در معنای «خالهزنکی»
#سیلویا_فدریچی
ترجمه: #آیدین_خلیلی
اگر قرار باشد دریابیم سرکوب جنسیتی چگونه عمل، و خود را بازتولید، میکند، ترسیم تاریخ کلماتی که غالباً برای توصیف و خوارشماری زنان به کار میروند گامی ضروری است. در این زمینه تاریخ «خالهزنکی» نمادین است. به میانجی آن میتوانیم از دو قرن تهاجم به زنان در طلیعهی پیدایش انگلستان مدرن سردرآوریم، در آن دوران لغتی که عموماً اشاره به دوست صمیمی مؤنث داشت بدل به کلمهای شد که معنی غیبت و یاوه میدهد، مکالمهای که بذر نفاق میپراکند، درست برخلاف دوستی زنانه که دلالت بر همبستگی داشت و آن را ایجاد میکرد. انتساب معنایی تحقیرآمیز به کلمهای که دلالت بر دوستی میان زنان داشت در خدمت نابودی تداول اجتماعیبودنِ زنان در قرون وسطا بود، در آن زمان عمدهی فعالیتهای زنان ماهیتی جمعی داشت و، لااقل در طبقات پایین، زنانْ اجتماعی همبسته را شکل میدادند که منشاء قدرتی بود که مشابه آن در دوران مدرن یافت نمیشود.
خالهزنکی امروز اشاره به مکالمهای خودمانی دارد که بیشتر اوقات به آنکس که موضوع مکالمه است گزندی میرساند و غالباً گفتگویی است که رضایت در آن از بدگویی بیمسئولانه از دیگران حاصل میشود؛ پخش اطلاعاتی است که قرار نبوده همگان از آن باخبر شوند اما میتواند آبروی افراد را ببرد، و صراحتاً «مکالمهی زنان» است.
زنانند که «خالهزنکی» میکنند، آنان ظاهراً کار بهتری برای انجام دادن ندارند و دسترسیشان به دانش و اطلاعات واقعی اندک است و گرفتار ناتوانیای ساختاریاند در شکل دادن به گفتارهای عقلانیِ مبتنی بر واقعیات. از این رو خالهزنکی بخش جداییناپذیر بیارزشانگاری شخصیت و کار زنان است، به ویژه کار خانگی که در نظر عامه عرصهی مطلوبی است که در آن این کردار نشو و نما مییابد.
مفهوم «خالهزنکی» آنچنان که دیدیم، در زمینهی تاریخی خاصی ظهور کرد. این «یاوهگویی زنانه» از چشمانداز دیگر سنن فرهنگی، به واقع به شکلی کاملاً متفاوت ظاهر میشود. در بسیاری از نقاط دنیا زنان را بافندگان حافظه میدانند ــ کسانی که صداهای گذشته و تاریخهای اجتماعات را زنده نگه میدارند و آنها را به نسلهای بعدی انتقال میدهند و با این کار هویتی جمعی و حس همبستگی عمیقی خلق میکنند. آنان همچنین کسانی بودهاند که دانش و معرفت اکتسابی ــ در مورد درمانهای پزشکی، مشکلات قلبی و فهم رفتار انسانی و پیش از همه رفتار مردان ــ را سینهبهسینه منتقل میکردهاند. برچسب «خالهزنکی» بر همهی محصولات این دانش زدن، بخشی از خوارداشت زنان است ــ و در راستای کلیشهای است که شیطانشناسان ساختهاند؛ زن به عنوان فردی مستعد شرارت، حسدورزی به مال و جاه دیگران و گوش سپردن به فرمان شیطان. بدین ترتیب است که زنان مجبور به سکوت شده و تا امروز از خیلی از مکانهایی طرد شدهاند که در آن تصمیمات اتخاذ میشود، آنان از امکان تعریف تجربیات خودشان محروم شده و مجبور شدهاند با زنستیزیِ مردان یا تصویر ایدئال از خود سازگار شوند. اما اکنون ما در حال پس گرفتن دانش خود هستیم. همچنان که زنی اخیراً در نشستی در باب معنای جادوگری اظهار داشت، جادو یعنی: «ما میدانیم که میدانیم.»
