عاشقانه های فاطیما
812 subscribers
21.2K photos
6.49K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima

بغلم کن که جهان،کوچک وغمگین نشود
بغلم کن که خدا دورتر از این نشود

مرگ را آخرِ هرقافیه تمرین نکنم
مردم شهر تو را بعدِ تو نفرین نکنم..

#حامد_ابراهیم‌پور
@asheghanehaye_fatima

در سینه ات یک دردِ ناآرام می پیچد
مثل صدای تیر، در ساعاتِ خاموشی

در خاطراتت مثل بادی سرد می لرزی
تنهایی ات را مثل شیری گرم می نوشی

#حامد_ابراهیم‌پور
@asheghanehaye_fatima

جهان با ترس هایش زیر چشمان درشتت بود
صدایم کردی و چاقوی تیزی توی مشتت بود

مرا در اشک هایت مثل ماهی تلخ، حل کردی
مرا چاقو زدی و لحظه ی آخربغل کردی

صدایت کردم و زنگ صدایت در صدایم بود
تو را بوسیدم و خون تو روی دستهایم بود

#حامد_ابراهیم‌پور
شعر من مزه ی خاکستر و الکل می داد
شعر، من را وسط زندگی ات هل می داد

شعر من بین تن زخمی مان پل می شد
بیت اول گره روسری ات شل می شد

بیت تا بیت فقط فاصله کم می کردی
شعر می خواندم و محکم بغلم می کردی...

@asheghanehaye_fatima

#حامد_ابراهیم‌پور
@asheghanehaye_fatima


گوشه ی اتاق خود نشسته ام...
آسمان به شیشه برف می زند

از سر نیاز ،دوست می شوم...
با پرنده ای که حرف می زند !

#حامد_ابراهیم‌پور
@asheghanehaye_fatima
.






هوا بد است... به یک بادبان ببند خودت را
که رودخانه‌ی وحشی به انتظار نشسته
به عشق گوش نده... زخم می‌کند بدنت را
پرنده‌ای‌ست که بر سیمِ خاردار نشسته
به جز سقوط... به جز حسرتِ شکست نخوردن
هنوز خاطره‌ی دیگری به یاد ندارم
به من نشان بده ای مرگ، شکلِ واقعی‌ات را
به این جماعتِ صدچهره اعتماد ندارم!
برای فاصله‌هایی که نیست، شعر بگویم؟
شبیه پنجره‌هایی که نیست، بسته بمانم؟
هزار خاطره قی می‌شوند روی خیابان
نجیب خانه‌ی آتش گرفته‌ای‌ست دهانم!
هزار خاطره‌ی مرده را شمردم و سخت است
دوباره زنده کنم زخم‌های تنم را
درخت باشم و از سایه‌ی بهار بترسم
پرنده باشم و پنهان کنم پرندگی‌ام را...








#حامد_ابراهیم‌پور
دست‌های تو چوبِ دارِ من است
نیست در گیر و دارِ هیچ کسی
گرچه زخمم زدی؛ دعا کردم
نشوی سوگوارِ هیچ کسی

چیزی از من به جا نخواهد ماند
نامه‌ای... عکسِ تازه‌ای... شعری...
گوشه‌ی خاطرات خاکم کن
نیستم یادِگارِ هیچ کسی...

«عشق» تاوانِ دردناکی داشت
مار و زنبور دوره‌ام کردند!
پس ازین دستْ کج نخواهم کرد
سمت باغِ انارِ هیچ کسی!

بسترم گرم‌تر نخواهد شد
مثل سیاره‌ای که یخ زده است
دور زیبایی‌ات نمی‌گردم
نیستم در مدارِ هیچ کسی!

دشمن و دوست؛ میهمانِ منند
کمرم بزمگاهِ چاقوهاست
هرکه لبخند زد؛ پذیرفتم!
نشدم شرمسارِ هیچ‌ کسی!

سرخ‌روییم از جوانی نیست
برگ و بارم اگرچه زرد شدند
غمِ پاییز را نخواهم داد
به شکوهِ بهارِ هیچ کسی...

گرچه مغضوبِ آسمان شده‌ام
خوردم! اما مرا فریب نداد
سیب سرخِ تو یا چه می‌دانم...
میوه‌ی آبدارِ هیچ‌ کسی!

دلِ من! این قَدَر عجیب نباش!
تازگی بی‌قرارتر شده‌ای!
بعد ازین جانِ من حساب نکن
روی قول و قرارِ هیچ کسی!

.
.
.
#حامد_ابراهیم‌پور

@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خطر کردیم...آری! لذتِ ماهی‌شدن این است
که فتحِ موج‌ها بی‌مرغِ ماهیخوار بی‌معنی‌ ست!

سخن گفتیم در هرخانه؛ در هرگوشه؛ هرپستو!
ولی حلاج بودن بی طنابِ دار بی‌معنی ست

کنارم باش...پیش از سوختن با بوسه دودم کن
جهانِ شاعران بی‌بوسه و سیگار بی‌معنی ست

#حامد_ابراهیم‌پور
@asheghanehaye_fatima
پریشان‌حالی‌ام
پشت نقابی کهنه پنهان است
تصور کرده بودم
شعر درمان است، اما نیست!
میان چهره‌ها و رنگ‌ها
بی‌هم‌صدا ماندم
کجایی عشق؟
دیگر چهره‌ی آبیت پیدا نیست...

#حامد_ابراهیم‌پور

@asheghanehaye_fatima
«-سلام... حرف بزن خانم!
دوباره حرف بزن با من
گذشته بیست خزان بر ما
تو خوب مانده‌ای اما من...

به فکر معجزه‌ای بودم
میان حسرت و دلسردی
تو را صدا بزنم، شاید
دلت بگیرد و برگردی...

تنم خلاصه‌ای از غم بود
اگرچه ظاهر عادی داشت
لبم برای نخندیدن
دلیل‌های زیادی داشت...

غمت، روایت اندوهی
که در سپیدی مویم بود
شبیه غدّه‌ٔ بدخیمی
همیشه توی گلویم بود...»

کلاه از سر خود بردار
ردیف کن کلماتت را
کنار آینه تمرین کن
گره بزن کرواتت را

نگاه کن به خودت صد بار:
عصا و پیرهنت بد نیست
اتوی پالتویت خوب است
نشسته روی تنت، بد نیست!

بدون ترس، بزن بیرون
شتاب کن که غروب آمد
هزار مرتبه از حافظ
سوال کردی و خوب آمد!

مقدّر است که پایانی
به رنج مستمرت باشد
به این امید بزن بیرون
که عشق منتظرت باشد...

...دوباره پک بزن آهسته
به آخرین نخ سیگارت
سه ساعت است که تنهایی
کسی نیامده دیدارت...

سه ساعت است که در سرما
تو و امیدِ تو پابندند
سه ساعت است که در این پارک
کلاغ‌ها به تو می‌خندند...

سه ساعت است که تنهایی
کسی نیامده نزدیکت
به عشق فکر نکن، برگرد
به سمت خانه‌ٔ تاریکت...

سه بار قفل بزن بر در
بشوی صورت ماتت را
کنار آینه تمرین کن
گره بزن کرواتت را...

صدای تیر تو می‌پیچد
میان خانه‌ی خاموشت
و مرگ، یک زن دیوانه‌ست
که گریه کرده در آغوشت....



#حامد_ابراهیم‌پور


@asheghanehaye_fatima