عاشقانه های فاطیما
819 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima



ﺯﻧﺪگی ﺭﺍ ﺩﺭ ﺗﻨﻢ میﻛﺎﺷﺘﻨﺪ
ﻭ ﺁﻳﻪﻫﺎ
ﺁﻳﻪﻫﺎی ﺑﻠﻨﺪ ﺭﻧﺞ
ﺑﺎ «تیک ﺗﺎک» ﻣﻜﺮﺭ ﺯﻣﺎﻥ
ﺑﺎ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺷﻠﻮﻍ ﺷﻬﺮ
خود را تحمیل می‌کردند.



ﺩﺭ ﺩﺧﻤﻪﻫﺎی ﺍﻓﻴﻮنی
ﺩﺭ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻣﻴﺮﺍﺙ ﭘﺪﺭﺍﻧﻢ، ﺯﺍﺩﻩ ﺷﺪﻡ...


#شهرام_شاهرختاش
@asheghanehaye_fatima



ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﺍﺑﺮﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﻮﺷﻴﺪﻩﺍﻧﺪ
ﺁﻳﺎ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺑﺎﻳﺮﺕ ﺳﺒﺰ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺷﺪ
ﺩﺭ ﺍﺧﺘﻔﺎیی ﻛﻪ ﻋﻘﺪﻩﻫﺎﻳﺖ ﺭﺍ ﺧﻴﺲ می‌کنی؟


#شهرام_شاهرختاش
@asheghanehaye_fatima




ﺍﺭﺗﻔﺎﻉ ﻓﺼﻞ ﺗﻮ ﺧﺸﻜﻴﺪ
ﭘﺮﻧﺪﻩ ﻏﻤﮕﻴﻦ
ﺑﻪ ﺩﺷﺘﻬﺎی ﻏﺼﻪ ﭘﺮﻳﺪ
ﻣﮕﺮ ﻣﺎ ﺻﺎﺩﻕ ﻧﺒﻮﺩﻳﻢ
ﻛﻪ ﺑﻬﺎﺭ ﺍﺩﺍﻣﻪ قحطی ﺑﻮﺩ؟


#شهرام_شاهرختاش
@asheghanehaye_fatima



مرا
به یقین اعتماد دعوت کن 
که بن‌بست:
تمامت فکر پنجره نیست
و در آن سوی تقلب
شطی
می گذرد، آرام.



#شهرام_شاهرختاش
#خوابهای_فلزی
@asheghanehaye_fatima



مرا
به یقین اعتماد دعوت کن 
که بن‌بست:
تمامت فکر پنجره نیست
و در آن سوی تقلب
شطی
می گذرد، آرام.

#شهرام_شاهرختاش
#خوابهای_فلزی
@asheghanehaye_fatima


به کوچه می روم
که ستاره به تو نزدیک است.
در فواصل مژگانت
اضطراب قامت عشق
آه
من
در فواصل مژگانت عاشقم



#شهرام_شاهرختاش
@asheghanehaye_fatima



با شعله ای ظریف میایم
به دالانی گمشده در شوق
با قامتی گنگ
از مسیر لبهایت
این آتشفشان در گمراهی کدام بوسه می سوزد؟



#شهرام_شاهرختاش
در فواصل مژگان‌ات
کیست
این‌گونه به پاسداری ایستاده؟
چراغ‌های یخ‌زده‌ی شهر را تاریک کرده‌اند
و کوچه
- با چتر فکرهای‌ام -
به ستاره سفر می‌کند.
به کوچه می‌روم
که ستاره به تو نزدیک است.

در فواصل مژگان‌ات
اضطراب قامت عشق
آه
من
در فواصل مژگان‌ات عاشق‌ام.

■●شاعر: #شهرام_شاهرخ‌تاش


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



با دو چشم عاشقانه‌ی آغشته‌ در‌ نگاه
از عصرهای گمشده می‌آیی
می‌آیی و
لبخندت گلی‌ست
که عطرش در کلام
نمی‌نشیند.

#شهرام_شاهرختاش
شهر در بستر خود غلت می‌زند
خمیازه‌ای می‌کشد و
پلک
می‌گشاید
هنوز
خستگی ِ دیروزها
با توست
در نبض ملال سپیده‌دمی دیگر
که در پنجه‌های غوغا
رهایت می‌کند
مدار حصار گردبادهای شتاب
فراخی بی‌دریغ جنگل زخم
خطابه‌ی طویل راهی که بر گلوی‌ات چنبره می‌زند
گام‌ها و
کلافه‌ی قامت‌ها
آفتاب و
شعله‌ی بی‌رؤیا
گورستان و
سپیده‌ی بی‌فصل
شهر
در بستر خود
خمیازه‌ای می‌کشد و
غلت می‌زند
سپیده‌دمی دیگر بیدار شده است
با آفتاب
و پنجه‌های درهم باد و
دود
و خفقان جاری ِ هر روز

■●شاعر: #شهرام_شاهرخ‌تاش


@asheghanehaye_fatima
.
با دو چشم عاشقانه‌ی آغشته در نگاه
از عصرهای گمشده می‌آیی
می‌آیی و
لبخندت گلی‌ست
که عطرش در کلام
نمی‌نشیند.

#شهرام_شاهرختاش

@asheghanehaye_fatima