@asheghanehaye_fatima
-هی دور خودت پیله نَتَن ؛
تنهایی .
آرام بشین ،
حرف نزن ،
تنهایی.
من
با همه ی وجود تو
تنهايم.
تو
بیشتر از تمام من
تنهایی .
#سید_احمد_حسینی
-هی دور خودت پیله نَتَن ؛
تنهایی .
آرام بشین ،
حرف نزن ،
تنهایی.
من
با همه ی وجود تو
تنهايم.
تو
بیشتر از تمام من
تنهایی .
#سید_احمد_حسینی
@asheghanehaye_fatima
من رفت
تنها رفت
بی من رفت
از من رفت
من رفت
تنهاتر شدی
در این جهان با او
#سید_احمد_حسینی
من رفت
تنها رفت
بی من رفت
از من رفت
من رفت
تنهاتر شدی
در این جهان با او
#سید_احمد_حسینی
@asheghanehaye_fatima
کسی برای آمدن پاییز نیامد
و زیبایی هر درخت
پای تنهایی اش ریخت
کسی نیامد
و رفتار ما اندوهناک تر شد
#سید_احمد_حسینی
کسی برای آمدن پاییز نیامد
و زیبایی هر درخت
پای تنهایی اش ریخت
کسی نیامد
و رفتار ما اندوهناک تر شد
#سید_احمد_حسینی
@asheghanehaye_fatima
#تسلیت
.
چاهک بو گرفتهی نفتی
شهر من،
پایتخت بدبختی...!
چند قرنِ سیاه بیدار است
پشت خمیازههای کشدارش...
.
شهر ما،
شهر گنگِ خوابیده
گسل زخمهای تکراریست
خواب مرگی بزرگ را دیدهست
در تهِ چشمهای بیدارش...
.
#تهران
#پلاسکو
#سید_احمد_حسینی
#تسلیت
.
چاهک بو گرفتهی نفتی
شهر من،
پایتخت بدبختی...!
چند قرنِ سیاه بیدار است
پشت خمیازههای کشدارش...
.
شهر ما،
شهر گنگِ خوابیده
گسل زخمهای تکراریست
خواب مرگی بزرگ را دیدهست
در تهِ چشمهای بیدارش...
.
#تهران
#پلاسکو
#سید_احمد_حسینی
@asheghanehaye_fatima
سارا
جهان بی تو که
مفهومی ندارد
میترسم
این شعرم
همین جا کم بیارد
سارا
نمیدانی...
چه حالی بودم آن روز
وقتی نوشتی
ابر
تا
ب
ا
ر
ا
ن
ببارد
وقتی نوشتی
کوه
دستم تیشهای شد
تا داستانت را
به خطی خوش نگارد
سارا به شعرم
گفتهام:
در مصرع بعد
در چشمهایت
بذر آویشن بکارد
آن قدر
بی بی دوستت دارد
که حتی
نام تو را
روی عروسش میگذارد
انگار قلبم
در گسلهای تو
جا ماند
وقتی که
میخندی
دلم پس لرزه دارد
سارا
برایت
شعر
دَم کردم بفرما!
#سید_احمد_حسینی
سارا
جهان بی تو که
مفهومی ندارد
میترسم
این شعرم
همین جا کم بیارد
سارا
نمیدانی...
چه حالی بودم آن روز
وقتی نوشتی
ابر
تا
ب
ا
ر
ا
ن
ببارد
وقتی نوشتی
کوه
دستم تیشهای شد
تا داستانت را
به خطی خوش نگارد
سارا به شعرم
گفتهام:
در مصرع بعد
در چشمهایت
بذر آویشن بکارد
آن قدر
بی بی دوستت دارد
که حتی
نام تو را
روی عروسش میگذارد
انگار قلبم
در گسلهای تو
جا ماند
وقتی که
میخندی
دلم پس لرزه دارد
سارا
برایت
شعر
دَم کردم بفرما!
