عاشقانه های فاطیما
820 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima


چقدر در حالاحالاهای نبودنت
امروزگار من
پر از فرداهایی ست
که هنوز نرسیده اند
و من همیشه
بوسه های تو را کال می چینم
چقدر ناتمام می میرم
و تو شبیه یک شاید
میان این همه ای کاش من
هنوزمند ترین نگاه مبهوتی ..!


#جلال_پراذران
@asheghanehaye_fatima


چه عاشقانه !
خیالت همیشه
سری به این تداوم دلتنگ می زند
هرچه ؛ تو در خیالی ترین
دوردست این شباواری
و من , نگاهم
مثل مهتابی ترین حسرت یک پلنگ
به اندام راهی که داری نمی آیی
چنگ می زند ..!
─┅─═─┅─┅─═─┅─┅─═─┅─
#جلال_پراذران
@asheghanehaye_fatima


از دیوار بی حوصلگی هایمان
_ هر چند بلند _
بیا تا بیافتیم
مثل اتفاقی
که خوب است ..!
دستهایم را بگیر
بگذار تا نفسهایمان
_ چنان که سکوت هم از صدا می افتد _
در هم تنیده شود
بمان که ظرف زمان هم
از بوسه هایمان لب به لب باشد
بیا...
بگذار...
بمان...

#جلال_پراذران
@asheghanehaye_fatima


تا چشم کار می کند
هوای خاطره ات ابری ست
امشب که هیچ
فردا ، یکی دوباره
مرا از آب می گیرد...!

#جلال_پراذران
@asheghanehaye_fatima

جایت , آنقدر
به پهنای دلتنگی ام خالی ست
که شب _ از خداخواسته _
روی تمام روزهایم دراز می کشد.!
چقدر بودن تو خوبست
حتی سایه هم
به اندازه ی گلیمش
پایش را دراز می کند ....

#جلال_پراذران
🍀
@asheghanehaye_fatima

بذر مرا در خاك خود برويان
تا از تو ، فكر من
چنان تناور شود
كه تصميم هيچ تبر
شكوهم را نياندازد
و آسمان نجيبت را
پر از برگهاى ستايش كنم ...
من نيز مثل تو
از جهل بادهاى سترون ، بيمناكم ..!

#جلال_پراذران
🍀
@asheghanehaye_fatima

تا تو موهايت را مى بافى
من ، مى روم حواسم را بياورم
بنشينم و دوباره بدوزم
شوق نجيب نگاهم را
به دامن بلند لحظه هاى پر از تو
چه خوب مانده است !
و از هنوز عاشقانگى ما
اين حس يلدايى نرفته است ...!

#جلال_پراذران
🍀
@asheghanehaye_fatima


این روزها
مثل درد عاشقانه ای
روی خاطرات تو ملتهب شده ام.
خواب خسته ی تو را نوازش می کنم
و روی صندلی کنار پنجره می نشینم
سیگاری روشن می کنم
و به رفتن مردی خیره می شوم
که خیلی شبیه من است
و دارد دیروزهای کاشزده اش را
روی زمین می کشد
و با خود می برد...
آخرین سیگارم روی دوش زیرسیگاری می ماند
خوابت ، هنوز زیباترین روایت یک ذهن خسته است
من ، دارد با آن همه دیروز می رود
و این شعر را که هرگز هیچکس نخواند
جا می گذارد در حواس ابری امروز...

#جلال_پراذران
🍀
@asheghanehaye_fatima

دارد نگاه نجیبت مرا
درقهوه ای ترین خلسه ی جهان
غرق می کند
که با دستهایت
دوباره مرا کشف می کنی
نبضم فصیح می شود
آنگونه ام که شعری
دارد استخوان می ترکاند
اینجا ، شکل دوباره ای
از آغاز آفرینش است
و من مثل آدم،
دارم هوایی می شوم
خدا از پشت یک بلوغ رسیده
سرک کشیده و لبخند می زند
و پای شیطنتش را
روی دامن زمان می گذارد
تا به حوالی ما نرسد !
ما روی حالاحالاهای عشق
بوسه می آویزیم ...

#جلال_پراذران
🍀
@asheghanehaye_fatima

آنقدر به رفتنت ، خيره مانده ام
كه اين روزها هنوز
انگار همان ديروز است
و عنكبوتى كه روى سكوت باز دهانم
تار مى تند
آهسته مى فهمد
كه دور از جان
چه ساکتم ...

#جلال_پراذران
🍀
@asheghanehaye_fatima

تا زنده اى ، نمير
كه مرده ها فقط
بى رويا ، زندگى مى كنند ...

#جلال_پراذران
🍀🍀
@asheghanehaye_fatima

عشق وقتی می آید
به پیر و جوان رحم نمی کند
تو و دلت
چنان به چشمهایی وا/بسته می شوید
که پشت هر پلک زدنش
زنده زنده می میرید..!
و تازه می فهمید
چه حوالی کمی دارد
جهان آن قبیله که عاشق نیست...


#جلال_پراذران
🍀🍀
@asheghanehaye_fatima

دارم به این نتیجه می رسم بی شک
که این جهان
چقدر کم به چشم می آید ؛
وقتی که من
_ در صحبت از تمام آنچه که دارم _
عاشقانه
به تو خیره می مانم روزها ...

#جلال_پراذران
🍀🍀
@asheghanehaye_fatima

زمان
میوه ای ست
که حتی موقع رفتن نیز
می رسد !
دارم به آهستگی یک آه
از فصلهای پوک آمدن تو
کوچ می کنم ...

#جلال_پراذران
🍀🍀
@asheghanehaye_fatima

برگردیم بوسه ی وحشی بچینیم
و به فکر بهت هبوطمان باشیم
که بزرگ می شود دارد.
حالا که پای خدا در میان نیست
سکوت چوپانها هم بلند می شود
و دهان فلسفه ی گوسفندها
دیگر کف نمی کند !
عریانی ما
بهتر از لباس گشاد جهالت است ...

#جلال_پراذران
🍀🍀
@asheghanehaye_fatima



مرا كه اين همه دور از شروع پنجره ام
بگو چگونه از اينجا به خانه خواهي برد
و در ضيافت ساكت ترين نگاه دلت
به شرح راز كدامين ترانه خواهي برد ؟

چگونه مي شود از رخوت عميق سكوت
به اشتياقي پر از يك صداي نو برسم
در اين هراس مكرر كه شكل گم شدن است
چگونه مي شود آخر ، كه من به تو برسم ؟

هنوز ، دلهره ي غربت از شبم پيداست
اگرچه ، اين همه از تو سراغ مي گيرم
ببين كه از آغاز صبح بدعت چشمت
چقدر فاصله دارم ، چقدر مي ميرم ....

#جلال_پراذران