@asheghanehaye_fatima
نیم رخی که تنهایی ام را می بوسد/لب ندارد
کِرمی که زندگی ام را می تند / سبز نیست
و هیچ درختی را/ در خوابهایش به آغوش نکشیده ست
من اما توی خوابهایت بودم
چرخ و فلکی که شهر را در من می چرخاند
مگافن های هر روزه را در من می خورد
و زن ها را در هم پیچیده بود
کابوس نبود
من از لبهایشان سرخ ترین را برداشتم
روی آینه شعری نوشتم
که ته ِ جیب های خدا کز کنند کلمات
ته ِ جیب های خدا ، همیشه ته ِجیب های خدا ست
که سوراخ نمی شود / و نمی افتد
لب هایم از لب /لبهایم از تو
از زن ها
که در خوابهایت بنفش می پوشند
بنفش می رقصند
در همه ی تن های تو
بنفش
بوسه ی خدا بود
روی بازوی چپم
#زبیده_حسینی
نیم رخی که تنهایی ام را می بوسد/لب ندارد
کِرمی که زندگی ام را می تند / سبز نیست
و هیچ درختی را/ در خوابهایش به آغوش نکشیده ست
من اما توی خوابهایت بودم
چرخ و فلکی که شهر را در من می چرخاند
مگافن های هر روزه را در من می خورد
و زن ها را در هم پیچیده بود
کابوس نبود
من از لبهایشان سرخ ترین را برداشتم
روی آینه شعری نوشتم
که ته ِ جیب های خدا کز کنند کلمات
ته ِ جیب های خدا ، همیشه ته ِجیب های خدا ست
که سوراخ نمی شود / و نمی افتد
لب هایم از لب /لبهایم از تو
از زن ها
که در خوابهایت بنفش می پوشند
بنفش می رقصند
در همه ی تن های تو
بنفش
بوسه ی خدا بود
روی بازوی چپم
#زبیده_حسینی
@asheghanehaye_fatima
روزها با رنگ های مختلفی می آیند.
هر رنگ برای یک روز، و یک روز برای چندین رنگ
و حادثه هایی که در ریزش روزهایند
رفتن تو رنگی نداشت.
سرگردان یافتن رنگی هستم که به چشم های نیمه بازت، به چهره ی عریان خوابی که انتهاست، بیاید
به توقف بی قراری می رسم به رنگ خاک.
#زبیده_حسینی
روزها با رنگ های مختلفی می آیند.
هر رنگ برای یک روز، و یک روز برای چندین رنگ
و حادثه هایی که در ریزش روزهایند
رفتن تو رنگی نداشت.
سرگردان یافتن رنگی هستم که به چشم های نیمه بازت، به چهره ی عریان خوابی که انتهاست، بیاید
به توقف بی قراری می رسم به رنگ خاک.
#زبیده_حسینی