عاشقانه های فاطیما
820 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima


هر کس از دور تو را دیده دچارت شده است
دلبری کردنِ با فاصله کارت شده است

می زنی عطر و می آید همه جا از تو خبر
شهر انگار اتاقت شده اما بی در

مثل ترسیدن از زوزه ی گرگی در برف
منعکس می شود اندوه بزرگی در برف

می شود در دل هر زلزله آرام گرفت
با تو در حمله ی چنگیز سرانجام گرفت

رفتنت زخم زبانی ست که جا می ماند
استخوانی ست که در زخم رها می ماند

زندگی نیست میان من و این شهر شلوغ
زندگی بی تو فقط قول و‌ قراریست دروغ

هیچکس نیست که تکرار تو باشد در من
مرد و مردانه فقط عشق بپاشد در من

کاش برگردی و ‌پایان زمستان باشی
آخرین مرد به جا مانده ی میدان باشی

بعدِ یک عمر گرفتاری و دلمشغولی
قانعم با تو به یک زندگی معمولی

با تو‌ در دورترین شهر قدم بردارم
با همین زندگی ساده که در سر دارم

می گذاری تو به تنهایی من پایت را
می نشینی که خودم هم بزنم چایت را

خواب دیده ست تو را مثنویِ تازه ی من
پر شد از عطر تو اندوه بی اندازه ی من

تو که بیگانه ترین مرد به این زن شده ای
کشورش بوده ای و قسمت دشمن شده ای

گوشه ی دنج اتاقی وطنت خواهد شد
هر کسی غیر من افسوس زنت خواهد شد

بس که آوردن هر خاطره مشروط به توست
خسته ام از تو و هر چیز که مربوط به توست

گر چه آغاز شده جنگ جهانی در من
و بعید است تو هم زنده بمانی در من

کاش برگردی و‌ پایان زمستان باشی...
آخرین مرد به جا مانده ی میدان باشی

مرگ در جیب کتت باشد و نزدیک شوی
اسلحه رو به من ، آماده ی شلیک شوی

ماشه را می کشی و تیر خلاصت را... بنگ
ترسم این است که دور از تو ‌بمیرم دلتنگ

#سمیه_قبادی
مجموعه شعر #این_یک_کتاب_نیست_احتمال_یک_زن_بیشتر_است
@asheghanehaye_fatima




هر کس از دور تو را دیده دچارت شده است
دلبری کردنِ با فاصله کارت شده است

می زنی عطر و می آید همه جا از تو خبر
شهر انگار اتاقت شده اما بی در

مثل ترسیدن از زوزه ی گرگی در برف
منعکس می شود اندوه بزرگی در برف

می شود در دل هر زلزله آرام گرفت
با تو در حمله ی چنگیز سرانجام گرفت

رفتنت زخم زبانی ست که جا می ماند
استخوانی ست که در زخم رها می ماند

زندگی نیست میان من و این شهر شلوغ
زندگی بی تو فقط قول و‌ قراریست دروغ

هیچکس نیست که تکرار تو باشد در من
مرد و مردانه فقط عشق بپاشد در من

کاش برگردی و ‌پایان زمستان باشی
آخرین مرد به جا مانده ی میدان باشی

بعدِ یک عمر گرفتاری و دلمشغولی
قانعم با تو به یک زندگی معمولی

با تو‌ در دورترین شهر قدم بردارم
با همین زندگی ساده که در سر دارم

می گذاری تو به تنهایی من پایت را
می نشینی که خودم هم بزنم چایت را

خواب دیده ست تو را مثنویِ تازه ی من
پر شد از عطر تو اندوه بی اندازه ی من

تو که بیگانه ترین مرد به این زن شده ای
کشورش بوده ای و قسمت دشمن شده ای

گوشه ی دنج اتاقی وطنت خواهد شد
هر کسی غیر من افسوس زنت خواهد شد

بس که آوردن هر خاطره مشروط به توست
خسته ام از تو و هر چیز که مربوط به توست

گر چه آغاز شده جنگ جهانی در من
و بعید است تو هم زنده بمانی در من

کاش برگردی و‌ پایان زمستان باشی...
آخرین مرد به جا مانده ی میدان باشی

مرگ در جیب کتت باشد و نزدیک شوی
اسلحه رو به من ، آماده ی شلیک شوی

ماشه را می کشی و تیر خلاصت را... بنگ
ترسم این است که دور از تو ‌بمیرم دلتنگ


#سمیه_قبادی
مجموعه شعر #این_یک_کتاب_نیست_احتمال_یک_زن_بیشتر_است
#نشر_داستان
@asheghanehaye_fatima


تو مرد اجتماعیِ پیراهن آجری
من دختری خجالتی و سرد و چادری

من دختری خجالتی ام درحوالی ات
دارم کلافه می شوم از بی خیالی ات

ترسیده ام از این همه محبوب بودنت
با دختران دور و بَرَم خوب بودنت

با من شبیه خواهر خود حرف می زنی
من خسته ام از این همه داداش ناتنی

با گیره ای که روسری ام را گرفته است
دنیا مسیر دلبری ام را گرفته است

با من قدم بزن کمی از این مسیر را
با خود ببر حواس من سر به زیر را

صعب العبور قله ی خودخواه زندگیم
ای نام کوچکت غم دلخواه زندگیم

این تکه ابر کوچک جامانده در هوات
حالا حسودی اش شده حتی به دکمه هات

احوال من که با یقه ات خوب می شود
بازش نکن که باعث آشوب می شود

آن دکمه های مستبدت دشمنت شدند
آشوب های کوچک پیراهنت شدند

تبعید می شوم به تو در شب نخوابی ام
با تو درست مثل زنی انقلابی ام

آرام در مقابل من ایستاده ای
بر هم زده ست نظم مرا اخم ساده ای

بی رحمی است با تو زنی همقدم شود
تا دختری خجالتی از جمع کم شود

باید که از حوالی قلبم بکاهمت
با حفظ حد فاصل شرعی بخواهمت

در من جهنمی است که از سربه‌راهی است
دنیای من بدون تو یک حرف واهی است

#سمیه_قبادی
کتاب #این_کتاب_نیست_احتمال_یک_زن_بیشتر_است