@asheghanehaye_fatima
چه بايد كرد با چشمت كه در تكرار اين لذت
جدايى مى شود، افسوس و ماندن ،مى شود عادت
بيا عهدى كنيم امروز ، روز اول ديدار
اگر رفتيم، بى برگشت ، اگر مانديم، بى منت
تو بايد سهم من باشى، اگر معيار ،دل باشد
ولى دق داد، تا دادت ،به من تقدير بى دقت
جوانى رفت و در آغوش تو من تازه فهميدم
چه مى گويند وقتى مى كنند از زندگى صحبت
خودت شايد نميدانى چه كردى با دلم اما
دل يك آدم سر سخت را بردى ، خدا قوت 囧
#سيد_تقى_سيدى
چه بايد كرد با چشمت كه در تكرار اين لذت
جدايى مى شود، افسوس و ماندن ،مى شود عادت
بيا عهدى كنيم امروز ، روز اول ديدار
اگر رفتيم، بى برگشت ، اگر مانديم، بى منت
تو بايد سهم من باشى، اگر معيار ،دل باشد
ولى دق داد، تا دادت ،به من تقدير بى دقت
جوانى رفت و در آغوش تو من تازه فهميدم
چه مى گويند وقتى مى كنند از زندگى صحبت
خودت شايد نميدانى چه كردى با دلم اما
دل يك آدم سر سخت را بردى ، خدا قوت 囧
#سيد_تقى_سيدى
@asheghanehaye_fatima
مثل يك كودك بد خواب كه بازيچه شده
خستهام خستهتر از انكه بگويم چه شده
در خيالات بهم ريختهى دور و برم
خيره بر هر چه شدم خاطرهاى زد به سرم
مىروم چشم ترم را به زيارت ببرم
تا از آن چشم نظر باز شكايت ببرم
ناممان منتسبش بود نمیدانستيم
جانمان در طلبش بود نمیدانستيم
خبر آمد همه جا شعر تو را میخواند
شعرمان ورد لبش بود نمیدانستيم
قول دادم برود از غزل آتى من
لطف كن حرف نزن قلب خيالاتى من
مشكلت با من و احوال پريشانم چيست؟
قلب من تند نرو صبركن آرام بايست
نفسم را به هواى نفسى تازه بگير
قد عاشق شدنم را خودت اندازه بگير
بخدا هيچ كسى مثل من آزرده نشد
مثل لبهاى تو انقدر ترك خورده نشد
هيچكس مثل من از دست خودش شاكى نيست
از همين فاصله برگرد تو هم باكى نيست
فرق دارد دل من با دل تو عالمشان
در دهانم پر حرف است نمىگويمشان
به خودم سيلى سرخى زدم و دم نزدم
آن زمان كه همه فرياد زدند از غمشان
پشت وابستگىام هست دليلى كه نپرس
منم و تجربهى طعم اصيلى كه نپرس
حرف دل را كه نبايد بگذارى آخر
اين چه چشمان شروريست كه دارى آخر؟
چشم تو روى من غمزده شمشير كشيد
قلب من ياد تو افتاد فقط تير كشيد
حملهى قرنيهها را نپذيرم چه كنم؟
من اگر دست تو را سخت نگيرم چه كنم؟
هر چه من مىكشم از اين دل نامرد من است
اين غزلها همگى گوشهاى از درد من است
#سيد_تقى_سيدى
مثل يك كودك بد خواب كه بازيچه شده
خستهام خستهتر از انكه بگويم چه شده
در خيالات بهم ريختهى دور و برم
خيره بر هر چه شدم خاطرهاى زد به سرم
مىروم چشم ترم را به زيارت ببرم
تا از آن چشم نظر باز شكايت ببرم
ناممان منتسبش بود نمیدانستيم
جانمان در طلبش بود نمیدانستيم
خبر آمد همه جا شعر تو را میخواند
شعرمان ورد لبش بود نمیدانستيم
قول دادم برود از غزل آتى من
لطف كن حرف نزن قلب خيالاتى من
مشكلت با من و احوال پريشانم چيست؟
قلب من تند نرو صبركن آرام بايست
نفسم را به هواى نفسى تازه بگير
