قطاری که تو را برد
چه چیزی را با خود برمیگرداند؟
تعادل دنیا گاهی به مویی بند است
لوکوموتیوران تو
کاش این را میدانست
#حافظ_موسوی
@asheghanehaye_fatima
چه چیزی را با خود برمیگرداند؟
تعادل دنیا گاهی به مویی بند است
لوکوموتیوران تو
کاش این را میدانست
#حافظ_موسوی
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
دلم را به باد داده ام
دهانم را در سپیده دمی بی هنگام
جا گذاشته ام
رهایم نمی کنند
این صداها
که از گودال استخوان های جوان شما بر می خیزد
پرنده ها می آیند و می روند ،
و من با حسرت به آسمان نگاه می کنم
ما با یقینی ساده به دنیا آمدیم
و اسب هامان را
در خیال یقینی راندیم
دلم را از باد پس بگیرید
دهانم را به من بدهید
تا شعر نام های شما را
تمام کنم .
#حافظ_موسوی
دلم را به باد داده ام
دهانم را در سپیده دمی بی هنگام
جا گذاشته ام
رهایم نمی کنند
این صداها
که از گودال استخوان های جوان شما بر می خیزد
پرنده ها می آیند و می روند ،
و من با حسرت به آسمان نگاه می کنم
ما با یقینی ساده به دنیا آمدیم
و اسب هامان را
در خیال یقینی راندیم
دلم را از باد پس بگیرید
دهانم را به من بدهید
تا شعر نام های شما را
تمام کنم .
#حافظ_موسوی
@asheghanehaye_fatima
اندازه ی همين يکی دو سطر
فرصت داريم
از تيررس نگاه اين فرشته ها که دور شويم
بهشت که نه
نيمکتی را به تو نشان خواهم داد
که مثل يک گناهِ تازه
وسوسه انگيز است
#حافظ_موسوی
اندازه ی همين يکی دو سطر
فرصت داريم
از تيررس نگاه اين فرشته ها که دور شويم
بهشت که نه
نيمکتی را به تو نشان خواهم داد
که مثل يک گناهِ تازه
وسوسه انگيز است
#حافظ_موسوی
پروانه
رنگ بالهایش را از یاد برده است
پرنده
آوازش را به یاد نمیآورد
دعا کنید
سطرهای عاشقانه
از یادمان نرود
#حافظ_موسوی
@asheghanehaye_fatima
رنگ بالهایش را از یاد برده است
پرنده
آوازش را به یاد نمیآورد
دعا کنید
سطرهای عاشقانه
از یادمان نرود
#حافظ_موسوی
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
میدانم نمیدانی
چقدر دوستت دارم
و چقدر این دوست داشتن همه چیزم را
در دست گرفته است
میدانم نمیدانی
چقدر بیآنکه بدانی میتوانم دوستت داشته باشم
بیآنکه نگاهت کنم
صدایت کنم
بیآنکه حتی زنده باشم
میدانم نمیدانی
تا بحال چقدر دوست داشتنت
مرا به کشتن داده است
#حافظ_موسوی
میدانم نمیدانی
چقدر دوستت دارم
و چقدر این دوست داشتن همه چیزم را
در دست گرفته است
میدانم نمیدانی
چقدر بیآنکه بدانی میتوانم دوستت داشته باشم
بیآنکه نگاهت کنم
صدایت کنم
بیآنکه حتی زنده باشم
میدانم نمیدانی
تا بحال چقدر دوست داشتنت
مرا به کشتن داده است
#حافظ_موسوی
@asheghanehaye_fatima
سیبی که در نگاه تو می چرخد.
آدم را وسوسه می کند
بیا از این جهنم فرار کنیم
اندازه ی همین یکی دو سطر فاصله داریم
از تیر رس نگاه این فرشته ها که دور شویم
بهشت که نه
نیمکتی را نشان تو خواهم داد
که مثل یک گناه تازه
وسوسه انگیز است
باید شتاب کنیم
اما تو... باید مواظب موهایت هم باشی
شاخه های این درخت های کنار خیابان
گیره از موی دختران می ربایند
باد هم که نباشد
برای پریشانی این شهر
هزار بهانه پیدا می شود
حیف است سیب را نچیده بمیریم.
#حافظ_موسوی
سیبی که در نگاه تو می چرخد.