#سید_احمد_حسینی
@Asheghanehaye_fatima
به من آنقدر نگاه کن
که انار بر شاخه ترک بردارد
به من آنقدر فکر کن
که پروانه از پیله بگریزد
به من که هیچ کسی را
جز تو برای دوست داشتن نداشتم
از کتاب: بلوار
مرحوم #سید_احمد_حسینی
به من آنقدر نگاه کن
که انار بر شاخه ترک بردارد
به من آنقدر فکر کن
که پروانه از پیله بگریزد
به من که هیچ کسی را
جز تو برای دوست داشتن نداشتم
از کتاب: بلوار
مرحوم #سید_احمد_حسینی
@asheghanehaye_fatima
هر بار زنی را دوست داشتم
در اندوه گم شد
هر بار به شب نگاه کردم
ستاره ها خاموش بودند
می خواهم بروم
همان قدر که سارا از شعرهایم رفت
همان قدر که جوانی ام در آینه پوسید
می خواهم بروم
و در بیست و هشت سالگی ام
تو را ببوسم
و جوان شوم در واژه
به من بگو
کدام خیال سرخ پیراهن مرا زخمی کرد
و شکاف انداخت بین استخوان های سینه ام
به من بگو
کدام رنج سفید کبودی پوستم را معنا می کند برای گریه ام
به من بگو
کدام بوسه تنهایی ام را عاشق کرد
و کدام بوسه تنهایی ام را کشت!؟
#سید_احمد_حسینی
هر بار زنی را دوست داشتم
در اندوه گم شد
هر بار به شب نگاه کردم
ستاره ها خاموش بودند
می خواهم بروم
همان قدر که سارا از شعرهایم رفت
همان قدر که جوانی ام در آینه پوسید
می خواهم بروم
و در بیست و هشت سالگی ام
تو را ببوسم
و جوان شوم در واژه
به من بگو
کدام خیال سرخ پیراهن مرا زخمی کرد
و شکاف انداخت بین استخوان های سینه ام
به من بگو
کدام رنج سفید کبودی پوستم را معنا می کند برای گریه ام
به من بگو
کدام بوسه تنهایی ام را عاشق کرد
و کدام بوسه تنهایی ام را کشت!؟
#سید_احمد_حسینی
@asheghanehaye_fatima
جوابم را بده!
وقتی که رفتی
اگر گنجشک ها سراغت را گرفتند
چه بگویم؟!...
#سید_احمد_حسینی
جوابم را بده!
وقتی که رفتی
اگر گنجشک ها سراغت را گرفتند
چه بگویم؟!...
#سید_احمد_حسینی
بنشین!
من از ایل و تبار گریهام
پیش مـن...
که سالها در انتظار گریهام
پیش من...
شاید که چشم مستِ تو کاری کند
سالها در انتظارت من خُمار گریهام
فصلها نامهربان
ـ تو مهربان باش و بمان
پیش من...
بنشین!
که من ابر بهار گریهام
o
سوت اول
من!
کنارِ ریلهای فاصله
سوت آخر
تو!
ـ خداحافظ قطار گریهام
رفتی و
آیینههایت را سپردی
دست من
دستِ من که
دستِ من که
سنگسار گریهام
o
باورت هرگز نخواهد شد
که بعد از رفــتنت
من
فقط تنهاترین سنگ مزار گریهام
#سید_احمد_حسینی
من از ایل و تبار گریهام
پیش مـن...
که سالها در انتظار گریهام
پیش من...
شاید که چشم مستِ تو کاری کند
سالها در انتظارت من خُمار گریهام
فصلها نامهربان
ـ تو مهربان باش و بمان
پیش من...
بنشین!
که من ابر بهار گریهام
o
سوت اول
من!
کنارِ ریلهای فاصله
سوت آخر
تو!
ـ خداحافظ قطار گریهام
رفتی و
آیینههایت را سپردی
دست من
دستِ من که
دستِ من که
سنگسار گریهام
o
باورت هرگز نخواهد شد
که بعد از رفــتنت
من
فقط تنهاترین سنگ مزار گریهام
#سید_احمد_حسینی