@asheghanehaye_fatima
توام شبیه این همه معشوق
شبیه یادهای فراموش دیگر من...
و هیچ کس نمی تواند پر کند
تمام قلب کسی دیگر را...
همیشه یک تهی تلخ
در هزار زاویه
روح آدمی
باقی ست...
#عبدالحمید_ضیایی
کتاب #در_تناسخ_کلمات
توام شبیه این همه معشوق
شبیه یادهای فراموش دیگر من...
و هیچ کس نمی تواند پر کند
تمام قلب کسی دیگر را...
همیشه یک تهی تلخ
در هزار زاویه
روح آدمی
باقی ست...
#عبدالحمید_ضیایی
کتاب #در_تناسخ_کلمات
Etefagh
10:10 Band
اتفاق...
آهنگ و تنظیم: گروه 10:10
صدا: #سجاد_عربزاده
شاعر: #عبدالحمید_ضیایی
#شمس_لنگرودی
@asheghanehaye_fatima
آهنگ و تنظیم: گروه 10:10
صدا: #سجاد_عربزاده
شاعر: #عبدالحمید_ضیایی
#شمس_لنگرودی
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
آمدم سوی تو هر بار، ولی بیهوده
مثل آیینه به تکرار، ولی بیهوده
تا فراموش کنم برخی از اندوهِ تو را
شد دلم، کوچه و بازار، ولی بیهوده
لرزشی نیست دگر در دل و دستانم ، آه !
آمده لحظه ی دیدار، ولی بیهوده ...
گفته بودی که سبک می شوی از عشق، ببین!
اینک! این من که گرانبار، ولی بیهوده !
باز دلتنگیِ تو، نان و شرابم شده است
سومین بوسه ی انکار ...، ولی بیهوده
گوش کن می شنوی؟ سوتِ قطارِ عدم است
دوستت دارم بسیار، ولی بیهوده...
#عبدالحمید_ضیایی
کتاب تردید
آمدم سوی تو هر بار، ولی بیهوده
مثل آیینه به تکرار، ولی بیهوده
تا فراموش کنم برخی از اندوهِ تو را
شد دلم، کوچه و بازار، ولی بیهوده
لرزشی نیست دگر در دل و دستانم ، آه !
آمده لحظه ی دیدار، ولی بیهوده ...
گفته بودی که سبک می شوی از عشق، ببین!
اینک! این من که گرانبار، ولی بیهوده !
باز دلتنگیِ تو، نان و شرابم شده است
سومین بوسه ی انکار ...، ولی بیهوده
گوش کن می شنوی؟ سوتِ قطارِ عدم است
دوستت دارم بسیار، ولی بیهوده...
#عبدالحمید_ضیایی
کتاب تردید
دلیلِ قاطعِ زیبایی جهان، عشق است
همین بهانهی کوچک، همین غمِ بسیار . . .
#عبدالحمید_ضیایی
@asheghanehaye_fatima
همین بهانهی کوچک، همین غمِ بسیار . . .
#عبدالحمید_ضیایی
@asheghanehaye_fatima
گم میشود هر روز
از دلهایمان چیزی
هر روز،
غم،
چیزی میافزاید به خورجینش..
#عبدالحمید_ضیایی
@asheghanehaye_fatima
از دلهایمان چیزی
هر روز،
غم،
چیزی میافزاید به خورجینش..
#عبدالحمید_ضیایی
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شعر و دکلمه با صدای شاعر
غزل و اجرا : دکتر #عبدالحمید_ضیایی
یکی از لُطفهای عشق،
مَشقِ دلبُریدن بود
اگرچه ظاهراً
مشغولِ پیراهندریدن بود
چو بوی گُل،
قرارِ این جهان،
جُز بیقراری نیست
مگر آوارگی، جایی برای
آرمیدن بود؟!
ببین!
آیینه بِشکَن میزند از شوقِ دیدارت
ز خود تَنمیزند روحی که
دلتنگِ رَهیدن بود
چه خرمنها كه شد بر باد
در این دوزخِ بیداد
در این رَنجآسیابی که نَچَرخیدن
رسیدن بود!
زمین و آسمان خالیست!
اما فکر و ذکرِ عشق
خدای تازهای از کهنهبُتها
آفریدن بود ...
@asheghanehaye_fatima
غزل و اجرا : دکتر #عبدالحمید_ضیایی
یکی از لُطفهای عشق،
مَشقِ دلبُریدن بود
اگرچه ظاهراً
مشغولِ پیراهندریدن بود
چو بوی گُل،
قرارِ این جهان،
جُز بیقراری نیست
مگر آوارگی، جایی برای
آرمیدن بود؟!
ببین!
آیینه بِشکَن میزند از شوقِ دیدارت
ز خود تَنمیزند روحی که
دلتنگِ رَهیدن بود
چه خرمنها كه شد بر باد
در این دوزخِ بیداد
در این رَنجآسیابی که نَچَرخیدن
رسیدن بود!
زمین و آسمان خالیست!
اما فکر و ذکرِ عشق
خدای تازهای از کهنهبُتها
آفریدن بود ...
@asheghanehaye_fatima
.
آوارهام در خوابهایم،
عینِ بیداری
هرگز تناسخ دیدهای اینقدر تکراری؟
ای از نبودنهای تو هر لحظهام سرشار!
آخر چرا دست از سرِ من
بَرنمی داری؟
اَبریتَرم امروز،
شَکّ و عشق همزادند
ای در سکوتِ چَشمهایت
آسمان جاری!
کاش از خودش،
بیواسطه
دل بشنود حرفی
تا کِی حدیثِ کُهنهی بُتهای بازاری؟
من هرچه دیدم کارِ دنیا
نَعلِ وارونه است
دل را مَبادا جز به دستِ باد
بسپاری!
گوشم پُر است از قصههای عقل و
دین و عشق!
جنسِ جدیدی نیست
در این کُهنهسِمساری ...
دکتر #عبدالحمید_ضیایی
@asheghanehaye_fatima
آوارهام در خوابهایم،
عینِ بیداری
هرگز تناسخ دیدهای اینقدر تکراری؟
ای از نبودنهای تو هر لحظهام سرشار!
آخر چرا دست از سرِ من
بَرنمی داری؟
اَبریتَرم امروز،
شَکّ و عشق همزادند
ای در سکوتِ چَشمهایت
آسمان جاری!
کاش از خودش،
بیواسطه
دل بشنود حرفی
تا کِی حدیثِ کُهنهی بُتهای بازاری؟
من هرچه دیدم کارِ دنیا
نَعلِ وارونه است
دل را مَبادا جز به دستِ باد
بسپاری!
گوشم پُر است از قصههای عقل و
دین و عشق!
جنسِ جدیدی نیست
در این کُهنهسِمساری ...
دکتر #عبدالحمید_ضیایی
@asheghanehaye_fatima