برای مثال...
برای مثال: چشمِ "آبیِّ" تو
شده قرعه ی این دلِ "سُرخِ" من
چه جنجالی شد "دِربیِ" ما دوتا
چی میشه تهِ بازیِ تَن به تَن؟
برای مثال: "مجلسِ" قلبِ من
به "طرحِ" چشات، "رأیِ مثبت" میده
ولی ناگهان شالِ "سبز"ت توو باد
میشه"فتنه"...[اینجاش بوقِ ممتده]
برای مثال: «فیلمِ» لبخندِ تو
تویِ سینما «حاشیه» ساز شد
میگن بهترین نقشِ اول شدی
«بی بی سی» با نامِ تو آغاز شد
برای مثال: من میشم "شهریار"
که هی شعر میگه برای "پَری"
تو نقشِ "ثریّا" میشی، باز هم...
دل و دین و ایمانمو می بَری
برای مثال: تویِ «دیوانِ» من
میشی "تُرکِ شیرازیِ" خوش خرام
منم [حافظِ کُلِّ قرآنِ تو]
«پُرم از گناه و پیِ هر حرام»
برای مثال:[یا] که گفتم [تو] رو🔃
میشه [عشق آغاز] و دل می بَریم
میشیم مرغ عشقایی که دم به دم
واسه عاشقی سمتِ هم می پریم
برای مثال: دستِ خالی میام
برای تو مانندِ "دارا" میشم
شنیدم یواش گفتی تویِ دلت:
منم پیشِ چشمِ تو "سارا" میشم
برای مثال: "شاملو" میشم و...
توو شعرم تو رو "آیدا" میکنم
یا میشم "فریدونی" که آخرش...
توو «کوچه» تو رو پی[]دا میکنم
برای مثال: بی ادب میشم و...
یه "ایرج" میشم...شعر میگم برات
تو رو «بی محابا» بغل میکنم
رویِ اون "پُلِ" تنگ و تارِ "صراط"
برای نِ م و ن ه: می شی «شافعم»
ولی "من"...[تا عمقِ جهنَّم دوید]
میگن که خدا واسه «تحریکِ» من
برایِ نِ م و ن ه: (تو رو آفرید)
@asheghanehaye_fatima
#صادق.بیقرار.آنارشیست
پ.ن: این ترانه فقط برایِ مثال است...
ُ
برای مثال: چشمِ "آبیِّ" تو
شده قرعه ی این دلِ "سُرخِ" من
چه جنجالی شد "دِربیِ" ما دوتا
چی میشه تهِ بازیِ تَن به تَن؟
برای مثال: "مجلسِ" قلبِ من
به "طرحِ" چشات، "رأیِ مثبت" میده
ولی ناگهان شالِ "سبز"ت توو باد
میشه"فتنه"...[اینجاش بوقِ ممتده]
برای مثال: «فیلمِ» لبخندِ تو
تویِ سینما «حاشیه» ساز شد
میگن بهترین نقشِ اول شدی
«بی بی سی» با نامِ تو آغاز شد
برای مثال: من میشم "شهریار"
که هی شعر میگه برای "پَری"
تو نقشِ "ثریّا" میشی، باز هم...
دل و دین و ایمانمو می بَری
برای مثال: تویِ «دیوانِ» من
میشی "تُرکِ شیرازیِ" خوش خرام
منم [حافظِ کُلِّ قرآنِ تو]
«پُرم از گناه و پیِ هر حرام»
برای مثال:[یا] که گفتم [تو] رو🔃
میشه [عشق آغاز] و دل می بَریم
میشیم مرغ عشقایی که دم به دم
واسه عاشقی سمتِ هم می پریم
برای مثال: دستِ خالی میام
برای تو مانندِ "دارا" میشم
شنیدم یواش گفتی تویِ دلت:
منم پیشِ چشمِ تو "سارا" میشم
برای مثال: "شاملو" میشم و...
توو شعرم تو رو "آیدا" میکنم
یا میشم "فریدونی" که آخرش...
توو «کوچه» تو رو پی[]دا میکنم
برای مثال: بی ادب میشم و...
