@asheghanehaye_fatima
به زبان امروز برگردان،
حرف های دیروزت را...
من زیر نویس واژه ها را
با ایما و اشاره های بی زبان!
نمی فهمم...
زبان برقصان ،
دهانت را به دهانم بچسبان
مزه ای جدید،
بریز در گلویم...
بگذار جان از پیشانی ام تا امتداد
چشم هایت،
گوش هایت،
و زبانت،
زبانه بکشد...
شاید دوست داشتنت با طعمی تازه
در دیکشنری دهانم
معنا گرفت...
#الناز_عباسی
به زبان امروز برگردان،
حرف های دیروزت را...
من زیر نویس واژه ها را
با ایما و اشاره های بی زبان!
نمی فهمم...
زبان برقصان ،
دهانت را به دهانم بچسبان
مزه ای جدید،
بریز در گلویم...
بگذار جان از پیشانی ام تا امتداد
چشم هایت،
گوش هایت،
و زبانت،
زبانه بکشد...
شاید دوست داشتنت با طعمی تازه
در دیکشنری دهانم
معنا گرفت...
#الناز_عباسی
@asheghanehaye_fatima
جهان را به قواره ی پیراهنی
به تن می کشم
دست فرو می برم
در جیب دلتنگی
آبهای شورَش در چشم هایم خُرد می رود
و کویرهایش در لبهایم
و از مدار صفرش
آغوشی به جای می ماند
جزیره ای ناشناخته در سیطره ی
جغرافیای دستانم
روبه فزونی می نهد
تقدس نگاه مریم را از سرزمینی
به یغما می برم
نگین به دکمه های پیراهنم
تا شیرینی خرمای نخلِ این بزرگ، جهانم
حلاوت بخشد
بیکرانگی تلخِ روزهای انفرادی
در سلول خویشتن را
#الناز_عباسی
جهان را به قواره ی پیراهنی
به تن می کشم
دست فرو می برم
در جیب دلتنگی
آبهای شورَش در چشم هایم خُرد می رود
و کویرهایش در لبهایم
و از مدار صفرش
آغوشی به جای می ماند
جزیره ای ناشناخته در سیطره ی
جغرافیای دستانم
روبه فزونی می نهد
تقدس نگاه مریم را از سرزمینی
به یغما می برم
نگین به دکمه های پیراهنم
تا شیرینی خرمای نخلِ این بزرگ، جهانم
حلاوت بخشد
بیکرانگی تلخِ روزهای انفرادی
در سلول خویشتن را
#الناز_عباسی
@asheghanehaye_fatima
به گیسوانم نارنج می آویزی
لب هایم را، بوسه...
و
من،
پله
پله
فرو می روم
در
عطرِ
بهاااااار......نارنج!
#الناز_عباسی
به گیسوانم نارنج می آویزی
لب هایم را، بوسه...
و
من،
پله
پله
فرو می روم
در
عطرِ
بهاااااار......نارنج!
#الناز_عباسی
@asheghanehaye_fatima
تو..
از سلاله ی عشقی
که می تپی در سلول به سلولِ بطنم
چون غوطه ور ماهی
میان زلالیت دریایی ام...
به تکاپو نشسته ای ,,,ای تصویر مروارید,
در حصار استخوانی یک صدف
هر جنبش هک می کند،نفسهایت را
بر ریه های جلبکی ام
گویی مهر توست که
قلم می زند حروف نامت را بارها
بر کتیبه ی آهکی چشمانم
به تکرار سرریز می شود
نامت در گلو،
می غلتد در نایِ مواجم
و پمپاژْ در جریانِ
مویرگی رگهایم
یک ساحل مرا
دست و پا بزن در خود
#الناز_عباسی
تو..
از سلاله ی عشقی
که می تپی در سلول به سلولِ بطنم
چون غوطه ور ماهی
میان زلالیت دریایی ام...
به تکاپو نشسته ای ,,,ای تصویر مروارید,
در حصار استخوانی یک صدف
هر جنبش هک می کند،نفسهایت را
بر ریه های جلبکی ام
گویی مهر توست که
قلم می زند حروف نامت را بارها
بر کتیبه ی آهکی چشمانم
به تکرار سرریز می شود
نامت در گلو،
می غلتد در نایِ مواجم
و پمپاژْ در جریانِ
مویرگی رگهایم
یک ساحل مرا
دست و پا بزن در خود
#الناز_عباسی
@asheghanehaye_fatima
.
