@asheghanehaye_fatima
خندید و دستش را دور تنم حلقه کرد، اما همان طور آرام، کنار هم نشستیم. بعد گفت: همیشه به یه رودخونه فکر می کنم که جریان آبش واقعاً سریعه و دو نفر که توی آب، سعی دارن همدیگه رو بچسبن، همدیگه رو سفت بگیرن، اما عاقبت می بُرن. آب خیلی شدیده. باید تن به آب بدن و از هم جدا بشن. به نظرم وضعیت ما هم همینه...
#کازوئو_ایشی_گورو
کتاب #هرگز_رهایم_نکن
ترجمه #سهیل_سمی
خندید و دستش را دور تنم حلقه کرد، اما همان طور آرام، کنار هم نشستیم. بعد گفت: همیشه به یه رودخونه فکر می کنم که جریان آبش واقعاً سریعه و دو نفر که توی آب، سعی دارن همدیگه رو بچسبن، همدیگه رو سفت بگیرن، اما عاقبت می بُرن. آب خیلی شدیده. باید تن به آب بدن و از هم جدا بشن. به نظرم وضعیت ما هم همینه...
#کازوئو_ایشی_گورو
کتاب #هرگز_رهایم_نکن
ترجمه #سهیل_سمی