@asheghanehaye_fatima
كنار سفره نشسته است
و از دور لبهايش پاكت ميكند
دندان به دندان جويده شدى
لقمه به لقمه تنهاتر
و حالا دستهايش براى جمع كردن ميز كافى نيست
و پاهايش براى بلند شدن كوتاه
هر صبح
دهان كترى را ميبندد
كه لبريز شود
و جيغ بكشد
مغزش
لابهلاى لباسهايت
لباسشويى را سير ميكند
كه بچرخد
بچرخد
بچرخد
سر گيجه بگيرد
كه هضمش كند
و لاشهاش را بچلاند
آروغ بزند
و خودش را بيرون بكشد!
گير كرده به دكمههايى
كه شل شده
روى بند پهن شود
يادش بيفتد
كه بايد اتو بكشد
يقهات را
دروغهايت را
كه صاف و آراسته در سرش بنشينند
كه بايد يادش بماند
زخمها را نجوشاند
سيب زمينى براى سوختگى خوب است
و نمكهاى زندگى كه به زبانش رسيده
ميتواند فشارش را بالا بياورد
نانش اما بغضهايىست
كه هر عصر
تازه و داغ از دستت ميگيرد
روى حرفهاى مانده ميگذارد
تا مثل هميشه
كپك بزند
موهايش را
روى تنهايى شانههايش بريزد
لبخند دم كشيدهاى جلويت بگذارد
و باز به زنى فكر كند
كه قبل از او
تو را بوسيده
#سونیا_فیضی
كنار سفره نشسته است
و از دور لبهايش پاكت ميكند
دندان به دندان جويده شدى
لقمه به لقمه تنهاتر
و حالا دستهايش براى جمع كردن ميز كافى نيست
و پاهايش براى بلند شدن كوتاه
هر صبح
دهان كترى را ميبندد
كه لبريز شود
و جيغ بكشد
مغزش
لابهلاى لباسهايت
لباسشويى را سير ميكند
كه بچرخد
بچرخد
بچرخد
سر گيجه بگيرد
كه هضمش كند
و لاشهاش را بچلاند
آروغ بزند
و خودش را بيرون بكشد!
گير كرده به دكمههايى
كه شل شده
روى بند پهن شود
يادش بيفتد
كه بايد اتو بكشد
يقهات را
دروغهايت را
كه صاف و آراسته در سرش بنشينند
كه بايد يادش بماند
زخمها را نجوشاند
سيب زمينى براى سوختگى خوب است
و نمكهاى زندگى كه به زبانش رسيده
ميتواند فشارش را بالا بياورد
نانش اما بغضهايىست
كه هر عصر
تازه و داغ از دستت ميگيرد
روى حرفهاى مانده ميگذارد
تا مثل هميشه
كپك بزند
موهايش را
روى تنهايى شانههايش بريزد
لبخند دم كشيدهاى جلويت بگذارد
و باز به زنى فكر كند
كه قبل از او
تو را بوسيده
#سونیا_فیضی