@asheghanehaye_fatima
سرِ خستهام را
بر دو بالشت میگذارم
و به تمام مخلوقاتِ روز
التماس میکنم بگذارند بخوابم!
نیمهشب است،
اما آنجا که تویی
باید سحر باشد.
ضربان نبض،
پُرشتابتر از نور سفر میکند.
تو بر کدام سو سر گذاردهای؟
حس میکنم دستِ راستم،
پناه صورت توست
لبخندت،
لبخند آشنایی است
که اگر قرار باشد به جنگ بروم
با خود میبرم.
حالا دوباره
مثل روزی که یکدیگر را دیدیم،
خوشبختم
نمیدانم جوانم یا پیر
اما سر بیآشیانهام
کنار سر توست؛
بر یک بالشت.
#بيلي_كالينز
سرِ خستهام را
بر دو بالشت میگذارم
و به تمام مخلوقاتِ روز
التماس میکنم بگذارند بخوابم!
نیمهشب است،
اما آنجا که تویی
باید سحر باشد.
ضربان نبض،
پُرشتابتر از نور سفر میکند.
تو بر کدام سو سر گذاردهای؟
حس میکنم دستِ راستم،
پناه صورت توست
لبخندت،
لبخند آشنایی است
که اگر قرار باشد به جنگ بروم
با خود میبرم.
حالا دوباره
مثل روزی که یکدیگر را دیدیم،
خوشبختم
نمیدانم جوانم یا پیر
اما سر بیآشیانهام
کنار سر توست؛
بر یک بالشت.
#بيلي_كالينز