دریا را درون چشمهایت خواباندی
آنگاه که
موجی از نبودن، بر صخره ی قلبت
شلاق می زد
و من با حیرتی مدفون میان
دریچه ی سبز نگاهم
مردی را دیدم
که بی هیچ تلاشی خودش را
غرق نمود در،تلاطم
سیاه دو چشم آبی
#الناز_عباسی
.
دریا را درون چشمهایت خواباندی
آنگاه که
موجی از نبودن، بر صخره ی قلبت
شلاق می زد
و من با حیرتی مدفون میان
دریچه ی سبز نگاهم
مردی را دیدم
که بی هیچ تلاشی خودش را
غرق نمود در،تلاطم
سیاه دو چشم آبی
#الناز_عباسی
@asheghanehaye_fatima
اگر اطلسی باشم
و اگر یاس
تو دیوارم باش!
بگذار
رویای حریر گونه ی آغوش را
در رَوَندگیِ گیسوانم
تا شانه ها
تا سِتبرِ سینه هایت
تجربه کنم
ابرم باش!
گاه باران
و گاه بستر ابریشمیِ دو بازو
گردِ پروانه های احساسم
می خواهم
به لطافت لب های تو پیله کنم
#الناز_عباسی
اگر اطلسی باشم
و اگر یاس
تو دیوارم باش!
بگذار
رویای حریر گونه ی آغوش را
در رَوَندگیِ گیسوانم
تا شانه ها
تا سِتبرِ سینه هایت
تجربه کنم
ابرم باش!
گاه باران
و گاه بستر ابریشمیِ دو بازو
گردِ پروانه های احساسم
می خواهم
به لطافت لب های تو پیله کنم
#الناز_عباسی
زوزه ی وحشیِ چشمانت
مرا تا عصر انسان و غار می برد
چند تندیس از تو
در آغوشِ سنگ ها بتراشم
تا تو همچنان،
در ذهنم سکني بگزینی؟!
#الناز_عباسی
@asheghanehaye_fatima
مرا تا عصر انسان و غار می برد
چند تندیس از تو
در آغوشِ سنگ ها بتراشم
تا تو همچنان،
در ذهنم سکني بگزینی؟!
#الناز_عباسی
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
اگر اطلسی باشم
و اگر یاس
تو دیوارم باش!
بگذار
رویای حریر گونه ی آغوش را
در رَوَندگیِ گیسوانم
تا شانه ها
تا سِتبرِ سینه هایت
تجربه کنم
ابرم باش!
گاه باران
و گاه بستر ابریشمیِ دو بازو
گردِ پروانه های احساسم
می خواهم
به لطافت لب های تو پیله کنم
#الناز_عباسی
اگر اطلسی باشم
و اگر یاس
تو دیوارم باش!
بگذار
رویای حریر گونه ی آغوش را
در رَوَندگیِ گیسوانم
تا شانه ها
تا سِتبرِ سینه هایت
تجربه کنم
ابرم باش!
گاه باران
و گاه بستر ابریشمیِ دو بازو
گردِ پروانه های احساسم
می خواهم
به لطافت لب های تو پیله کنم
#الناز_عباسی
@asheghanehaye_fatima☘
نقره می تند
عیار چشمانت،
بر نگاه زنگار بسته ام؛
و پروانه ی بوسه هایت
بهار می رویاند بر برهوت لبهایم
تا کشف جهان آغوشت
تنها یک سفر ،
یک لمس مانده
#الناز_عباسی
نقره می تند
عیار چشمانت،
بر نگاه زنگار بسته ام؛
و پروانه ی بوسه هایت
بهار می رویاند بر برهوت لبهایم
تا کشف جهان آغوشت
تنها یک سفر ،
یک لمس مانده
#الناز_عباسی
@asheghanehaye_fatima
گریستم ، اشک تنها تسلی بخش من بود
و لب فرو بستم ، بی هیچ شکوه ای
روحم غرق در سیاهی اندوه
و پنهان در ژرفنای شادمانی تلخ خود
مرا بر رویای رفته ی زندگانیم دریغی نیست
فنا شو در تاریکی ، ای روح عریان
که من تنها به تاوان عشق خویش می اندیشم
پس بگذار بمیرم ، اما عاشق بمیرم
جهان آوار می شود
بر فراخنای سینه
و بر حجم ضربان هایم
خواهد افزود..
این ویرانه ی سنگین
میان رگ هایم شاخه ی باران است
و در چشمانم خورشید..
که تورا
همیشه زخمه می زند..
