تاراج
تنها یک کلمه نیست
جایی ست در حوالی قلب ها
وقتی شبیخون شب
خاطره ها را
یکی یکی سلاخی می کند.
تاراج
تویی
وقتی که بدون یاد من
هر شب به خواب می روی
و هر صبح
پرواز می کنی تا قله های دور؛
و من با زخم های شبانه روزم
آویخته می شوم از قلاب لوستر
تاب می خورم
تاب
...
#شیوا_فرازمند

@asheghanehaye_fatima

هر شب برای خواب تو یک قصه می‌شوم

یک‌شب تمام می‌شوم اما ، به نامِ عشق...


#شیوا_فرازمند

@asheghanehaye_fatima

@asheghanehaye_fatima




خیال تو که جاری می‌شود
منقبض می‌شود رگ‌هایم؛
حوصله‌ام درد می‌گیرد
و یادِ رفتن تو
پراکنده در چهارفصل وجودم
شعرهای وحشی‌ام را
آماده‌ی تاخت می‌کند.
تو نفس نفس می‌زنی تا انتهای من...
تا انتهای دور...
تا دور...
آماده‌ی رفتن می‌شوی
من اشک می‌رقصم
و مثل یک اتفاق بد
آویزان می‌شوم از تو؛
این‌بار متورم می‌شود رگ‌هایم،
آبستن از التماس‌های مکررِ نرفتن...

کوله‌ات را جابه‌جا می‌کنی
اشک می‌رقصی
می‌روی!




#شیوا_فرازمند

@asheghanehaye_fatima



پرواز پرنده‌ها
در قیامت باد و باران
تو را فاش می‌کنند
که من در تو
نشانی از پرواز می‌جویم؛
می‌گویمت
آن‌قدر تنهایم
که بی‌تردید
حتی ابری شبیه پرنده
مرا تا نهایت خواستن می‌رساند؛
چندی‌ست شعرهایم

بی‌تو

جز برای مُردن
سروده‌نمی‌شوند...



#شیوا_فرازمند

@asheghanehaye_fatima


پرواز پرنده‌ها
در قیامت باد و باران
تو را فاش می‌کنند
که من در تو
نشانی از پرواز می‌جویم؛
می‌گویمت
آن‌قدر تنهایم
که بی‌تردید
حتی ابری شبیه پرنده
مرا تا نهایت خواستن می‌رساند؛
چندی‌ست شعرهایم

بی‌تو

جز برای مُردن
سروده‌نمی‌شوند...

#شیوا_فرازمند

@asheghanehaye_fatima



جهان زیر قدم‌های تو
غرقِ زندگی می‌شود...
و آفتاب خنده‌هایت
می‌بارد
روی اطلسی‌ها...

شگفتا
که چه کرده عشقِ تو
با من...!


#شیوا_فرازمند

@asheghanehaye_fatima



جهان زیر قدم‌های تو
غرقِ زندگی می‌شود...
و آفتاب خنده‌هایت
می‌بارد
روی اطلسی‌ها...

شگفتا
که چه کرده عشقِ تو
با من...!


#شیوا_فرازمند

@asheghanehaye_fatima☘

میخواهم

با دکلمه‌ی آفتاب و دشت

شب شعری بشوم پر از واژه‌ی تو...

تا صد دیوان شعر

از چشم‌ها و دلتنگی‌هایت

منتشر کنم
.
عزیز راه دور،

دلتنگی

پنجره‌ی کوچکی‌ست

سمت آبادی تو...



#شیوا_فرازمند