یه "ایرج" میشم...شعر میگم برات
تو رو «بی محابا» بغل میکنم
رویِ اون "پُلِ" تنگ و تارِ "صراط"
برای نِ م و ن ه: می شی «شافعم»
ولی "من"...[تا عمقِ جهنَّم دوید]
میگن که خدا واسه «تحریکِ» من
برایِ نِ م و ن ه: (تو رو آفرید)
@asheghanehaye_fatima
#صادق.بیقرار.آنارشیست
پ.ن: این ترانه فقط برایِ مثال است...
ُ
@asheghanehaye_fatima
تقدیم به تمامی دوستان مجازی و واقعی
#حس_تازه...
کسی من رو نمی فهمه
ولی حالِ دلم خوبه
هنوز پُشتم کَمی سُرخه
ولی قلبم که می کوبه...
کسی من رو نمی فهمه
بجز شعری که میخونم
تمومِ این شب و روز و
به این سیگار مدیونم...
آخه همراه تلخِ من
هنوزم دودِ سیگارِ
با سیگار، روزِ تکراری
یه حسِّ تازه ای داره...
یه حسِّی که بهم میگه
شاید بهتر بشه اوضا
شاید عاشق بشن مردُم
تموم شه قهرِ این روزا....
همین حسِّ که میسازه
واسم شعری پُر از امّید
بگم شعری که دوس دارم
بدونه وحشت و تردید....
با اینکه چهره ی مردُم
نشون میده نفهمیدن
ولی اونها که فهمیدن
با چشم خیس خندیدن...
شاید زودِ برام امّا
از این دنیا دیگه خستَم
به جُز شعرم امیدی نیست
چشامو رو همه بستم...
دیگه کارِ شبایِ من
شده شعرِ و رُمانِ دَرد
می بینم "مَسخ" به "کافکا"
میگه تورو خدا برگرد
عجیبه رسمِ این دنیا
فقط "صادق" "هدایت"شد
"فروغِ" خسته و "عاصی"
نمادِ بی نهایت شد...
حالا من موندم و یک شعر
پُر از سکته ، پُر از ایراد
دلِ مَن "ناگهان" اینجا
یه "مهدی موسوی" میخواد
کسی من رو نمیفهمه
بجز شعرایِ آواره
هنوزم خوندنِ "شاهین"
یه حالِ دیگه ای داره...
کسی من رو نمیفمه
بجز این دوستهایِ خوب
به عشقِ دوستهامه که
شده حالِ دلم مطلوب...
.
#صادق_بیقرار_آنارشیست
تقدیم به تمامی دوستان مجازی و واقعی
#حس_تازه...
کسی من رو نمی فهمه
ولی حالِ دلم خوبه
هنوز پُشتم کَمی سُرخه
ولی قلبم که می کوبه...
کسی من رو نمی فهمه
بجز شعری که میخونم
تمومِ این شب و روز و
به این سیگار مدیونم...
آخه همراه تلخِ من
هنوزم دودِ سیگارِ
با سیگار، روزِ تکراری
یه حسِّ تازه ای داره...
یه حسِّی که بهم میگه
شاید بهتر بشه اوضا
شاید عاشق بشن مردُم
تموم شه قهرِ این روزا....
همین حسِّ که میسازه
واسم شعری پُر از امّید
بگم شعری که دوس دارم
بدونه وحشت و تردید....
با اینکه چهره ی مردُم
نشون میده نفهمیدن
ولی اونها که فهمیدن
با چشم خیس خندیدن...
شاید زودِ برام امّا
از این دنیا دیگه خستَم
به جُز شعرم امیدی نیست
چشامو رو همه بستم...
دیگه کارِ شبایِ من
شده شعرِ و رُمانِ دَرد
می بینم "مَسخ" به "کافکا"
میگه تورو خدا برگرد
عجیبه رسمِ این دنیا
فقط "صادق" "هدایت"شد
"فروغِ" خسته و "عاصی"
نمادِ بی نهایت شد...
حالا من موندم و یک شعر
پُر از سکته ، پُر از ایراد
دلِ مَن "ناگهان" اینجا
یه "مهدی موسوی" میخواد
کسی من رو نمیفهمه
بجز شعرایِ آواره
هنوزم خوندنِ "شاهین"
یه حالِ دیگه ای داره...
کسی من رو نمیفمه
بجز این دوستهایِ خوب
به عشقِ دوستهامه که
شده حالِ دلم مطلوب...
.
#صادق_بیقرار_آنارشیست