گیسوانم به زیر آب می روند
نسوجِ شلالْ را
از هم گسسته ام
#الناز_عباسی
گریستم ، اشک تنها تسلی بخش من بود
و لب فرو بستم ، بی هیچ شکوه ای
روحم غرق در سیاهی اندوه
و پنهان در ژرفنای شادمانی تلخ خود
مرا بر رویای رفته ی زندگانیم دریغی نیست
فنا شو در تاریکی ، ای روح عریان
که من تنها به تاوان عشق خویش می اندیشم
پس بگذار بمیرم ، اما عاشق بمیرم
جهان آوار می شود
بر فراخنای سینه
و بر حجم ضربان هایم
خواهد افزود..
این ویرانه ی سنگین
میان رگ هایم شاخه ی باران است
و در چشمانم خورشید..
که تورا
همیشه زخمه می زند..
گیسوانم به زیر آب می روند
نسوجِ شلالْ را
از هم گسسته ام
#الناز_عباسی
@asheghanehaye_fatima
ذهنم به زنجیر های خاک گرفته
آغشته است
همان هایی
که میان هر حلقه
یاد تو را قفل می زنند
تا عهد حرفهای یواشکی
#الناز_عباسی
ذهنم به زنجیر های خاک گرفته
آغشته است
همان هایی
که میان هر حلقه
یاد تو را قفل می زنند
تا عهد حرفهای یواشکی
#الناز_عباسی
🌾
در نفس هایم مأمن گرفته ای
که هر بار در قفسی تنگ تر
حبس می شود
کبوترانه ی احساسم
#الناز_عباسی
@asheghanehaye_fatima
در نفس هایم مأمن گرفته ای
که هر بار در قفسی تنگ تر
حبس می شود
کبوترانه ی احساسم
#الناز_عباسی
@asheghanehaye_fatima
Forwarded from پیوند نگار
⚜
می شود ؟
نفسهای گیجت را روی شیب گردنم نریزی...
می شود؟
به انگشتان بازیگوشت بسپاری
اینقدر روی دیوار تنم رژه نروند...
می شود ؟
به چشمان کنجکاوت
گوشزد کنی مرا نفس نکشند...
و لبهای لرزانت...!
به آنها بگو وقتی اینقدر خودشان را میگزند
مقابلشان ابری میشوم ...
با احتمال بوسه های بی وقفه
#الناز_عباسی
@asheghanehaye_fatima
می شود ؟
نفسهای گیجت را روی شیب گردنم نریزی...
می شود؟
به انگشتان بازیگوشت بسپاری
اینقدر روی دیوار تنم رژه نروند...
می شود ؟
به چشمان کنجکاوت
گوشزد کنی مرا نفس نکشند...
و لبهای لرزانت...!
به آنها بگو وقتی اینقدر خودشان را میگزند
مقابلشان ابری میشوم ...
با احتمال بوسه های بی وقفه
#الناز_عباسی
@asheghanehaye_fatima
Telegram
attach📎
@asheghanehaye_fatima
می شود ؟
نفسهای گیجت را روی شیب گردنم نریزی...
می شود؟
به انگشتان بازیگوشت بسپاری
اینقدر روی دیوار تنم رژه نروند...
می شود ؟
به چشمان کنجکاوت
گوشزد کنی مرا نفس نکشند...
و لبهای لرزانت...!
به آنها بگو وقتی اینقدر خودشان را میگزند
مقابلشان ابری میشوم ...
با احتمال بوسه های بی وقفه
#الناز_عباسی
می شود ؟
نفسهای گیجت را روی شیب گردنم نریزی...
می شود؟
به انگشتان بازیگوشت بسپاری
اینقدر روی دیوار تنم رژه نروند...
می شود ؟
به چشمان کنجکاوت
گوشزد کنی مرا نفس نکشند...
و لبهای لرزانت...!
به آنها بگو وقتی اینقدر خودشان را میگزند
مقابلشان ابری میشوم ...
با احتمال بوسه های بی وقفه
#الناز_عباسی
@asheghanehaye_fatima
سکوتی
که شب را می بلعد
ریشه در
برهوت اندام تو دارد،
آنجا که جز من
هیچ موجود زنده ای زیست ندارد.
#الناز_عباسی
سکوتی
که شب را می بلعد
ریشه در
برهوت اندام تو دارد،
آنجا که جز من
هیچ موجود زنده ای زیست ندارد.
#الناز_عباسی
Forwarded from پیوند نگار
.
از نازکای انگشتانت
نوازشی محسوس میشود
به لطافت گلبرگ
مرا به تمنا وا میدارد
این زیبا دریچه ی عاطفه ات
به تکراری دوباره...
