عاشقانه های فاطیما
781 subscribers
21K photos
6.4K videos
276 files
2.93K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@Asheghanehaye_fatima



چیزی را جستجو کردن
همیشه یافتن چیز دیگری است.

پس برای یافتن چیزی
باید به جستجوی آنچه نیست، بروی.

پرنده ای را جستجو کردن، گل سرخی را یافتن،
عشق را جستجو کردن، تبعید را یافتن،
هیچ را جستجو کردن، انسان را شناختن،
به عقب رفتن برای پیشروی کردن.

رازِ راه نه در فرعی‌هایش،
نه آغازِ مشکوک
و پایانِ تردیدآمیزش،
که در طنز گزنده‌ی
دو طرفه‌هایش است.

همیشه می‌رسی
ولی به جایی دیگر
همه چیز می گذرد
اما در دیگر سو...



« #روبرتو_خواروز »
ترجمه: مودب میرعلایی
■«خوابْ عشقی گمشده است»

بیدار شدم با قطعه‌ای رؤیا در کف،
و ندانستم با آن چه کنم.
پس به دنبال قطعه‌ای بیداری گشتم
تا آن را لباسِ قطعه‌رؤیا کنم،
اما قطعه‌رؤیا دیگر آن‌جا نبود.
حال قطعه‌ای بیداری در کف دارم
و نمی‌دانم با آن چه کنم.
مگر آن‌که دستانی دیگر بیابم
که بتوانند با آن به درونِ رؤیا درآیند.

من پرنده‌یی دارم سياه‌رنگ
تا در شب پرواز کند.
و برای پروازِ در روز
پرنده‌یی دارم خالی.
 
اما پی بردم
که اين دو توافق کرده‌اند
که باهم در يک لانه‌ آشيان کنند،
در يک تنهايی،
 
اين است که گاهی،
لانه‌شان را از آن‌ها می‌گيرم،
تا ببينم چه می‌کنند
هنگامی که بازگشت ندارند.
 
بدين‌سان دريافتم
طرحی باورنکردنی را:
پروازِ بی‌قيدوشرط
در گشوده‌گیِ مطلق.

■●شاعر: #روبرتو_خواروز | آرژانتین |

■●برگردان: #بهروز_صفدری

@asheghanehaye_fatima
هر حرف تردیدی است،
هر سکوت تردیدی دیگر.
بااین‌همه
پیوند‌شان به ما مجال می‌دهد
تا نفس بکشیم

هر خواب یک فرورفتگی است،
هر بیداری فرورفتگی‌یی دیگر.
بااین‌همه
پبوندشان به ما مجال می‌دهد
تا برخیزیم.

هر زندگی یک ناپدیدشدن است،
هر مرگ ناپدیدشدنی دیگر.
بااین‌همه
پیوندشان به ما مجال می‌دهد
تا یک نشانه باشیم.


• #روبرتو_خواروز
• برگردان: بهروز صفدری



@asheghanehaye_fatima
■خواب، عشقی گم‌شده است

بیدار شدم با قطعه‌یی رؤیا در کف،
و ندانستم با آن چه کنم.
پس به دنبال قطعه‌یی بیداری گشتم
تا آن را لباسِ قطعه‌رؤیا کنم،
اما قطعه‌رؤیا دیگر آن‌جا نبود.
حال قطعه‌یی بیداری در کف دارم
و نمی‌دانم با آن چه کنم.
مگر آن‌که دستانی دیگر بیابم
که بتوانند با آن به درونِ رؤیا درآیند.

من پرنده‌یی دارم سياه‌رنگ
تا در شب پرواز کند.
و برای پروازِ در روز
پرنده‌یی دارم خالی.
 
اما پی بردم
که اين دو توافق کرده‌اند
که باهم در يک لانه‌ آشيان کنند،
در يک تنهايی،
 
اين است که گاهی،
لانه‌شان را از آن‌ها می‌گيرم،
تا ببينم چه می‌کنند
هنگامی که بازگشت ندارند.
 
بدين‌سان دريافتم
طرحی باورنکردنی را:
پروازِ بی‌قيدوشرط
در گشوده‌گیِ مطلق.

#روبرتو_خواروز

@asheghanehaye_fatima
چیزی را جستجو کردن
همیشه یافتن چیزِ دیگری است
پس برای یافتنِ چیزی
باید به جست‌وجوی آن‌چه نیست، بروی.
پرنده‌یی را جست‌وجو کردن، گلِ سرخی را یافتن،
عشق را جست‌وجو کردن، تبعید را یافتن،
هیچ را جست‌وجو کردن، انسان را شناختن،
به عقب رفتن برای پیش‌روی کردن.
رازِ راه نه در فرعی‌هایش،
نه آغازِ مشکوک
و پایانِ تردیدآمیزش،
که در طنز گزنده‌ی
دو طرفه‌هایش است.
همیشه می‌رسی
ولی به جایی دیگر
همه چیز می‌گذرد
اما در دیگر سو.

■شاعر: #روبرتو_خواروز


@asheghanehaye_fatima