آدم را وسوسه می کند
بیا از این جهنم فرار کنیم
اندازه ی همین یکی دو سطر فاصله داریم
از تیر رس نگاه این فرشته ها که دور شویم
بهشت که نه
نیمکتی را نشان تو خواهم داد
که مثل یک گناه تازه
وسوسه انگیز است
باید شتاب کنیم
اما تو... باید مواظب موهایت هم باشی
شاخه های این درخت های کنار خیابان
گیره از موی دختران می ربایند
باد هم که نباشد
برای پریشانی این شهر
هزار بهانه پیدا می شود
حیف است سیب را نچیده بمیریم.
#حافظ_موسوی
@asheghanehaye_fatima
از ستاره ها دورتر نمی روم
تو همین جا منتظر باش
به گنجشک ها گفته ام
هوای دلتنگی ات را داشته باشند
تا من برگردم
جایی میان همین ستاره ها
چمشه ای ست
پوشیده از علف های نقره ای
مگر تو نمی خواستی زیر نور ماه بنشینی
و درخت ها و گربه ها و شیروانی های نقره ای را
- تماشا کنی؟
ماه،
از آب همین چشمه نوشیده است
که این همه مهتابی ست
کنار پنجره منتظرم باش!
" #حافظ_موسوی"
از ستاره ها دورتر نمی روم
تو همین جا منتظر باش
به گنجشک ها گفته ام
هوای دلتنگی ات را داشته باشند
تا من برگردم
جایی میان همین ستاره ها
چمشه ای ست
پوشیده از علف های نقره ای
مگر تو نمی خواستی زیر نور ماه بنشینی
و درخت ها و گربه ها و شیروانی های نقره ای را
- تماشا کنی؟
ماه،
از آب همین چشمه نوشیده است
که این همه مهتابی ست
کنار پنجره منتظرم باش!
" #حافظ_موسوی"
@asheghanehaye_fatima
چطور بگويم؟!
ما با سيگارهايمان دود میشويم
و جهان را
از اين كه هست
تاريكتر میكنيم...
#حافظ_موسوی
چطور بگويم؟!
ما با سيگارهايمان دود میشويم
و جهان را
از اين كه هست
تاريكتر میكنيم...
#حافظ_موسوی
@asheghanehaye_fatima
معشوقهی منی تو
با انگشتهای کشیده
دستهای سفید
ببین چطور از بینی اسبها
پیشانی قطارها
و از گور کوچک تو
که ماری سیاه بر آن خفته است
بخار بر میخیزد
بیا به خانه برگردیم
بگذار اسبها آرام بگیرند
قطارها در ایستگاهها بایستند
و مار سیاه به لانهی خود برگردد
معشوقهی منی تو
و استخوانهای لاغر انگشتانت
در دستهای من است
#حافظ_موسوی
معشوقهی منی تو
با انگشتهای کشیده
دستهای سفید
ببین چطور از بینی اسبها
پیشانی قطارها
و از گور کوچک تو
که ماری سیاه بر آن خفته است
بخار بر میخیزد
بیا به خانه برگردیم
بگذار اسبها آرام بگیرند
قطارها در ایستگاهها بایستند
و مار سیاه به لانهی خود برگردد
معشوقهی منی تو
و استخوانهای لاغر انگشتانت
در دستهای من است
#حافظ_موسوی
Forwarded from پیوند نگار
در آشپزخانه مينشينيم
و چيزی پنهان مانده در گلو را
دود ميكنم
دهن كجي قندان بهانه است
و تيزي براق كارد هيچ ارتباطي با وسوسه سمج رگها نميتواند داشته باشد
چطور بگويم؟!
ما با سيگارهايمان دود میشويم
و جهان را از اين كه هست
تاريكتر میكنيم..
#حافظ_موسوی
@asheghanehaye_fatima
و چيزی پنهان مانده در گلو را
دود ميكنم
دهن كجي قندان بهانه است
و تيزي براق كارد هيچ ارتباطي با وسوسه سمج رگها نميتواند داشته باشد
چطور بگويم؟!
ما با سيگارهايمان دود میشويم
و جهان را از اين كه هست
تاريكتر میكنيم..
