نمی خواهم دگر #مرهم_ز_دستی
نوازش بر تنم در حال مستی

شدم چون "تیغ"می برم #نفس را
اگر آید به سویم دست ،پستی


#رهااحمدی

@asheghanehaye_fatima

آیا شده بی تاب نگاهی بشوی
از عطر تنش غرق گناهی بشوی

چون شمع بسوزی به شب تار خودت
یا منتظر پشت و پناهی بشوی؟؟!!


#رهااحمدی

@asheghanehaye_fatima

@asheghanehaye_fatima


می روی اما دلم پیش دلت جا مانده است
بی قراری می کند قلبی که رسوا مانده است

در زمستانی ترین فصلم تنم یخ بسته است
باز آغوشم چه بی رحمانه تنها مانده است

قایقم جسمم هزاران تکه از طوفان عشق
نعش بی جانم ببین در قعر دریا مانده است

قهوه،فالی تلخ،مستی،این غزل،جامی شراب
از برایم یادگاریت همینها مانده است

بی قراریهای دل ،شب پرسها در بی کسی
گریه هایی بی صدا کابوس شبها مانده است

باد وحشی برده گیسویت ز دستم ای دریغ
عطر گیسویت ولی در شام یلدا مانده است

خسته ام مانند مردی بی نفس در زندگی
با توهم در خیالش محو فردا مانده است

ماه من بی تو نمی خواهم دگر این زندگی
داغ بوسیدن ز لبهایت به رویا مانده است

#رهااحمدی

صندلی های کافه خالی شد
قهوه ام را چه سرد می نوشم

باز با یاد خاطراتت من
بر تنم رخت درد می پوشم


#رهااحمدی

@asheghanehaye_fatima

#مهربونمــــــ
صدایت میزنم؛
با جانمی از غم رهایم کن

که در زنگ صدای تو
نهفته راز پروازم

#رهااحمدی


@asheghanehaye_fatima