.
.
.
.
چه میگذرد در دلم
که عطر آهن تفته از کلماتم ریخته است
چه میگذرد در خیالم
که قلقل نور از رگهایم به گوش میرسد
چه میگذرد در سرم
که جر جر طوفان بند شده در گلویم میلرزد
.
سراسر نامها را گشتهام
و نام تو را پنهان کردهام
میدانم شبی تاریک در پی است
و من به چراغ نامت محتاجم
طوفانهایی سر چهار راه ایستادهاند و
انتظار مرا میکشند
و من به زورق نامت محتاجم
آفتاب را سمت خانه تو گیج کردهام
گل آفتاب گردان ونگوگ
حضور تو چون شمعی ته دره کافیاست
که مثل پلنگی به دامن زندگی در افتم
قرص ماه حل شده در آسمان
.
چه میگذرد در کتابم
که درختان بریده بر میخیزند
کاغذ میشوند
تا از تو سخن بگویم
چه میگذرد در سرم
که در نوک پا قدم برمیدارند ،
ببر و خدا در خیالم...
#شعر_خوانی
#شمس_لنگرودی
#احمد_موثقی
@asheghanehaye_fatima
.
.
.
چه میگذرد در دلم
که عطر آهن تفته از کلماتم ریخته است
چه میگذرد در خیالم
که قلقل نور از رگهایم به گوش میرسد
چه میگذرد در سرم
که جر جر طوفان بند شده در گلویم میلرزد
.
سراسر نامها را گشتهام
و نام تو را پنهان کردهام
میدانم شبی تاریک در پی است
و من به چراغ نامت محتاجم
طوفانهایی سر چهار راه ایستادهاند و
انتظار مرا میکشند
و من به زورق نامت محتاجم
آفتاب را سمت خانه تو گیج کردهام
گل آفتاب گردان ونگوگ
حضور تو چون شمعی ته دره کافیاست
که مثل پلنگی به دامن زندگی در افتم
قرص ماه حل شده در آسمان
.
چه میگذرد در کتابم
که درختان بریده بر میخیزند
کاغذ میشوند
تا از تو سخن بگویم
چه میگذرد در سرم
که در نوک پا قدم برمیدارند ،
ببر و خدا در خیالم...
#شعر_خوانی
#شمس_لنگرودی
#احمد_موثقی
@asheghanehaye_fatima
Telegram
attach 📎