#حافظ_موسوی
@asheghanehaye_fatima
Telegram
attach📎
Forwarded from قطره محال اندیش
غمگین که میشوی
مه از تمام درههای جهان
سوی خانهی ما میآید
یک لحظه پشت پنجره میایستد
و بعد
آرام آرام
اتاق ، آشپزخانه ، میز
و ما ، همه
محاصره میشویم
در رطوبت ِ مه
و بعد
باران
قطره قطره
به پای تو میافتد
حالا تمام خانه انگار روی آب میرود
تا روز هفتم خلقت ...
باید پردهها را کنار بزنم
شاید فردا
روز آفتابی خوبی باشد
#حافظ_موسوی
عکس: #مهدی_رستمی
کانال: #قطره_محال_اندیش🔻
@gatreh_e_mohalandish
مه از تمام درههای جهان
سوی خانهی ما میآید
یک لحظه پشت پنجره میایستد
و بعد
آرام آرام
اتاق ، آشپزخانه ، میز
و ما ، همه
محاصره میشویم
در رطوبت ِ مه
و بعد
باران
قطره قطره
به پای تو میافتد
حالا تمام خانه انگار روی آب میرود
تا روز هفتم خلقت ...
باید پردهها را کنار بزنم
شاید فردا
روز آفتابی خوبی باشد
#حافظ_موسوی
عکس: #مهدی_رستمی
کانال: #قطره_محال_اندیش🔻
@gatreh_e_mohalandish
@asheghanehaye_fatima
آرزوهایت بلند بود
دستهای من کوتاه
تو نردبان خواسته بودی
من صندلی بودم
با این همه
فراموشم مکن
وقتی بر صندلی فرسودهات نشستهای
و به ماه فکر میکنی
#حافظ_موسوی
آرزوهایت بلند بود
دستهای من کوتاه
تو نردبان خواسته بودی
من صندلی بودم
با این همه
فراموشم مکن
وقتی بر صندلی فرسودهات نشستهای
و به ماه فکر میکنی
#حافظ_موسوی
@asheghanehaye_fatima
از پانزدهسالگی به قبل
عقلم نمیرسید
از پانزدهسالگی به بعد
درگیر کارهای مهمی بودم
حالا که رو به شصت سالگیام
جرات نمیکنم .
خدا کند جهنم نصیب ِ من نشود
بهشت را
به هر حال میشود تحمل کرد
با همسایههایی که هیچ کدام
خاطرهای از عشق ندارند .
#حافظ_موسوی
از پانزدهسالگی به قبل
عقلم نمیرسید
از پانزدهسالگی به بعد
درگیر کارهای مهمی بودم
حالا که رو به شصت سالگیام
جرات نمیکنم .
خدا کند جهنم نصیب ِ من نشود
بهشت را
به هر حال میشود تحمل کرد
با همسایههایی که هیچ کدام
خاطرهای از عشق ندارند .
#حافظ_موسوی
@asheghanehaye_fatima
غمگین که میشوی
مه از تمام درههای جهان
سوی خانهی ما میآید
یک لحظه پشت پنجره میایستد
و بعد
آرام آرام
اتاق ، آشپزخانه ، میز
و ما ، همه
محاصره میشویم
در رطوبت ِ مه
و بعد
باران
قطره قطره
به پای تو میافتد
حالا تمام خانه انگار روی آب میرود
تا روز هفتم خلقت ...
باید پردهها را کنار بزنم
شاید فردا
روز آفتابی خوبی باشد
#حافظ_موسوی
غمگین که میشوی
مه از تمام درههای جهان
سوی خانهی ما میآید
یک لحظه پشت پنجره میایستد
و بعد
آرام آرام
اتاق ، آشپزخانه ، میز
و ما ، همه
محاصره میشویم
در رطوبت ِ مه
و بعد
باران
قطره قطره
به پای تو میافتد
حالا تمام خانه انگار روی آب میرود
تا روز هفتم خلقت ...
باید پردهها را کنار بزنم
شاید فردا
روز آفتابی خوبی باشد
#حافظ_موسوی
@asheghanehaye_fatima
-در آشپزخانه مينشينيم
و چيزی پنهان مانده در گلو را
دود ميكنم
دهن كجي قندان بهانه است
و تيزي براق كارد هيچ ارتباطي با وسوسه سمج رگها نميتواند داشته باشد
چطور بگويم؟!
