@asheghanehaye_fatima
(ورونسکی در زمانی که می داند شوهر آنا در خانه نیست ،به دیدار آنا می رود.
او را بر روی بالکن باغ می یابد و در سکوت به او می نگرد .
و در دلش او را تحسین می کند.ناگهان آنا با نگاهی نگران و حالتی ناخوش ،رویش را به طرف ورونسکی برمیگرداند)
ورونسکی :
(درحالی که به طرف آنا می رود و دستانش را میگیرد)
تو را چه می شود ،آنا ؟
کسالتی داری؟
آنا :
نه حالم خوب است اما ..اما انتظار دیدنت را نداشتم .
ورونسکی:
دستهایت چقدر سرد است !
آنا:
تو مرا ترساند ی آلکسی. من اینجا تنها هستم . پسر کوچکم را برای گردش و قدم زدن به بیرون برده اند و من منتظر برگشتنش بوده م
(آنا در آستانه گریه قرار دارد)
ورونسکی :
مرا ببخش آنا که آمدم . اما نمی توانستم تمام روز را بدون دیدنت سر کنم .
امروز بعد از ظهر مسابقه دارم گفتم بیایم و قبل از رفتن ..
آنا :
تو را ببخشم آلکسی،من که از دیدنت خیلی خوشحال شده ام ..
ورونسکی :
ولی تو یا کسالت داری یا نگران چیزی هستی .داشتی به چه فکر می کردی؟
آنا :
(با لبخندی ملایم ) من همیشه به یک چیز فکر می کنم .به خوشبختی ام و.. (در حین برگرداندن رویش از ورونسکی) به بدبختی ام..
#آناکارنینا
#لئو_تولستوی
(ورونسکی در زمانی که می داند شوهر آنا در خانه نیست ،به دیدار آنا می رود.
او را بر روی بالکن باغ می یابد و در سکوت به او می نگرد .
و در دلش او را تحسین می کند.ناگهان آنا با نگاهی نگران و حالتی ناخوش ،رویش را به طرف ورونسکی برمیگرداند)
ورونسکی :
(درحالی که به طرف آنا می رود و دستانش را میگیرد)
تو را چه می شود ،آنا ؟
کسالتی داری؟
آنا :
نه حالم خوب است اما ..اما انتظار دیدنت را نداشتم .
ورونسکی:
دستهایت چقدر سرد است !
آنا:
تو مرا ترساند ی آلکسی. من اینجا تنها هستم . پسر کوچکم را برای گردش و قدم زدن به بیرون برده اند و من منتظر برگشتنش بوده م
(آنا در آستانه گریه قرار دارد)
ورونسکی :
مرا ببخش آنا که آمدم . اما نمی توانستم تمام روز را بدون دیدنت سر کنم .
امروز بعد از ظهر مسابقه دارم گفتم بیایم و قبل از رفتن ..
آنا :
تو را ببخشم آلکسی،من که از دیدنت خیلی خوشحال شده ام ..
ورونسکی :
ولی تو یا کسالت داری یا نگران چیزی هستی .داشتی به چه فکر می کردی؟
آنا :
(با لبخندی ملایم ) من همیشه به یک چیز فکر می کنم .به خوشبختی ام و.. (در حین برگرداندن رویش از ورونسکی) به بدبختی ام..
#آناکارنینا
#لئو_تولستوی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Anna Karenina
Joe Wright
2012
#یک_سکانس
#والسی_پر_هیاهو
برای #آناکارنینا_تولستوی
بینظیره پیشنهاد میکنم ببینیدش😍
@asheghanehaye_fatima
Joe Wright
2012
#یک_سکانس
#والسی_پر_هیاهو
برای #آناکارنینا_تولستوی
بینظیره پیشنهاد میکنم ببینیدش😍
@asheghanehaye_fatima
.
عشق من پیوسته سوداییتر و خودپرستانهتر میشود و آتش او پیوسته رو به خاموشی میرود.
علت جدایی دلهامان همین است
و هیچ چارهای هم نیست.
برای من همه چیز زندگی در وجود او متمرکز شده است و میخواهم که او تمام وجود خود را به من واسپارد. اما او میخواهد آزادتر باشد و از من دوری میکند.
پیش از آنکه به هم بپیوندیم، پیوسته به هم نزدیک تر میشدیم. اما بعد نیرویی مقاومت ناپذیر مدام ما را از هم دور میکند و هر یک را به سویی میبرد و این حال را به هیچ روی نمیتوان تغییر داد.
او میگوید که
من حسادت میکنم
و حسادتم بیمعنی است.
اما این درست نیست،
من حسود نیستم، #ناراضیام...
@asheghanehaye_fatima
📕 #آناکارنینا
#لئو_تولستوی
برگردان #محمدعلی_شیرازی
.
عشق من پیوسته سوداییتر و خودپرستانهتر میشود و آتش او پیوسته رو به خاموشی میرود.
علت جدایی دلهامان همین است
و هیچ چارهای هم نیست.
برای من همه چیز زندگی در وجود او متمرکز شده است و میخواهم که او تمام وجود خود را به من واسپارد. اما او میخواهد آزادتر باشد و از من دوری میکند.
پیش از آنکه به هم بپیوندیم، پیوسته به هم نزدیک تر میشدیم. اما بعد نیرویی مقاومت ناپذیر مدام ما را از هم دور میکند و هر یک را به سویی میبرد و این حال را به هیچ روی نمیتوان تغییر داد.
او میگوید که
من حسادت میکنم
و حسادتم بیمعنی است.
اما این درست نیست،
من حسود نیستم، #ناراضیام...
@asheghanehaye_fatima
📕 #آناکارنینا
#لئو_تولستوی
برگردان #محمدعلی_شیرازی
.
@asheghanehaye_fatima
چنانچه او مرا دوست نداشته باشد و تنها از روی وظیفه با من مهربانی کند و مرا نوازش دهد و آنچه که من طالب آن هستم درمیان نباشد، این هزار مرتبه از خشونت و دشمنی بدتر خواهد بود!
👤 #لئو_تولستوی
📙 #آناکارنینا
چنانچه او مرا دوست نداشته باشد و تنها از روی وظیفه با من مهربانی کند و مرا نوازش دهد و آنچه که من طالب آن هستم درمیان نباشد، این هزار مرتبه از خشونت و دشمنی بدتر خواهد بود!
👤 #لئو_تولستوی
📙 #آناکارنینا