@asheghanehaye_fatima
شاعر شدم شاید که با شعرم
بردارم از دوشت جهانت را
باید که دادت را صدا باشم
وقتی که میبندد دهانت را
شاعر شدم تا اشکهایت را
بر من ببارانی که بنویسم
باران شدم چون سیل باریدم
تا گم شوی در بالش خیسم
زخمت درون شعر من گل داد
آیینه ی رنج تو بودم من
قرآن من تفسیر چشمت بود
انجیل من از زخم تو گفتن
پیغمبر درد تو هستم من
زیر فشار لعن و نفرینم
یعقوبم و جز دردهای تو
کورم، نمیدانم،نمیبینم
شکل تمام خودکشی هایم
یک اتفاق تلخ و دلگیری
زنده به گور جهل این قومی
داری که با این درد می میری
تاریخ دردت کمتر از من نیست
ما وارث تاریخ پر دردیم
افسانه های رنج دوران را
ما مو به مویش زندگی کردیم
من شاعرم،هستم که باشم من
من شاعرم،هستم که باشی تو
باید که بنویسم که تا روزی
در انزوا ازهم نپاشی تو
شاعر سراپایش پر از زخم ست
آتشفشانی در گلو دارد
دنیا هلاهل میشود،وقتی
دست از سرودن هاش بردارد
من شاعرم تا از تو بنویسم
من "#اشتراک درد انسانم"
"#دشواری تلخ وظیفه"، تا
پایان سبز این زمستانم
احمدشاملو
#محمدرضا_واقف 3 امرداد 96
شاعر شدم شاید که با شعرم
بردارم از دوشت جهانت را
باید که دادت را صدا باشم
وقتی که میبندد دهانت را
شاعر شدم تا اشکهایت را
بر من ببارانی که بنویسم
باران شدم چون سیل باریدم
تا گم شوی در بالش خیسم
زخمت درون شعر من گل داد
آیینه ی رنج تو بودم من
قرآن من تفسیر چشمت بود
انجیل من از زخم تو گفتن
پیغمبر درد تو هستم من
زیر فشار لعن و نفرینم
یعقوبم و جز دردهای تو
کورم، نمیدانم،نمیبینم
شکل تمام خودکشی هایم
یک اتفاق تلخ و دلگیری
زنده به گور جهل این قومی
داری که با این درد می میری
تاریخ دردت کمتر از من نیست
ما وارث تاریخ پر دردیم
افسانه های رنج دوران را
ما مو به مویش زندگی کردیم
من شاعرم،هستم که باشم من
من شاعرم،هستم که باشی تو
باید که بنویسم که تا روزی
در انزوا ازهم نپاشی تو
شاعر سراپایش پر از زخم ست
آتشفشانی در گلو دارد
دنیا هلاهل میشود،وقتی
دست از سرودن هاش بردارد
من شاعرم تا از تو بنویسم
من "#اشتراک درد انسانم"
"#دشواری تلخ وظیفه"، تا
پایان سبز این زمستانم
احمدشاملو
#محمدرضا_واقف 3 امرداد 96