ما با سيگارهايمان دود میشويم
و جهان را از اين كه هست
تاريكتر میكنيم..
#حافظ_موسوی
-در آشپزخانه مينشينيم
و چيزی پنهان مانده در گلو را
دود ميكنم
دهن كجي قندان بهانه است
و تيزي براق كارد هيچ ارتباطي با وسوسه سمج رگها نميتواند داشته باشد
چطور بگويم؟!
ما با سيگارهايمان دود میشويم
و جهان را از اين كه هست
تاريكتر میكنيم..
#حافظ_موسوی
@asheghanehaye_fatima
معشوقهی منی تو
با انگشتهای کشیده
دستهای سفید
ببین چطور از بینی اسبها
پیشانی قطارها
و از گور کوچک تو
که ماری سیاه بر آن خفته است
بخار بر میخیزد
بیا به خانه برگردیم
بگذار اسبها آرام بگیرند
قطارها در ایستگاهها بایستند
و مار سیاه به لانهی خود برگردد
معشوقهی منی تو
و استخوانهای لاغر انگشتانت
در دستهای من است
#حافظ_موسوی
معشوقهی منی تو
با انگشتهای کشیده
دستهای سفید
ببین چطور از بینی اسبها
پیشانی قطارها
و از گور کوچک تو
که ماری سیاه بر آن خفته است
بخار بر میخیزد
بیا به خانه برگردیم
بگذار اسبها آرام بگیرند
قطارها در ایستگاهها بایستند
و مار سیاه به لانهی خود برگردد
معشوقهی منی تو
و استخوانهای لاغر انگشتانت
در دستهای من است
#حافظ_موسوی
@asheghanehaye_fatima
به رؤیای پرندهها راهمان نمیدهند ...
همین مختصر که تو
در من اوج می گیری
و من
که از کفِ دستانت
جرعه ی آب مینوشم
بس مان است ...
دنیا
از رنجِ ما چه عایدش می شود ؟!
نیمه شبی از همین شب های بی چراغ
دل هامان را بر شاخهای میآویزیم
تا باد
غم هایش را بِبَرَد
به رؤیای پرندهها کاری نداشته باش
فعلا
دنبالِ چند واژهی روشن باش
و جرعهای که از کفِ دستانت مینوشم
به دنیا هم ، لازم نیست چیزی بگوییم
او می تواند
روی مهربانی و بخششِ ما
حساب کند ...
#حافظ_موسوی
کتاب : سطر های پنهانی
به رؤیای پرندهها راهمان نمیدهند ...
همین مختصر که تو
در من اوج می گیری
و من
که از کفِ دستانت
جرعه ی آب مینوشم
بس مان است ...
دنیا
از رنجِ ما چه عایدش می شود ؟!
نیمه شبی از همین شب های بی چراغ
دل هامان را بر شاخهای میآویزیم
تا باد
غم هایش را بِبَرَد
به رؤیای پرندهها کاری نداشته باش
فعلا
دنبالِ چند واژهی روشن باش
و جرعهای که از کفِ دستانت مینوشم
به دنیا هم ، لازم نیست چیزی بگوییم
او می تواند
روی مهربانی و بخششِ ما
حساب کند ...
#حافظ_موسوی
کتاب : سطر های پنهانی
@asheghanehaye_fatima
برای من
کمی از دست هایت را بفرست
حالم بد است...
دیوار ها
تعادل شان را
از دست داده اند
همیشه فرصت افتادن هست
همیشه فرصت در خاک غلت زدن
همیشه فرصت در جوی پر لجن دراز شدن
همیشه فرصت مردن
همیشه فرصت کمی از دست های تو اما برای من
چقدر کم است
#حافظ_موسوی
برای من
کمی از دست هایت را بفرست
حالم بد است...
