■مرگی تازه
یادم نیست
آخرین بار کِی دیدمات
انگار برف از انتظاری کهنه برگشته بود
برگشته بود ملافهها را سفید کند
چشمها را
موها را
برف شباهتِ عجیبی به مرگ داشت
و آن جنازههای تُرد تمامِ شب میبارید
و مرگی تازه روی مرگ نشسته بود
دست کشیدی روی سالهای بعد
دست کشیدی از سالهای قبل
و آن دستهایی که در کارِ ردِ پاهای تازهاند
آه! آن دستها
نقشههای شومی برای رفتن داشتند!
#فرسا_عمران
@asheghanehaye_fatima
یادم نیست
آخرین بار کِی دیدمات
انگار برف از انتظاری کهنه برگشته بود
برگشته بود ملافهها را سفید کند
چشمها را
موها را
برف شباهتِ عجیبی به مرگ داشت
و آن جنازههای تُرد تمامِ شب میبارید
و مرگی تازه روی مرگ نشسته بود
دست کشیدی روی سالهای بعد
دست کشیدی از سالهای قبل
و آن دستهایی که در کارِ ردِ پاهای تازهاند
آه! آن دستها
نقشههای شومی برای رفتن داشتند!
#فرسا_عمران
@asheghanehaye_fatima