قد عاشق شدنم را خودت اندازه بگير
بخدا هيچ كسى مثل من آزرده نشد
مثل لبهاى تو انقدر ترك خورده نشد
هيچكس مثل من از دست خودش شاكى نيست
از همين فاصله برگرد تو هم باكى نيست
فرق دارد دل من با دل تو عالمشان
در دهانم پر حرف است نمىگويمشان
به خودم سيلى سرخى زدم و دم نزدم
آن زمان كه همه فرياد زدند از غمشان
پشت وابستگىام هست دليلى كه نپرس
منم و تجربهى طعم اصيلى كه نپرس
حرف دل را كه نبايد بگذارى آخر
اين چه چشمان شروريست كه دارى آخر؟
چشم تو روى من غمزده شمشير كشيد
قلب من ياد تو افتاد فقط تير كشيد
حملهى قرنيهها را نپذيرم چه كنم؟
من اگر دست تو را سخت نگيرم چه كنم؟
هر چه من مىكشم از اين دل نامرد من است
اين غزلها همگى گوشهاى از درد من است
#سيد_تقى_سيدى
@asheghanehaye_fatima
هم ساده دلم را برد، هم دار و ندارم را
خنديد و گرفت از من آرام و قرارم را
يك دكمه رها كرد و اندوه زمستان رفت
در يك شب پاييزى آورد بهارم را
مى خواستم آن گل را پرپر نكنم خود خواست
من چشم بر او بستم ، او راه فرارم را
ميمردم و ميخنديد ، ميديد و نميديدم
چشمان خمارش را ، چشمان خمارم را
تا در دل هم باشيم تاوان بدى داديم
او گيره ى مويش را من ايل و تبارم را ...
#سيد_تقى_سيدى
هم ساده دلم را برد، هم دار و ندارم را
خنديد و گرفت از من آرام و قرارم را
يك دكمه رها كرد و اندوه زمستان رفت
در يك شب پاييزى آورد بهارم را
مى خواستم آن گل را پرپر نكنم خود خواست
من چشم بر او بستم ، او راه فرارم را
ميمردم و ميخنديد ، ميديد و نميديدم
چشمان خمارش را ، چشمان خمارم را
تا در دل هم باشيم تاوان بدى داديم
او گيره ى مويش را من ايل و تبارم را ...
#سيد_تقى_سيدى
@asheghanehaye_fatima
تو زخم مى زنى و شيوه ات لطافت نيست
بگو ، جواب محبّت مگر محبّت نيست ؟
نگو به تلخى اين اتفاق عادت كن
كه عشق حادثه اى مبتلا به عادت نيست
درون آينه غير از خودت چه مى بينى ؟
تو هم شبيه منى هيچ كس كنارت نيست
پر از گلايه ام اما به جبر خندانم
هميشه واقعيت ناشى از حقيقت نيست
برو سفر بسلامت ولى بدان از عشق
اگر كه خير نديدى بدون علت نيست
فقط اجازه بده در نبودنت شب ها
كمى به فكر تو باشم اگر جسارت نيست
#سيد_تقى_سيدى
تو زخم مى زنى و شيوه ات لطافت نيست
بگو ، جواب محبّت مگر محبّت نيست ؟
نگو به تلخى اين اتفاق عادت كن
كه عشق حادثه اى مبتلا به عادت نيست
درون آينه غير از خودت چه مى بينى ؟
تو هم شبيه منى هيچ كس كنارت نيست
پر از گلايه ام اما به جبر خندانم
هميشه واقعيت ناشى از حقيقت نيست
برو سفر بسلامت ولى بدان از عشق
اگر كه خير نديدى بدون علت نيست
فقط اجازه بده در نبودنت شب ها
كمى به فكر تو باشم اگر جسارت نيست
#سيد_تقى_سيدى
تا در دل هم باشيم
تاوانِ بدى داديم
او گيرهى مويش را
من ايل و تبارم را :)♥️
#سيد_تقى_سيدى
@asheghanehaye_fatima
تاوانِ بدى داديم
او گيرهى مويش را
من ايل و تبارم را :)♥️
#سيد_تقى_سيدى
@asheghanehaye_fatima