@asheghanehaye_fatima
بعدها... دو سه ده سال بعد، مردی چغر، تکیده، عبوس و تندخو به انگشتان سپید پریزاده ای می اندیشید که دیگر نظیرشان را هرگز ندیده بود، انگشتانی چنان غریب و خوش تراش با تناسب شگفت آور اجزاء دست و لطافتی که هرگز لمس نشد، هرگز لمس نشد،
و آن مرد عبوس در روزگار پختگی اش سالیانی میان آثار هنری نقش شده در کتاب ها و در موزه ها دنبال نشان یا نمونه ای از آن دست ها گشت که گم شده بود، که در عمق تاریک گرانجاترین تالار عالم، آن دست ها از پیراسته ترین پیکر دوشیزگی زنی جدا شده و گم شده بود.
#محمود_دولت_آبادی
#روزگار_سپری_شده_ی_مردم_سالخورده
بعدها... دو سه ده سال بعد، مردی چغر، تکیده، عبوس و تندخو به انگشتان سپید پریزاده ای می اندیشید که دیگر نظیرشان را هرگز ندیده بود، انگشتانی چنان غریب و خوش تراش با تناسب شگفت آور اجزاء دست و لطافتی که هرگز لمس نشد، هرگز لمس نشد،
و آن مرد عبوس در روزگار پختگی اش سالیانی میان آثار هنری نقش شده در کتاب ها و در موزه ها دنبال نشان یا نمونه ای از آن دست ها گشت که گم شده بود، که در عمق تاریک گرانجاترین تالار عالم، آن دست ها از پیراسته ترین پیکر دوشیزگی زنی جدا شده و گم شده بود.
#محمود_دولت_آبادی
#روزگار_سپری_شده_ی_مردم_سالخورده