@asheghanehaye_fatima
#سیلویا_فدریچی
ترجمه: #آیدین_خلیلی
اگر قرار باشد دریابیم سرکوب جنسیتی چگونه عمل، و خود را بازتولید، میکند، ترسیم تاریخ کلماتی که غالباً برای توصیف و خوارشماری زنان به کار میروند گامی ضروری است. در این زمینه تاریخ «خالهزنکی» نمادین است. به میانجی آن میتوانیم از دو قرن تهاجم به زنان در طلیعهی پیدایش انگلستان مدرن سردرآوریم، در آن دوران لغتی که عموماً اشاره به دوست صمیمی مؤنث داشت بدل به کلمهای شد که معنی غیبت و یاوه میدهد، مکالمهای که بذر نفاق میپراکند، درست برخلاف دوستی زنانه که دلالت بر همبستگی داشت و آن را ایجاد میکرد. انتساب معنایی تحقیرآمیز به کلمهای که دلالت بر دوستی میان زنان داشت در خدمت نابودی تداول اجتماعیبودنِ زنان در قرون وسطا بود، در آن زمان عمدهی فعالیتهای زنان ماهیتی جمعی داشت و، لااقل در طبقات پایین، زنانْ اجتماعی همبسته را شکل میدادند که منشاء قدرتی بود که مشابه آن در دوران مدرن یافت نمیشود.
خالهزنکی امروز اشاره به مکالمهای خودمانی دارد که بیشتر اوقات به آنکس که موضوع مکالمه است گزندی میرساند و غالباً گفتگویی است که رضایت در آن از بدگویی بیمسئولانه از دیگران حاصل میشود؛ پخش اطلاعاتی است که قرار نبوده همگان از آن باخبر شوند اما میتواند آبروی افراد را ببرد، و صراحتاً «مکالمهی زنان» است.
زنانند که «خالهزنکی» میکنند، آنان ظاهراً کار بهتری برای انجام دادن ندارند و دسترسیشان به دانش و اطلاعات واقعی اندک است و گرفتار ناتوانیای ساختاریاند در شکل دادن به گفتارهای عقلانیِ مبتنی بر واقعیات. از این رو خالهزنکی بخش جداییناپذیر بیارزشانگاری شخصیت و کار زنان است، به ویژه کار خانگی که در نظر عامه عرصهی مطلوبی است که در آن این کردار نشو و نما مییابد.
مفهوم «خالهزنکی» آنچنان که دیدیم، در زمینهی تاریخی خاصی ظهور کرد. این «یاوهگویی زنانه» از چشمانداز دیگر سنن فرهنگی، به واقع به شکلی کاملاً متفاوت ظاهر میشود. در بسیاری از نقاط دنیا زنان را بافندگان حافظه میدانند ــ کسانی که صداهای گذشته و تاریخهای اجتماعات را زنده نگه میدارند و آنها را به نسلهای بعدی انتقال میدهند و با این کار هویتی جمعی و حس همبستگی عمیقی خلق میکنند. آنان همچنین کسانی بودهاند که دانش و معرفت اکتسابی ــ در مورد درمانهای پزشکی، مشکلات قلبی و فهم رفتار انسانی و پیش از همه رفتار مردان ــ را سینهبهسینه منتقل میکردهاند. برچسب «خالهزنکی» بر همهی محصولات این دانش زدن، بخشی از خوارداشت زنان است ــ و در راستای کلیشهای است که شیطانشناسان ساختهاند؛ زن به عنوان فردی مستعد شرارت، حسدورزی به مال و جاه دیگران و گوش سپردن به فرمان شیطان. بدین ترتیب است که زنان مجبور به سکوت شده و تا امروز از خیلی از مکانهایی طرد شدهاند که در آن تصمیمات اتخاذ میشود، آنان از امکان تعریف تجربیات خودشان محروم شده و مجبور شدهاند با زنستیزیِ مردان یا تصویر ایدئال از خود سازگار شوند. اما اکنون ما در حال پس گرفتن دانش خود هستیم. همچنان که زنی اخیراً در نشستی در باب معنای جادوگری اظهار داشت، جادو یعنی: «ما میدانیم که میدانیم.»
@asheghanehaye_fatima