@asheghanehaye_fatima
هر سو شتافتم
در عمق بيشه هاي غم آلوده ي خموش
بر اوج قله هاي دل انگيز برف پوش
در جاده هاي مخملي ماهتاب ها
بر سنگفرش نقره اي موج آبها
هرسو شتافتم
هرسو ولي دريغ
هرگز وجود گمشده ام را نيافتم
اينک تو مانده اي
آيا
در خويشتن وجود مرا حس نميکني ؟
#عمران_صلاحي
هر سو شتافتم
در عمق بيشه هاي غم آلوده ي خموش
بر اوج قله هاي دل انگيز برف پوش
در جاده هاي مخملي ماهتاب ها
بر سنگفرش نقره اي موج آبها
هرسو شتافتم
هرسو ولي دريغ
هرگز وجود گمشده ام را نيافتم
اينک تو مانده اي
آيا
در خويشتن وجود مرا حس نميکني ؟
#عمران_صلاحي
@asheghanehaye_fatima
خاتون
کلام تو
سنگ را آب ميکند
خواب را خواب و ايوان را پر از مهتاب
در کلام خود شناوري
چون شکوفه ي سقيد ماه در چشمه
بيابان خويشتني
چون فواره اي در حوض نقره
تورا در کلامت ميچينم
تورا در کلامت مي بويم
خاتون تو ميداني ميان شاخ و برگ قصه ها
پرنده وار بخواني
تو ميتواني
آتشي را به آتشي ديگر خآموش کني
تو مي تواني از ما بلا بگرداني
مرگ چنان گوش به قصه ات ميسپارد
که از کار خويش باز ميماند
خاتون شبي خوش است
ميخواهم
گيسوانت را بشنوم
لب ميگشايي
نسيم شبانگاه
سراپا گوش ميشود
کلام تو سرانجام
آغوش ميشود
#عمران_صلاحي
خاتون
کلام تو
سنگ را آب ميکند
خواب را خواب و ايوان را پر از مهتاب
در کلام خود شناوري
چون شکوفه ي سقيد ماه در چشمه
بيابان خويشتني
چون فواره اي در حوض نقره
تورا در کلامت ميچينم
تورا در کلامت مي بويم
خاتون تو ميداني ميان شاخ و برگ قصه ها
پرنده وار بخواني
تو ميتواني
آتشي را به آتشي ديگر خآموش کني
تو مي تواني از ما بلا بگرداني
مرگ چنان گوش به قصه ات ميسپارد
که از کار خويش باز ميماند
خاتون شبي خوش است
ميخواهم
گيسوانت را بشنوم
لب ميگشايي
نسيم شبانگاه
سراپا گوش ميشود
کلام تو سرانجام
آغوش ميشود
#عمران_صلاحي
#عمران_صلاحي
من نيستم در اين پيراهن
تويي تو
كه فرود آمده اي بر درياچه
و آب را بي تاب كرده اي
تو نيستي در اين پيراهن
منم من
كه عبور كرده ام از در
و ماه را در آب ديده ام
@asheghanehaye_fatima
من نيستم در اين پيراهن
تويي تو
كه فرود آمده اي بر درياچه
و آب را بي تاب كرده اي
تو نيستي در اين پيراهن
منم من
كه عبور كرده ام از در
و ماه را در آب ديده ام
@asheghanehaye_fatima