@asheghanehaye_fatima
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
براى زيستن هنوز بهانه دارم
من هنوز مى توانم
به قلبم كه فرسوده است
فرمان بدهم
كه تو را دوست داشته باشد...
#احمدرضا_احمدى
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
براى زيستن هنوز بهانه دارم
من هنوز مى توانم
به قلبم كه فرسوده است
فرمان بدهم
كه تو را دوست داشته باشد...
#احمدرضا_احمدى
⚜🔆⚜🔆⚜🔆⚜🔆⚜🔆⚜🔆
🔆⚜
⚜
براى زيستن هنوز بهانه دارم!
من هنوز مى توانم
به قلبم كه فرسوده است
فرمان بدهم
كه تو را دوست داشته باشد!
#احمدرضا_احمدى.
@asheghanehaye_fatima
⚜🔆
🔆⚜🔆⚜🔆⚜🔆⚜🔆⚜🔆⚜
🔆⚜
⚜
براى زيستن هنوز بهانه دارم!
من هنوز مى توانم
به قلبم كه فرسوده است
فرمان بدهم
كه تو را دوست داشته باشد!
#احمدرضا_احمدى.
@asheghanehaye_fatima
⚜🔆
🔆⚜🔆⚜🔆⚜🔆⚜🔆⚜🔆⚜
بوسه ها
آواره ترين
مخلوقات پروردگارند
بر باد
بر در
بر خود
بر حسرت
و گاهی بر لب ... !
#احمدرضا_احمدى
@asheghanehaye_fatima
آواره ترين
مخلوقات پروردگارند
بر باد
بر در
بر خود
بر حسرت
و گاهی بر لب ... !
#احمدرضا_احمدى
@asheghanehaye_fatima
بوسيدمش
ديگر هراس نداشتم جهــان پايان يابد
من از جهان سهمم را گرفته بودم
#احمدرضا_احمدى
📸 : chris craymer
@asheghanehaye_fatima
ديگر هراس نداشتم جهــان پايان يابد
من از جهان سهمم را گرفته بودم
#احمدرضا_احمدى
📸 : chris craymer
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
براى زيستن هنوز بهانه دارم
من هنوز مىتوانم
به قلبم كه فرسوده است
فرمان بدهم
كه تو را دوست داشته باشد
به قلبم فرمان میدهم
میوههای زمستانی را براي تابستان ذخیره کنند
تو در تابستان از راه برسی
سبدهای میوه را که وصیت نامه من است
از زمین بیبرکت و فرسوده برداری
از قلب بیمارم میخواهم تا آمدن تو بتپد
#احمدرضا_احمدى
براى زيستن هنوز بهانه دارم
من هنوز مىتوانم
به قلبم كه فرسوده است
فرمان بدهم
كه تو را دوست داشته باشد
به قلبم فرمان میدهم
میوههای زمستانی را براي تابستان ذخیره کنند
تو در تابستان از راه برسی
سبدهای میوه را که وصیت نامه من است
از زمین بیبرکت و فرسوده برداری
از قلب بیمارم میخواهم تا آمدن تو بتپد
#احمدرضا_احمدى
دوستت دارم ...
باید در چشمان نگریست،
یا در گوشها گفت؟
جنبش انگشتانت که به روی هم انباشته شده بود
و مروارید چشمانت
دلیل بود؟
در عصر یک پاییز
در اتوبوس بودیم
دورمان دیوار شیشهای سبز ...
سبزی شیشهها، زرد پاییز را
سبز خرم کرده بود.
از سبزی برگها بهار به اتوبوس نشست.
بیرون خزان در کار بود.
نمیدانستم در بهار درون باید گفت؟
یا در خزان برون؟
من و بهار پیاده شدیم
بهار در خیابان محو شد
پاییز در کنارم راه میآمد.
#احمدرضا_احمدى
@asheghanehaye_fatima
باید در چشمان نگریست،
یا در گوشها گفت؟
جنبش انگشتانت که به روی هم انباشته شده بود
و مروارید چشمانت
دلیل بود؟
در عصر یک پاییز
در اتوبوس بودیم
دورمان دیوار شیشهای سبز ...
سبزی شیشهها، زرد پاییز را
سبز خرم کرده بود.
از سبزی برگها بهار به اتوبوس نشست.
بیرون خزان در کار بود.
نمیدانستم در بهار درون باید گفت؟
یا در خزان برون؟
من و بهار پیاده شدیم
بهار در خیابان محو شد
پاییز در کنارم راه میآمد.
#احمدرضا_احمدى
@asheghanehaye_fatima
براى زيستن هنوز بهانه دارم!
من هنوز میتوانم به قلبم که فرسوده است، فرمان بدهم که تو را دوست داشته باشد!
۳۰ اردیبهشت، زادروز #احمدرضا_احمدى روزنامه نگار و شاعر معاصر گرامیباد
@asheghanehaye_fatima
من هنوز میتوانم به قلبم که فرسوده است، فرمان بدهم که تو را دوست داشته باشد!
۳۰ اردیبهشت، زادروز #احمدرضا_احمدى روزنامه نگار و شاعر معاصر گرامیباد
@asheghanehaye_fatima