می وزدتوی خنده هایم-غم -هرزه گردی که دوستش دارم
می کشاندبه خواب،شورم را، شب نوردی که دوستش دارم
می خزد توی سینه ام آرام ،گاه وبی گاه ،مثل یک افعی
بین این زخمهای بیهوده،آه سردی که دوستش دارم
این غزل با تمام اندوهش..باحضوری صمیمی،اما تلخ
باز پیچیده روی احساسم ،مثل دردی که دوستش دارم
آسمان مثل تکه ی بغضی ..درگلوی ستاره ها مانده..
روی بختم سیاه می بارد،لاجوردی که دوستش دارم
می تپد پا به پای هر اندوه ،این غریق همیشگی در من
-قلب مجروح و خسته ،سردرگم-هم نبردی که دوستش دارم
حاصل یک خیال شیرین است ،این سکوت سپیدلب بسته
روی پیشانی کبود دل ،داغ زردی که دوستش دارم
شعرمن ذره ذره می میرد،سخت ناباورانه، وقتی که-
بازدر دست دیگری باشد،دست مردی که دوستش دارم..
@asheghanehaye_fatima
#سمیرا_خاشی
می کشاندبه خواب،شورم را، شب نوردی که دوستش دارم
می خزد توی سینه ام آرام ،گاه وبی گاه ،مثل یک افعی
بین این زخمهای بیهوده،آه سردی که دوستش دارم
این غزل با تمام اندوهش..باحضوری صمیمی،اما تلخ
باز پیچیده روی احساسم ،مثل دردی که دوستش دارم
آسمان مثل تکه ی بغضی ..درگلوی ستاره ها مانده..
روی بختم سیاه می بارد،لاجوردی که دوستش دارم
می تپد پا به پای هر اندوه ،این غریق همیشگی در من
-قلب مجروح و خسته ،سردرگم-هم نبردی که دوستش دارم
حاصل یک خیال شیرین است ،این سکوت سپیدلب بسته
روی پیشانی کبود دل ،داغ زردی که دوستش دارم
شعرمن ذره ذره می میرد،سخت ناباورانه، وقتی که-
بازدر دست دیگری باشد،دست مردی که دوستش دارم..
@asheghanehaye_fatima
#سمیرا_خاشی
@asheghanehaye_fatima
باز کن دکمه های کودن را
ازتنم دربیاور این زن را
خسته ام..،این خیال بیهوده
می برد تکه هایی ازمن را
دستهای مرا نمی رقصی
که تصورکنم پریدن را
توی آغوش قصه محوم کن
مثل آتش که جسم آهن را
بعد از این بیت خسته می آیی
توی خوابی که برده حتمن را ..
باز با دست گریه می بندم
چشم های سیاه روشن را
#سمیرا_خاشی
باز کن دکمه های کودن را
ازتنم دربیاور این زن را
خسته ام..،این خیال بیهوده
می برد تکه هایی ازمن را
دستهای مرا نمی رقصی
که تصورکنم پریدن را
توی آغوش قصه محوم کن
مثل آتش که جسم آهن را
بعد از این بیت خسته می آیی
توی خوابی که برده حتمن را ..
باز با دست گریه می بندم
چشم های سیاه روشن را
#سمیرا_خاشی
@asheghanehaye_fatima
می وزدتوی خنده هایم-غم -هرزه گردی که دوستش دارم
می کشاندبه خواب،شورم را، شب نوردی که دوستش دارم
می خزد توی سینه ام آرام ،گاه وبی گاه ،مثل یک افعی
بین این زخمهای بیهوده،آه سردی که دوستش دارم
این غزل با تمام اندوهش..باحضوری صمیمی،اما تلخ
باز پیچیده روی احساسم ،مثل دردی که دوستش دارم
آسمان مثل تکه ی بغضی ..درگلوی ستاره ها مانده..
روی بختم سیاه می بارد،لاجوردی که دوستش دارم
می تپد پا به پای هر اندوه ،این غریق همیشگی در من -قلب مجروح و خسته ،سردرگم-هم نبردی که دوستش دارم
حاصل یک خیال شیرین است ،این سکوت سپیدلب بسته
روی پیشانی کبود دل ،داغ زردی که دوستش دارم
شعرمن ذره ذره می میرد،سخت ناباورانه، وقتی که-
بازدر دست دیگری باشد،دست مردی که دوستش دارم..
#سمیرا_خاشی
می وزدتوی خنده هایم-غم -هرزه گردی که دوستش دارم
می کشاندبه خواب،شورم را، شب نوردی که دوستش دارم
می خزد توی سینه ام آرام ،گاه وبی گاه ،مثل یک افعی
بین این زخمهای بیهوده،آه سردی که دوستش دارم
این غزل با تمام اندوهش..باحضوری صمیمی،اما تلخ
باز پیچیده روی احساسم ،مثل دردی که دوستش دارم
آسمان مثل تکه ی بغضی ..درگلوی ستاره ها مانده..
روی بختم سیاه می بارد،لاجوردی که دوستش دارم
می تپد پا به پای هر اندوه ،این غریق همیشگی در من -قلب مجروح و خسته ،سردرگم-هم نبردی که دوستش دارم
حاصل یک خیال شیرین است ،این سکوت سپیدلب بسته
روی پیشانی کبود دل ،داغ زردی که دوستش دارم
شعرمن ذره ذره می میرد،سخت ناباورانه، وقتی که-
بازدر دست دیگری باشد،دست مردی که دوستش دارم..
#سمیرا_خاشی