عاشقانه های فاطیما
820 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima
📚

آیا به راستی آنچه یک بار پیش آمد، ممکن نیست تکرار شود؟ حتی چه بسا به صورتی خوش‌تر و زیباتر؟

با زن‌های دیگری آشنا شدم، اما احساسی که او در دل من پدید آورد، آن احساس سوزان و عمیق، آن شیرینی مهر، دیگر در سینه‌ام بیدار نشد. نه، دیگر هرگز هیچ چشمی جای چشمانی را که روزی با برق عشق دلم را روشن کردند نگرفتند. دل من هرگز در جواب هیچ دلی که بر سینه‌ام قرار گرفت، به آن شادمانی و شیرینی از حال نرفت. من به تنهایی، زندگی تجرد و بی‌خانمانی محکومم و سالهای عمر را در انتظار آخر کار، غرق در ملال می‌گذرانم. اما نامه‌های کوتاه او و گل شمعدانی‌ را که زمانی از پنجره برایم فرو انداخته بود و اکنون خس خشکیده‌ای بیش نیست، همچون گنجینهٔ مقدسی حفظ می‌کنم. گل هنوز عطر خفیفی می‌پراکند و دست عزیزی که آن را برای من انداخت، دستی که جز یک بار نتوانستم لب بر آن بفشارم، شاید روزگاری باشد که در خاک پوسیده است. و بر من چه گذشته است؟ از من و آن روزهای شیرینی که با تشویش گذشت و آن امیدهای سبک‌بال و تیزپر چه مانده است؟

به این شکل است که عمر شادی‌های شیرین، کم و ناچیز و عمر غم‌های تلخ آدمیزاد درازتر است و حتی بعد از مرگ آدمیزاد نیز باقی می‌ماند.



📖عشق اول
#ایوان_تورگنیف🍁
@asheghanehaye_fatima


عشق ، همه چیزِ آن اَسرارآمیز است :

پیدایش و تکامل و نابودی‌اَش ...


گاه
مطمئن و بی مقدمه
مثلِ یک روزِ فرح‌بخش فرا می رسد .

گاهی مثلِ آتشِ زیرِ خاکستر
سالهای سال گرما می‌بخشد
و موقعی‌ که همه چیز از بین می رود
ناگهان چون شعله‌های حریق سر می کشد .

گاهی مثلِ مار
به درونِ قلبِ انسان می خزد
و بە ناگاه خارج می شود ...



کتاب : رودین
ترجمه :  آلك قازاريان‌

#ایوان_تورگنیف
@asheghanehaye_fatima



یادم هست وقتی عاشق شده بودم
حتی در راه رفتن هم احتیاط می‌کردم .!
انگار ظرفی درون سینه‌ام جا داشت که پر از مایعی
گران‌بها بود و من می‌ترسیدم که این مایع گران‌بها
از درون آن جاری شو ...

#ایوان_تورگنیف
عشق، همه ‌چیزِ آن اسرارآمیز است،
پیدایش و تکامل و نابودی‌اش. گاهی مطمئن و بی‌مقدمه مثل یک روز فرح‌بخش فرا میرسد.
گاهی مثل آتشِ زیر خاکستر سال‌های سال گرما می‌بخشد و موقعی‌ که همه‌چیز از بین می‌رود ناگهان چون شعله‌های حریق سر می‌کشد.
گاهی مثل مار به درون قلب انسان می‌خزد و بە ناگاه خارج می‌شود.

#ایوان_تورگنیف



@asheghanehaye_fatima
همیشه هم‌اشک‌ها مایه‌ی خیر نمی‌شوند. آن‌ها وقتی شفابخش و شورانگیزند که قبل از فرو ریختن مدت زیادی در سینه بجوشند و سپس فروریزند. اول بسیار شدیدند، ولی رفته رفته آرام‌تر و شیرین‌تر می‌شوند و خستگی گنگ و ملال آور ما را می‌زدآیند...
ولی هستند اشکهایی که سردند، اشکهایی که با خِست فرو می‌ریزند و قطره قطره مثل بار گرانی بی حرکت بر قلب سنگینی می‌کنند و از دل بیرون می‌تراود، بی آنکه نشاطی ببخشد یا تسکین بدهد، این‌ها اشک‌های نیازند.





#ایوان_تورگنیف
کتاب: رودین

@asheghanehaye_fatima
یادم هست وقتی عاشق شده بودم حتی در راه رفتن هم احتیاط می‌کردم.
انگار ظرفی درون سینه‌ام جا داشت که پر از مایعی گران‌بها بود و من می‌ترسیدم که این مایع گران‌بها از درون آن جاری شود.


📕رودین
#ایوان_تورگنیف

@asheghanehaye_fatima

یادم هست وقتی عاشق شده بودم حتی در راه رفتن هم احتیاط می‌کردم! انگار ظرفی درون سینه‌ام جا داشت که پر از مایعی گران‌بها بود و من می‌ترسیدم که این مایع گران‌بها از درون آن جاری شود..

#ایوان_تورگنیف



@asheghanehaye_fatima
.

یادم هست وقتی عاشق شده بودم حتی در راه رفتن هم احتیاط می‌کردم.
انگار ظرفی درون سینه‌ام جا داشت که پر از مایعی گران‌بها بود و من می‌ترسیدم که این مایع گران‌بها از درون آن جاری شود.



#ایوان_تورگنیف


@asheghanehaye_fatima
.

فقط صبر کن!
آنگاه متوجه می‌شوی که چه مقدار نفرت در سوزان‌ترین عشق‌ها پنهان است.

📕 یک ماه در دهکده
#ایوان_تورگنیف


@asheghanehaye_fatima
فقط صبر کن!
آنگاه متوجه می‌شوی که چه مقدار نفرت در سوزان‌ترین عشق‌ها پنهان است.

📕 یک ماه در دهکده
#ایوان_تورگنیف



@asheghanehaye_fatima
یادم هست وقتی عاشق شده بودم حتی در راه رفتن هم احتیاط می‌کردم.
انگار ظرفی درون سینه‌ام جا داشت که پر از مایعی گران‌بها بود و من می‌ترسیدم که این مایع گران‌بها از درون آن جاری شود!

📕 رودین
#ایوان_تورگنیف

@asheghanehaye_fatima