@asheghanehaye_fatima
بیهوده واژه ها
را
به همجواری درآورده ام
بی آنکه بیانگر سوز سینه ام باشد.
بغض ها
گره در گره
راه نفس را بسته اند،
و
داغی اشک برگونه هایم .
دفترتنهاییم
را
بالا می آورد
ومن با بغض درانتظارترینم.....
#الهه_محقق
بیهوده واژه ها
را
به همجواری درآورده ام
بی آنکه بیانگر سوز سینه ام باشد.
بغض ها
گره در گره
راه نفس را بسته اند،
و
داغی اشک برگونه هایم .
دفترتنهاییم
را
بالا می آورد
ومن با بغض درانتظارترینم.....
#الهه_محقق
@asheghanehaye_fatima
بیقرار درکوچه هایِ گرفتار تاریکی،
درحوالی خانه ات پرسه میزنم
مثل برکه ایی عاشق
چشم انتظارانعکاس مهتاب
به راه شب نشسته ام.
گام برمیدارم
برای رسیدن به گرمایِ آغوشت
که ازسردی شهر نجاتم دهد...
کاش می دانستی بودنت
خورشید وار بر سرزمین سرد اغوشم حیات می بخشید.
#الهه_محقق
بیقرار درکوچه هایِ گرفتار تاریکی،
درحوالی خانه ات پرسه میزنم
مثل برکه ایی عاشق
چشم انتظارانعکاس مهتاب
به راه شب نشسته ام.
گام برمیدارم
برای رسیدن به گرمایِ آغوشت
که ازسردی شهر نجاتم دهد...
کاش می دانستی بودنت
خورشید وار بر سرزمین سرد اغوشم حیات می بخشید.
#الهه_محقق
@asheghanehaye_fatima
مرا بخاطر بیاور
در امتداد باور ابر
لحظه ی تلاوت آیه های باران
و مستیِ شکوفه های بنفشه
مرا بخاطر بیاور
معشوقه ای بیقرار
که ملودی نمناک بوسه هایش
لب هایت را بی تابانه خواهد نواخت..
آری مرا ...
مرا بخاطر بیاور...
در اوج ویرایش
هجاهای شکسته ی تنهایی ام
#الهه_محقق
مرا بخاطر بیاور
در امتداد باور ابر
لحظه ی تلاوت آیه های باران
و مستیِ شکوفه های بنفشه
مرا بخاطر بیاور
معشوقه ای بیقرار
که ملودی نمناک بوسه هایش
لب هایت را بی تابانه خواهد نواخت..
آری مرا ...
مرا بخاطر بیاور...
در اوج ویرایش
هجاهای شکسته ی تنهایی ام
#الهه_محقق
@asheghanehaye_fatima
زمستان را بگویید
همراهِ بادهایِ هرجایی
تازیانه ی کمتری بزند
ساقه هایِ نحیف شقایق را
مگر نه اینکه
"تمام اوهام سرخِ یک شقایق"
داغی ست به جا مانده
در سینه اش
که سیاه می خواند
و
کبود.
#الهه_محقق
زمستان را بگویید
همراهِ بادهایِ هرجایی
تازیانه ی کمتری بزند
ساقه هایِ نحیف شقایق را
مگر نه اینکه
"تمام اوهام سرخِ یک شقایق"
داغی ست به جا مانده
در سینه اش
که سیاه می خواند
و
کبود.
#الهه_محقق
@asheghanehaye_fatima
خورشید را
در تردید گاهِ سینه ام
سنجاق کن
و تیله ی چشمانت را
به قلب خسته ام بسپار
به گمانم برایِ یک عمر عاشقی
کافی ست
#الهه_محقق
خورشید را
در تردید گاهِ سینه ام
سنجاق کن
و تیله ی چشمانت را
به قلب خسته ام بسپار
به گمانم برایِ یک عمر عاشقی
کافی ست
#الهه_محقق
در واپسین نفس های شب
با چشمانی خسته از رنگ ها
و زبانی خسته تر از هجی آوا ها
تو را جست و جو می کنم !
وقتی که پلک لحظه ها
می پرد
تا گرگ و میش انتظار...
تا رویای آغوشت!
#الهه_محقق
@asheghanehaye_fatima
با چشمانی خسته از رنگ ها
و زبانی خسته تر از هجی آوا ها
تو را جست و جو می کنم !
وقتی که پلک لحظه ها
می پرد
تا گرگ و میش انتظار...
تا رویای آغوشت!
#الهه_محقق
@asheghanehaye_fatima
و
تنم
معبدی ست
که در آن
هزاران "من"
مومن به آتشِ نگاهت نفس می کشند
و
زندگی را
نذرِ وطنی به نام
آغوشت عقیقه می کنند...
#الهه_محقق
@asheghanehaye_fatima
تنم
معبدی ست
که در آن
هزاران "من"
مومن به آتشِ نگاهت نفس می کشند
و
زندگی را
نذرِ وطنی به نام
آغوشت عقیقه می کنند...
#الهه_محقق
@asheghanehaye_fatima
و تنم
معبدی ست
که در آن
هزاران "من"
مومن به آتشِ نگاهت نفس می کشند
و
زندگی را
نذرِ وطنی به نام
آغوشت عقیقه می کنند...
#الهه_محقق
@asheghanehaye_fatima
معبدی ست
که در آن
هزاران "من"
مومن به آتشِ نگاهت نفس می کشند
و
زندگی را
نذرِ وطنی به نام
آغوشت عقیقه می کنند...
#الهه_محقق
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
بی واسطه؛
چشمانت را قاب
گرفته ام...
تا سیاهیِ مطلقِ روزگارم را
ستاره باشی؛
آنجا که بودنت،
عطرِ عاشقی دارد؛
ودرنا ها،
در وسعتِ آغوشِ تو
خیال برگشتن...
#الهه_محقق
بی واسطه؛
چشمانت را قاب
گرفته ام...
تا سیاهیِ مطلقِ روزگارم را
ستاره باشی؛
آنجا که بودنت،
عطرِ عاشقی دارد؛
ودرنا ها،
در وسعتِ آغوشِ تو
خیال برگشتن...
#الهه_محقق