@asheghanehaye_fatima
ناصر، توی اتاق دراز کشیده بود و سیگار می کشید. گفت: " به گمون من، تهِ تهِ تهِ همه ی عشق ها، فقط یه چیزه و مردها به عنوان شعبده بازترین و حقه بازترین موجودات روی زمین می تونن اون یه چیز رو، توی میلیون ها شکل، بسته بندی کنن و باهاش میلیون ها زن رو خر کنن."
چیزی از موضوع سوفیا به او نگفته بودم، اما طوری به من نگاه می کرد انگار من نماینده ی همه ی آن حقه بازترین موجودات روی زمین هستم.
گفتم: " منظورت از فقط یه چیز چیه؟ "
روی آرنج خم شد و سیگارش را طرفم گرفت: " می کشی؟ "
" دو روزه ترک کردم."
گفت: " تو یه کتاب خوندم بدترین کار تو دنیا اینه که عادت هات رو ترک کنی، چون تبدیل می شی به کسی که دیگه نمی شناسیش. واسه چی ترک کردی؟ "
#مصطفی_مستور
از کتاب #تهران_در_بعد_از_ظهر
ناصر، توی اتاق دراز کشیده بود و سیگار می کشید. گفت: " به گمون من، تهِ تهِ تهِ همه ی عشق ها، فقط یه چیزه و مردها به عنوان شعبده بازترین و حقه بازترین موجودات روی زمین می تونن اون یه چیز رو، توی میلیون ها شکل، بسته بندی کنن و باهاش میلیون ها زن رو خر کنن."
چیزی از موضوع سوفیا به او نگفته بودم، اما طوری به من نگاه می کرد انگار من نماینده ی همه ی آن حقه بازترین موجودات روی زمین هستم.
گفتم: " منظورت از فقط یه چیز چیه؟ "
روی آرنج خم شد و سیگارش را طرفم گرفت: " می کشی؟ "
" دو روزه ترک کردم."
گفت: " تو یه کتاب خوندم بدترین کار تو دنیا اینه که عادت هات رو ترک کنی، چون تبدیل می شی به کسی که دیگه نمی شناسیش. واسه چی ترک کردی؟ "
#مصطفی_مستور
از کتاب #تهران_در_بعد_از_ظهر
@asheghanehaye_fatima
اشتباه اولِ من این بود که به تو اعتماد کردم. اشتباه دوم من این بود که عاشقت شدم. اشتباه سوم من این بود که فکر می کردم با تو خوشبخت می شوم. اشتباه بعدیِ من این بود که تو را صد بار بخشیدم.
اشتباه هزارمِ من این بود که هیچ وقت خودم را از پنجره پرت نکردم بیرون.
هنوز هم دارم اشتباه می کنم که با تو حرف می زنم ...
#مصطفی_مستور
از کتاب #تهران_در_بعد_از_ظهر
اشتباه اولِ من این بود که به تو اعتماد کردم. اشتباه دوم من این بود که عاشقت شدم. اشتباه سوم من این بود که فکر می کردم با تو خوشبخت می شوم. اشتباه بعدیِ من این بود که تو را صد بار بخشیدم.
اشتباه هزارمِ من این بود که هیچ وقت خودم را از پنجره پرت نکردم بیرون.
هنوز هم دارم اشتباه می کنم که با تو حرف می زنم ...
#مصطفی_مستور
از کتاب #تهران_در_بعد_از_ظهر
@asheghanehaye_fatima
ناصر، توی اتاق دراز کشیده بود و سیگار میکشید. گفت: " به گمون من، تهِ تهِ تهِ همهی عشقها، فقط یه چیزه و مردها به عنوان شعبدهبازترین و حقهبازترین موجودات روی زمین میتونن اون یه چیز رو، توی میلیونها شکل، بسته بندی کنن و باهاش میلیونها زن رو خر کنن."
چیزی از موضوع سوفیا به او نگفته بودم، اما طوری به من نگاه میکرد انگار من نمایندهی همهی آن حقه بازترین موجودات روی زمین هستم.
گفتم: " منظورت از فقط یه چیز چیه؟ "
روی آرنج خم شد و سیگارش را طرفم گرفت: " میکشی؟ "
" دو روزه ترک کردم."
گفت: " تو یه کتاب خوندم بدترین کار تو دنیا اینه که عادتهات رو ترک کنی، چون تبدیل میشی به کسی که دیگه نمیشناسیش. واسه چی ترک کردی؟ "
#مصطفی_مستور
از کتاب #تهران_در_بعد_از_ظهر
ناصر، توی اتاق دراز کشیده بود و سیگار میکشید. گفت: " به گمون من، تهِ تهِ تهِ همهی عشقها، فقط یه چیزه و مردها به عنوان شعبدهبازترین و حقهبازترین موجودات روی زمین میتونن اون یه چیز رو، توی میلیونها شکل، بسته بندی کنن و باهاش میلیونها زن رو خر کنن."
چیزی از موضوع سوفیا به او نگفته بودم، اما طوری به من نگاه میکرد انگار من نمایندهی همهی آن حقه بازترین موجودات روی زمین هستم.
گفتم: " منظورت از فقط یه چیز چیه؟ "
روی آرنج خم شد و سیگارش را طرفم گرفت: " میکشی؟ "
" دو روزه ترک کردم."
گفت: " تو یه کتاب خوندم بدترین کار تو دنیا اینه که عادتهات رو ترک کنی، چون تبدیل میشی به کسی که دیگه نمیشناسیش. واسه چی ترک کردی؟ "
#مصطفی_مستور
از کتاب #تهران_در_بعد_از_ظهر
من موهای منیژ را بیشتر از هر چیزی توی این دنیا دوست دارم یعنی اول موهای منیژ را دوست دارم، بعد مادرم را، بعد... نه، اول مادرم را دوست دارم، بعد موهای منیژ را، بعد خود منیژ را، بعد ستارهها را.
بعضی وقتها چندتا گل یاس از توی باغچه میچیند و میگذارد لای موهاش.
یک بار گفتمش: "منیژ کاش من یاس بودم. خوش به حال یاسها."
#تهران_در_بعد_از_ظهر ، #مصطفی_مستور
@asheghanehaye_fatima
بعضی وقتها چندتا گل یاس از توی باغچه میچیند و میگذارد لای موهاش.
یک بار گفتمش: "منیژ کاش من یاس بودم. خوش به حال یاسها."
#تهران_در_بعد_از_ظهر ، #مصطفی_مستور
@asheghanehaye_fatima