@asheghanehaye_fatima
از برایِ تو
پشتِسر گذاشتم
بیشهیی که مالِ من بود
جنگلِ گُمشدهام،
سگهای بیقرارم،
سالهای پُربارِ زندگانیام،
سالهایی که
تبعید شدهاند به زمستانِ حیاط.
پشتِسر گذاشتهام
رعشهای، تکانی
درخششی از آتشی نافرونشانده،
سایهام را
که باقی گذاشتهام
در چشمانِ بهخوننشستهی وداع.
پشتِسر گذاشتم
قُمریانِ غمگینِ کنارِ جویبار،
اسبهای تپیده در شنزار
پشتِسر گذاشتم
عطرِ دریا را
پشتِ سر گذاشتم
تا ببینم تو را
بهخاطرِ تو
پشتِسر گذاشتم
هرچه داشتم و
نداشتم
دادم
تا تو را داشته باشم.
اکنون، دردهایم را برگیر و
به سودایشان، رُم را عطایام کن!
رُم، شهرِ بیدفاع.
○■شاعر: #رافائل_آلبرتی | اسپانیا ۱۹۹۹--۱۹۰۲ | Rafael Alberti Merello |
○■برگردان: #امیرحامد_دولتآبادی_فراهانی
از برایِ تو
پشتِسر گذاشتم
بیشهیی که مالِ من بود
جنگلِ گُمشدهام،
سگهای بیقرارم،
سالهای پُربارِ زندگانیام،
سالهایی که
تبعید شدهاند به زمستانِ حیاط.
پشتِسر گذاشتهام
رعشهای، تکانی
درخششی از آتشی نافرونشانده،
سایهام را
که باقی گذاشتهام
در چشمانِ بهخوننشستهی وداع.
پشتِسر گذاشتم
قُمریانِ غمگینِ کنارِ جویبار،
اسبهای تپیده در شنزار
پشتِسر گذاشتم
عطرِ دریا را
پشتِ سر گذاشتم
تا ببینم تو را
بهخاطرِ تو
پشتِسر گذاشتم
هرچه داشتم و
نداشتم
دادم
تا تو را داشته باشم.
اکنون، دردهایم را برگیر و
به سودایشان، رُم را عطایام کن!
رُم، شهرِ بیدفاع.
○■شاعر: #رافائل_آلبرتی | اسپانیا ۱۹۹۹--۱۹۰۲ | Rafael Alberti Merello |
○■برگردان: #امیرحامد_دولتآبادی_فراهانی