@asheghanehaye_fatima
.
حالا که فصل زایمان گرگهاست
کجای این شهر
شبیه جنگل است
تا من کمی با تو
آسوده، قدم بزنم
چه وحشیانه میخواهمت
چه وحشیانه به راز دندان سفیدت
پی بردهام
روزهای همیشه برفی این پیراهن
روزهای بارانی این چتر بسته
با من از شکار حرف بزنید
من تفنگم را به خرگوشی هدیه دادهام
و فکر میکنم اشتباه کردهام
و این اشتباه عاشقانه است
آسمان ابری بیستوهشتسالگی من
به پنجرهها گفتم
همیشه برای بهترین تصویر
لشکرم آمادهی پرتابهای بینقص است
حالا چه خیس باشد یا نه
چه سکهای بالا برود و
شیر زمین بخورد
گرگ نمیترسد
حالا که فصل کورتاژ و حماسه نیست
کجای این اندام را شبیه
مادهای فرض کردهاید و
سرتان کجای این درد رژه میرود
دستمال سفیدی که برای صلح
بالا بیاید به نشانی از غروب
خورشید را غافلگیر میکند
هنوز هم وحشیانه میخواهمت
هنوز هم با این همه سکه در هوا
خط ما جدا از هم نیست
.
گرگها هنوز از سینههای تو شیر میخورند و
مهربانتر از همیشه
خرگوشها را برای میهمانی اولین برف امسال
دوست دارند
به رفتارهای آسمان مشکوک باش
من از قارههای کشف نشده حرف میزنم با تو
تو از شکار با من
و این وسط یکی از ما باید
دو انگشت را روی شقیقه بگذارد و شلیک کند
من به هوای سیگاری آتش گرفتم
و تو جدیجدی عاشقم شدی
.
حالا که خوی وحشیام را دوست داری
بزن
و مطمئن باش ردی از تو
در برفهای آمده در این شعر نمیماند
تنها بگو بچه گرگهات
خاطرهی این ایثار را
جایی میان کدام دندان زنده کنند
دندانی که میخندد
یا دندانی که پاره میکند
.
.
#وحید_پورزارع
#ادبیات
#شعر_آزاد
#اقیانوس_در_حمام
#زمستان_۸۶
.
حالا که فصل زایمان گرگهاست
کجای این شهر
شبیه جنگل است
تا من کمی با تو
آسوده، قدم بزنم
چه وحشیانه میخواهمت
چه وحشیانه به راز دندان سفیدت
پی بردهام
روزهای همیشه برفی این پیراهن
روزهای بارانی این چتر بسته
با من از شکار حرف بزنید
من تفنگم را به خرگوشی هدیه دادهام
و فکر میکنم اشتباه کردهام
و این اشتباه عاشقانه است
آسمان ابری بیستوهشتسالگی من
به پنجرهها گفتم
همیشه برای بهترین تصویر
لشکرم آمادهی پرتابهای بینقص است
حالا چه خیس باشد یا نه
چه سکهای بالا برود و
شیر زمین بخورد
گرگ نمیترسد
حالا که فصل کورتاژ و حماسه نیست
کجای این اندام را شبیه
مادهای فرض کردهاید و
سرتان کجای این درد رژه میرود
دستمال سفیدی که برای صلح
بالا بیاید به نشانی از غروب
خورشید را غافلگیر میکند
هنوز هم وحشیانه میخواهمت
هنوز هم با این همه سکه در هوا
خط ما جدا از هم نیست
.
گرگها هنوز از سینههای تو شیر میخورند و
مهربانتر از همیشه
خرگوشها را برای میهمانی اولین برف امسال
دوست دارند
به رفتارهای آسمان مشکوک باش
من از قارههای کشف نشده حرف میزنم با تو
تو از شکار با من
و این وسط یکی از ما باید
دو انگشت را روی شقیقه بگذارد و شلیک کند
من به هوای سیگاری آتش گرفتم
و تو جدیجدی عاشقم شدی
.
حالا که خوی وحشیام را دوست داری
بزن
و مطمئن باش ردی از تو
در برفهای آمده در این شعر نمیماند
تنها بگو بچه گرگهات
خاطرهی این ایثار را
جایی میان کدام دندان زنده کنند
دندانی که میخندد
یا دندانی که پاره میکند
.
.
#وحید_پورزارع
#ادبیات
#شعر_آزاد
#اقیانوس_در_حمام
#زمستان_۸۶