خاطر پریشان را
میکشم بر نگاه نازآلود
نرم و سنگین حجاب مژگان را
دل گرفتار خواهشی جانسوز
از خدا راه چاره میجویم
پارساوار در برابر تو
سخن از زهد و توبه میگویم
آه، هرگز گمان مبر که دلم
با زبانم رفیق و همراهست
هرچه گفتم دروغ بود، دروغ
کی ترا گفتم آنچه دلخواهست
تو برایم ترانه میخوانی
سخنت جذبهای نهان دارد
گوئیا خوابم و ترانه تو
از جهانی دگر نشان دارد
شاید این را شنیدهای که زنان
در دل ”آری" و "نه“ به لب دارند
ضعف خود را عیان نمیسازند
رازدار و خموش و مکارند
آه، من هم زنم، زنی که دلش
در هوای تو میزند پر و بال
دوستت دارم ای خیال لطیف
دوستت دارم ای امید محال
#فروغ_فرخراد
تا نهان سازم از تو بار دگر
راز این خاطر پریشان را
میکشم بر نگاه نازآلود
نرم و سنگین حجاب مژگان را
دل گرفتار خواهشی جانسوز
از خدا راه چاره میجویم
پارساوار در برابر تو
سخن از زهد و توبه میگویم
آه، هرگز گمان مبر که دلم
با زبانم رفیق و همراهست
هرچه گفتم دروغ بود، دروغ
کی ترا گفتم آنچه دلخواهست
تو برایم ترانه میخوانی
سخنت جذبهای نهان دارد
گوئیا خوابم و ترانه تو
از جهانی دگر نشان دارد
شاید این را شنیدهای که زنان
در دل ”آری" و "نه“ به لب دارند
ضعف خود را عیان نمیسازند
رازدار و خموش و مکارند
آه، من هم زنم، زنی که دلش
در هوای تو میزند پر و بال
دوستت دارم ای خیال لطیف
دوستت دارم ای امید محال
#فروغ_فرخراد