دیوار ها
تعادل شان را
از دست داده اند
همیشه فرصت افتادن هست
همیشه فرصت در خاک غلت زدن
همیشه فرصت در جوی پر لجن دراز شدن
همیشه فرصت مردن
همیشه فرصت کمی از دست های تو اما برای من
چقدر کم است
#حافظ_موسوی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برای من کمی از دستهایت را بفرست
حالم بد است
دیوارها
تعادلشان را
از دست دادهاند
همیشه فرصت افتادن هست
همیشه فرصت در خاک غلت زدن
همیشه فرصت در جوی پر لجن دراز شدن
همیشه فرصت مردن
همیشه فرصت کمی از دست های تو اما برای من
چقدر کم است
#حافظ_موسوی
@asheghanehaye_fatima
حالم بد است
دیوارها
تعادلشان را
از دست دادهاند
همیشه فرصت افتادن هست
همیشه فرصت در خاک غلت زدن
همیشه فرصت در جوی پر لجن دراز شدن
همیشه فرصت مردن
همیشه فرصت کمی از دست های تو اما برای من
چقدر کم است
#حافظ_موسوی
@asheghanehaye_fatima
اینجا
خاورمیانه است
ما با زبان تاریخ حرف می زنیم
خواب های تاریخی می بینیم
و بعد
با دشنه های تاریخی
سرهای همدیگر را می بُریم...
از شام تا حجاز
از حجاز تا بغداد
از بغداد تا قسطنطنیه
از قسطنطنیه تا اصفهان
از اصفهان تا بلخ
بر سرزمین های ما
مرده ها حکومت می کنند...
اینجا
خاورمیانه است
و این لکنته که از میان خون ما می گذرد
تاریخ است.
در پایتخت قصه های هزار و یک شب
دیکتاتوری را به دار کشیدند
سلطان سلیم
برای جفت و جور کردن کابوس امپراتوری
به هلال خصیب ۲ سفر کرد
شاه عباس
برای لندن پیام فرستاد
عبدالوهاب
روی نقشه ی صحرا خم گشت
تا رد پای ترک ها و مجوس ها را
به انگلیسی ها نشان بدهد...
اینجا
خاورمیانه است
سرزمین صلح های موقت
بین جنگ های پیاپی
سرزمین خلیفه ها ، امپراتوران ، شاهزادگان ، حرمسراها
و مردمی که نمی دانند
برای اعدام یک دیکتاتور
باید بخندند یا گریه کنند...
سرباز زرد موی ِ ناتو
درپاسگاه مرزی
چرت می زند
خشخاش ها
در بادهای وحشی ِ کوهستان
گرز
به سینه ی آسمان می کوبند
و اسب ها و قاطرها
زین و یراق شده
در اصطبل ها ایستاده اند
تا بارها را – به محض آماده شدن –
به ایستگاه لندکروزها برسانند...
#حافظ_موسوی
#اینجا_خاورمیانه_جنوب_شهر_کل_دنیا
@asheghanehaye_fatima
خاورمیانه است
ما با زبان تاریخ حرف می زنیم
خواب های تاریخی می بینیم
و بعد
با دشنه های تاریخی
سرهای همدیگر را می بُریم...
از شام تا حجاز
از حجاز تا بغداد
از بغداد تا قسطنطنیه
از قسطنطنیه تا اصفهان
از اصفهان تا بلخ
بر سرزمین های ما
مرده ها حکومت می کنند...
اینجا
خاورمیانه است
و این لکنته که از میان خون ما می گذرد
تاریخ است.
در پایتخت قصه های هزار و یک شب
دیکتاتوری را به دار کشیدند
سلطان سلیم
برای جفت و جور کردن کابوس امپراتوری
به هلال خصیب ۲ سفر کرد
شاه عباس
برای لندن پیام فرستاد
عبدالوهاب
روی نقشه ی صحرا خم گشت
تا رد پای ترک ها و مجوس ها را
به انگلیسی ها نشان بدهد...
اینجا
خاورمیانه است
سرزمین صلح های موقت
بین جنگ های پیاپی
سرزمین خلیفه ها ، امپراتوران ، شاهزادگان ، حرمسراها
و مردمی که نمی دانند
برای اعدام یک دیکتاتور
باید بخندند یا گریه کنند...
سرباز زرد موی ِ ناتو
درپاسگاه مرزی
چرت می زند
خشخاش ها
در بادهای وحشی ِ کوهستان
گرز
به سینه ی آسمان می کوبند
و اسب ها و قاطرها
زین و یراق شده
در اصطبل ها ایستاده اند
تا بارها را – به محض آماده شدن –
به ایستگاه لندکروزها برسانند...
#حافظ_موسوی
#اینجا_خاورمیانه_جنوب_شهر_کل_دنیا
@asheghanehaye_fatima