میخواهم
جانم را در دستانت بریزم
تا تاروپودی شود
از جنس من
و هر شبانگاه تو را به خوابهایم تعارف کنم
شیرینی یک رویاست
حلاوت بودنت
#الناز_عباسی
@asheghanehaye_fatima
از نازکای انگشتانت
نوازشی محسوس میشود
به لطافت گلبرگ
مرا به تمنا وا میدارد
این زیبا دریچه ی عاطفه ات
به تکراری دوباره...
میخواهم
جانم را در دستانت بریزم
تا تاروپودی شود
از جنس من
و هر شبانگاه تو را به خوابهایم تعارف کنم
شیرینی یک رویاست
حلاوت بودنت
#الناز_عباسی
@asheghanehaye_fatima
Telegram
attach📎
@asheghanehaye_fatima
کابوسها
احوال پریشان شبانگاهی را
بر شانه ی خواب ها
سرگردان تر می خواهند
عطر نسترن ها اما
حوالی مسیر رویا ها
حصاری از سایه های خوشبو را می رقصانند
تا آخرین پاسِ مانده از شب را
سموم رنگین افکار زهرآلود نبلعد...
#الناز_عباسی
کابوسها
احوال پریشان شبانگاهی را
بر شانه ی خواب ها
سرگردان تر می خواهند
عطر نسترن ها اما
حوالی مسیر رویا ها
حصاری از سایه های خوشبو را می رقصانند
تا آخرین پاسِ مانده از شب را
سموم رنگین افکار زهرآلود نبلعد...
#الناز_عباسی
@asheghanehaye_fatima
سکوتی
که شب را می بلعد
ریشه در
برهوت اندام تو دارد،
آنجا که جز من
هیچ موجود زنده ای زیست ندارد.
#الناز_عباسی
سکوتی
که شب را می بلعد
ریشه در
برهوت اندام تو دارد،
آنجا که جز من
هیچ موجود زنده ای زیست ندارد.
#الناز_عباسی
من آفتاب می خواهم
و طلسمی که محاصره کند
شکستگی دیوارهای مقاوم در برابر تاریکی را
من ساقه ای ترد برای زندگی می خواهم
و پیچکی که تمام این ارتفاع را بالا رود
من رود می خواهم
و پویش آرامی که شستشو دهد
دهان غنچه ها را
نبض جهان را
در تپش هر بذر ؛
و سیالی حیات را..
روی مردمک هایم حس می کنم
من دو چشم ورای چشم ها
زبانی ورای زبان ها
و نیایشی ورای همه ی نیایش ها می خواهم
تا نجابت آهوانه ی کلماتم را
بر دشت وسیع سخن آرام آرام مشق کنم
با منطقی سبز
آبی
صورتی
با اتحادی ارغوانی....
#الناز_عباسی
@asheghanehaye_fatima
و طلسمی که محاصره کند
شکستگی دیوارهای مقاوم در برابر تاریکی را
من ساقه ای ترد برای زندگی می خواهم
و پیچکی که تمام این ارتفاع را بالا رود
من رود می خواهم
و پویش آرامی که شستشو دهد
دهان غنچه ها را
نبض جهان را
در تپش هر بذر ؛
و سیالی حیات را..
روی مردمک هایم حس می کنم
من دو چشم ورای چشم ها
زبانی ورای زبان ها
و نیایشی ورای همه ی نیایش ها می خواهم
تا نجابت آهوانه ی کلماتم را
بر دشت وسیع سخن آرام آرام مشق کنم
با منطقی سبز
آبی
صورتی
با اتحادی ارغوانی....
#الناز_عباسی
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
به زبان امروز برگردان،
حرف های دیروزت را...
من زیر نویس واژه ها را
با ایما و اشاره های بی زبان!
نمی فهمم...
زبان برقصان ،
دهانت را به دهانم بچسبان
مزه ای جدید،
بریز در گلویم...
بگذار جان از پیشانی ام تا امتداد
چشم هایت،
گوش هایت،
و زبانت،
زبانه بکشد...
شاید دوست داشتنت با طعمی تازه
در دیکشنری دهانم
معنا گرفت...
#الناز_عباسی
@asheghanehaye_fatima
به زبان امروز برگردان،
حرف های دیروزت را...
من زیر نویس واژه ها را
با ایما و اشاره های بی زبان!
نمی فهمم...
زبان برقصان ،
دهانت را به دهانم بچسبان
مزه ای جدید،
بریز در گلویم...
بگذار جان از پیشانی ام تا امتداد
چشم هایت،
گوش هایت،
و زبانت،
زبانه بکشد...
شاید دوست داشتنت با طعمی تازه
در دیکشنری دهانم
معنا گرفت...
#الناز_عباسی
@asheghanehaye_fatima