عاشقانه های فاطیما
781 subscribers
21K photos
6.4K videos
276 files
2.93K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima

.
چشم های منی
دیده ای که می خواهمت
و هر بار پیراهنت
کار دستم می دهد بپرم

می خوانم ات به بلندی
که دست دراز کنی    از شانه ام
درد بتکانی
و چون سطر مقابل
به دهان تو عادت دارد
حرف بزن
صدایت را ببوسم


_مه همه جا رو گرفته بود
انگار درخت ها سیگار‌کشیده باشن
موهام تو مه سفید شده بودن

فرار می‌کنم
دست از تو بکشم
اما به تو باز خواهد گشت دهانم
و این پیری مه رس ‌را فوت می‌کند از سرت

چشم ‌های منی
و درست آن قدری
که مه گرفته در تاریکی موهایت
چند واژه کشته ام ‌نمی دانم
حرف بزن
صدایت را ببوسم
چه دیده ای
که می خواهمت؟

#سحر_یحیی_پور
@asheghanehaye_fatima

.
چشم های منی
دیده ای که می خواهمت
و هر بار پیراهنت
کار دستم می دهد بپرم

می خوانم ات به بلندی
که دست دراز کنی    از شانه ام
درد بتکانی
و چون سطر مقابل
به دهان تو عادت دارد
حرف بزن
صدایت را ببوسم


_مه همه جا رو گرفته بود
انگار درخت ها سیگار‌کشیده باشن
موهام تو مه سفید شده بودن

فرار می‌کنم
دست از تو بکشم
اما به تو باز خواهد گشت دهانم
و این پیری مه رس ‌را فوت می‌کند از سرت

چشم ‌های منی
و درست آن قدری
که مه گرفته در تاریکی موهایت
چند واژه کشته ام ‌نمی دانم
حرف بزن
صدایت را ببوسم
چه دیده ای
که می خواهمت؟



#سحر_یحیی_پور
@asheghanehaye_fatima



.
چشم های منی
دیده ای که می خواهمت
و هر بار پیراهنت
کار دستم می دهد بپرم

می خوانم ات به بلندی
که دست دراز کنی    از شانه ام
درد بتکانی
و چون سطر مقابل
به دهان تو عادت دارد
حرف بزن
صدایت را ببوسم


_مه همه جا رو گرفته بود
انگار درخت ها سیگار‌کشیده باشن
موهام تو مه سفید شده بودن

فرار می‌کنم
دست از تو بکشم
اما به تو باز خواهد گشت دهانم
و این پیری مه رس ‌را فوت می‌کند از سرت

چشم ‌های منی
و درست آن قدری
که مه گرفته در تاریکی موهایت
چند واژه کشته ام ‌نمی دانم
حرف بزن
صدایت را ببوسم
چه دیده ای
که می خواهمت؟




#سحر_یحیی_پور
@asheghanehaye_fatima



اما همیشه چشم های من
با صورت دیگری نشسته در آینه
انگار گلایه ی آن ها که فراموش شان کردم
و ترس گلویم را قورت می دهد
انگار چشم آن ها
در چهره ی طبیعی خود می خندد
تو زبان آینده ای داری
و چشم های تو ناگهانِ زیبایی ست که می گوید
"فردا روز دیگری ست"
اما اگر زمان بر پوست کشیده
 بر استخوانم
درد را دوباره برقصاند
چه طور به روی خودم بیایم؟
به دلی که ساکن آنی
می دانی ... بر ترس های تاریکی ات
هر ترانه ام ‌که بخوانی
و قلب تو راه های مخفی دارد
به دهلیزهای چپم
من رنج های تنیده ای دارم
و اگر راهی دارم به یافتنت
آغوشم کن
که استناد جهان به نیستی
همین لحظه است که دست می جنبانی و لب
این گوشه اگر حبس تو باشم
آزادی نیست؟

#سحر_یحیی_پور‌
.
چشم های منی
دیده ای که می خواهمت
و هر بار پیراهنت
کار دستم می دهد بپرم

می خوانم ات به بلندی
که دست دراز کنی    از شانه ام
درد بتکانی
و چون سطر مقابل
به دهان تو عادت دارد
حرف بزن
صدایت را ببوسم


_مه همه جا رو گرفته بود
انگار درخت ها سیگار‌کشیده باشن
موهام تو مه سفید شده بودن

فرار می‌کنم
دست از تو بکشم
اما به تو باز خواهد گشت دهانم
و این پیری مه رس ‌را فوت می‌کند از سرت

چشم ‌های منی
و درست آن قدری
که مه گرفته در تاریکی موهایت
چند واژه کشته ام ‌نمی دانم
حرف بزن
صدایت را ببوسم
چه دیده ای
که می خواهمت؟

#سحر_یحیی_پور
@asheghanehaye_fatima



اما همیشه چشم های من
با صورت دیگری نشسته در آینه
انگار گلایه ی آن ها که فراموش شان کردم
و ترس گلویم را قورت می دهد
انگار چشم آن ها
در چهره ی طبیعی خود می خندد
تو زبان آینده ای داری
و چشم های تو ناگهانِ زیبایی ست که می گوید
"فردا روز دیگری ست"
اما اگر زمان بر پوست کشیده
 بر استخوانم
درد را دوباره برقصاند
چه طور به روی خودم بیایم؟
به دلی که ساکن آنی
می دانی ... بر ترس های تاریکی ات
هر ترانه ام ‌که بخوانی
و قلب تو راه های مخفی دارد
به دهلیزهای چپم
من رنج های تنیده ای دارم
و اگر راهی دارم به یافتنت
آغوشم کن
که استناد جهان به نیستی
همین لحظه است که دست می جنبانی و لب
این گوشه اگر حبس تو باشم
آزادی نیست؟

#سحر_یحیی_پور